مطالب پایگاههای شیعی
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
موضوع: اسراف و تبذير در قرآن و سنت
نويسنده: محمد رضا عطايى
تاريخ درج:08/03/1385
دانلود فايل ها ي قرآني
در اين بخش همه ي فايل هاي براي دانلود است. به دسته مورد نظر رفته و فايل مورد نظر خود را دانلود كنيد.
رديف | نوع فايل |
1 | دوره كامل تلاوت قرآن به تفكيك سوره ها با صداي استاد شاطري |
2 | پس زمينه هاي قرآني |
3 | داستان هاي قرآني - فايل هاي فلش - مخصوص كودكان |
حضرت زهرا عليهاالسلام از منظر اميرالمومنين
منزلت و جايگاه رفيع حضرت زهرا عليهاالسلام در نزد حضرت علي عليه السلام نشانگر اوج شخصيت زن در نگاه اوست، يك زن ميتواند چنان بالا رود كه مايه مباهات و افتخار امام (عليه السلام) گردد. اگرچه بيان عظمت مقام حضرت فاطمه عليهاالسلام در نزد حضرت علي عليه السلام خود تحقيق مستقلي ميطلبد لكن در اينجا فهرستوار، به ذكر پارهاي از موارد، پرداخته شده تا بيانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.
مباهات حضرت علي به همسري فاطمه عليهماالسلام
شخصيت بزرگي چون علي عليه السلام به همسري فاطمه عليهاالسلام افتخار ميكند و همسري با او را براي خود فضيلت و ملاك برتري بر ديگران و شايستگي پذيرش مسئوليتهاي سنگيني چون رهبري جهان اسلام ميداند. برخي از موارد كه حضرت براي اثبات حقانيت خود به داشتن همسري فاطمه عليهاالسلام استناد فرمودهاند عبارت است از:
* در پاسخ نامهاي به معاويه از جمله فضيلتها و امتيازهايي كه حضرت به آن اشاره ميفرمايند اين است كه «بهترين زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هيزم كش دوزخيان از شماست.»(1)
حضرت علي عليه السلام در ضمن پاسخ به نامه معاويه مينويسد: «دختر پيامبر صلي الله عليه و آله همسر من است كه گوشت او با خون و گوشت من در هم آميخته است. نوادگان حضرت احمد(صلي الله عليه و آله)، فرزندان من از فاطمه عليهاالسلام هستند، كداميك از شما سهم و بهرهاي چون من دارا هستيد.»
* در جريان شوراي شش نفره كه خليفه دوم براي جانشيني وي را تعيين كرده بود حضرت خطاب به ساير اعضا فرمود: «آيا در بين شما به جز من كسي هست كه همسرش بانوي زنان جهان باشد؟» همگي پاسخ دادند: نه.(2)
* حضرت علي عليه السلام در ضمن پاسخ به نامه ديگر معاويه مينويسد: «دختر پيامبر صلي الله عليه و آله همسر من است كه گوشت او با خون و گوشت من در هم آميخته است. نوادگان حضرت احمد(صلي الله عليه و آله)، فرزندان من از فاطمه عليهاالسلام هستند، كداميك از شما سهم و بهرهاي چون من دارا هستيد.»(3)
* در جريان سقيفه حضرت ضمن برشمردن فضايل و كمالات خويش و اين كه بايد بعد از پيامبر، او رهبري و هدايت جامعه اسلامي را عهدهدار شود به ابوبكر فرمود: «تو را به خدا سوگند ميدهم! آيا آن كس كه رسول خدا او را براي همسري دخترش برگزيد و فرمود خداوند او را به همسري تو [علي] در آورد من هستم يا تو؟ ابوبكر پاسخ داد: تو هستي.(4)
فاطمه ركن علي است
از مقامات ممتازي كه مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليهاالسلام ميباشد ركن بودن براي علي است. در حديثي ميخوانيم پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه السلام فرمودند: «سلام عليك يا ابا الريحانتين، فعن قليل ذهب ركناك.» (5)
چه تعبير لطيف و زيبايي همان تعبير حضرت علي عليه السلام در مورد زن كه فرمودند زن ريحانه است. پيامبر نيز فرمودند: «سلام بر تو اي پدر دو گل [زينب و ام كلثوم] به زودي دو ركن تو از دست ميروند.»
حضرت علي عليه السلام بعد از شهادت فاطمه خطاب به ايشان فرمودند: «بِمَنِ العَزاء يا بِنتِ مُحمد؟ كنت بِكِ اتعزي فَفيم العَزاء من بعدك؟»؛ به چه چيزي آرامش يابم اي دختر محمد؟ من به وسيله تو تسکين مييافتم؛ بعد از تو به چه چيزي آرامش يابم؟
علي عليه السلام بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «اين يكي از دو ركن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند:« اين ركن ديگر است.»
مددكار اطاعت الهي
انبياء و پيشوايان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختي انسانها را پيروي از دستورات الهي ميدانستند و از اين رو بهترين همكار و دوست براي آنان كسي بود كه در اين راستا به آنها كمك كند.
ميخوانيم علي عليه السلام در پاسخ پيامبر كه سؤال كردند:« همسرت را چگونه يافتي؟» گفتند:« بهترين ياور در راه اطاعت از خداوند.»(6)
تمسك علي عليه السلام به كلام زهرا عليهاالسلام
حضرت در حديث اربع مائة بعد از اين كه فرمودند در مراسم تجهيز مردهها گفتار خوب داشته باشيد چنين ادامه دادند: «فان بنت محمد صلي الله عليه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جميع بنات بنيهاشم، قالت: دعوا التعداد و عليكم بالدعا.»
حضرت زهرا عليهاالسلام بعد از ارتحال رسول اكرم صلي الله عليه و آله به زنان بنيهاشم كه او را ياري ميكردند و زينتها را رها كرده و لباس سوگ در بر نمودهاند، فرمود:«اين حالت را رها كنيد و بر شماست كه دعا و نيايش نماييد.»(7)
هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان حضرت در پاسخ ميگويد: « پناه به خدا، تو داناتر و پرهيزكارتر و گراميتر و نيكوكارتر از آني كه به جهت مخالفت كردنت با خود، تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقينا مصيبت تو بزرگ است مصيبتي كه هيچ چيز و هيچ كس نميتواند به انسان دلداري دهد و هيچ چيز نميتواند جايگزين آن شود.»
با اين كه حضرت علي عليه السلام معصوم بوده و تمام گفتههاي او حجت است ولي براي تثبيت مطلب به سخن زهرا عليهاالسلام تمسك ميكند. اين نشانگر عصمت حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام بوده و اين كه تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.
تنها تسلي بخش علي عليه السلام
حضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ايشان فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ يا بِنتَ مُحمَد؟ كُنتُ بِكِ اَتَعزي فَفيمَ العَزاء مِن بَعدِكِ؟» (8)؛ با چه کسي آرامش يابم اي دختر محمد؟ من به وسيله تو تسکين مييافتم؛ بعد از تو با چه کسي آرامش يابم؟
غضب خداوند به غضب فاطمه عليهاالسلام
حضرت علي عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل نموده كه ايشان فرمودند:
«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَيَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ يَرضي لِرِضاها»(9)؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگين؛ و براي خشنودي و رضايت فاطمه راضي ميشود.
«خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به رسول خدا بپيوندد، پس از او شكيبايي من به پايان رسيده و خويشتنداري از دست رفته، اما آنچنان كه در جدايي تو صبر كردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چارهاي ندارم شكيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مينمايد و هيچ گاه اندوه دلم نميگشايد. چشمم بيخواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساكن گرداند. مرگ زهرا ضربهاي بود كه دل را خسته و غصهام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به پريشاني كشانيد…
و در حديث ديگر خطاب به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمودند:
« انَّ اللهَ لَيَغضِبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرضي لِرِضاكِ»(10)؛ خداوند براي خشم تو، خشمگين و براي خشنودي تو، خشنود ميشود.
برگزيده پيامبر صلي الله عليه و آله
حضرت علي عليه السلام در مصيبت حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «قل يا رسول الله عن صفيتك صبري»؛ « يعني اين صفيه توست، بانويي كه صفوه تو، مصطفي و برگزيده توست رحلت كرده و صبر فقدانش براي من دشوار است.»(11)
تكرار مصيبت فقدان پيامبر صلي الله عليه و آله
هنگام ارتحال بزرگ بانوي اسلام حضرت فاطمه و بيان وصايا و حلاليت ايشان حضرت در پاسخ ميگويد: « پناه به خدا، تو داناتر و پرهيزكارتر و گراميتر و نيكوكارتر از آني كه به جهت مخالفت كردنت با خود، تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقينا مصيبت تو بزرگ است مصيبتي كه هيچ چيز و هيچ كس نميتواند به انسان دلداري دهد و هيچ چيز نميتواند جايگزين آن شود.»(12)
مقدم نمودن خواست فاطمه برخواست خويش
در هنگام وصيت حضرت زهرا عليهاالسلام در پاسخ امام به ايشان و گريستن هر دو، سپس امام سر مبارك فاطمه عليهاالسلام را به سينه چسباند و گفت:«هر چه ميخواهي وصيت كن، يقينا به عهد خود وفا كرده، هر چه فرمان دهي انجام ميدهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خويش مقدم ميدارم.» (13)
پايان شكيبايي علي عليه السلام
علي عليه السلام كه اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار ميدارد، تا آنجا كه بعد از دفن همسر گراميش در حالي كه حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه و آله عرضه داشت:
«خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به رسول خدا بپيوندد، پس از او شكيبايي من به پايان رسيده و خويشتنداري از دست رفته، اما آنچنان كه در جدايي تو صبر كردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چارهاي ندارم شكيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مينمايد و هيچ گاه اندوه دلم نميگشايد. چشمم بيخواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساكن گرداند. مرگ زهرا ضربهاي بود كه دل را خسته و غصهام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به پريشاني كشانيد… اگر بيم چيرگي ستمكاران نبود، براي هميشه اينجا [كنار قبر زهرا(عليهاالسلام)] ميماندم و در اين مصيبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از ديدگانم ميراندم.»(14)
پينوشتها:
1- بحارالانوار/ج41/ صص151و 224.
2- نهج البلاغه.
3- طبرسي/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمي للمطبوعات/ بيروت/ چاپ دوم، 1983 ميلادي/ج1/ ص135.
4- همان/ ص 123.
5- علامه الحافظ محب الدين الطيري، ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي/ چاپ بيروت دار المعرفه/ ص 56.
6- بحارالانوار/ ج43/ ص 117.
7- جوادي آملي/ زن در آئينه جمال و جلال/ ص42.
8- رحماني همداني/ فاطمة الزهرا بهجة قلب مصطفي/ ص 578/ به نقل از مجمع الرواية.
9- کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بيروت/ ج12/ ص111.
10- همان.
11- نهج البلاغه/ فيض السلام/ خطبه 193.
12- سيدمحمد کاظم قزويني/ فاطمة الزهرا من المهد الي اللحد/ دارالصادق بيروت/ چاپ اول/ صص610- 609.
13- همان.
14- اصول کافي/ ج1/ ص 159.
"فصلنامه پژوهشي و اطلاع رساني نهج البلاغه"
لينک مطالب مرتبط:
- زهرا عليها سلام در نگاه خورشيد
- مباهله؛ جلوهاي از حضور حضرت زهرا(س) در عرصه سياست
1 | پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: فضل قرآن بر سخنان ديگر، همچون فضل و برترى خدا بر آفريدگان است. - بحار الأنوار، ج92، ص 19. - |
2 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: قرآن از همه چيز، جز خدا، برتر است، پس هركه قرآن را پاس دارد خدا را پاس داشته است و هركه قرآن را پاس ندارد، احترام خدا را سبك شمرده است. - بحار الأنوار، ج92، ص 19. - |
3 | پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: سورههاى بلند به جاى تورات به من داده شده و سورههاى صدگانى - سورههاى صدگانىسورههائى كه صد آيه دارند. - به جاى انجيل و سوره ى حمد به جاى زبور، و سورههاى مفصّل نيز مايه ى برترى من است كه شصت و هشت سوره است. و قرآن خود گواه كتابهاى آسمانى و مشرف بر آنها است. - اصول كافى، ج2، ص601 - |
4 | امام سجاد عليه السّلام فرمود: اگر همه ى كسانى كه ميان خاور و باخترند بميرند و فقط قرآن با من باشد، از تنهائى وحشت نمىكنم. - اصول كافى، ج2، ص601 - |
5 | حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود: قرآن عهد نامه ى خداوند است به سوى خلقش، شايسته است كه هر فرد مسلمان به عهد نامه ى خدا نگاه كند و هر روز پنجاه آيه از آن را بخواند. - اصول كافى، ج2، ص601 - |
6 | امام على عليه السّلام فرمود: خداوند در كلام خود تجلّى كرده است، ولى مردم نمىبينند. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه ى 147 - |
7 | امام صادق عليه السّلام فرمود: قرآن گفته ى خدا است و كتاب عزيزى است كه باطل از هيچ طرف به آن راه ندارد، نازل شدهاى است از سوى خداى حكيم و حميد. - بحارالأنوار، ج92، ص 117 - |
8 | امام صادق عليه السّلام فرمود: عزيز جبّار، كتاب خود را بر شما نازل كرد. او راستگو و نيكى كننده است، در آن كتاب، اخبار شما و كسانى كه پيش از شما بوده و پس از شما خواهند بود و اخبار آسمان و زمين، آمده است، كه اگر كسى مىآمد و از اينها به شما خبر مىداد در شگفت مىشديد. - اصول كافى، ج2، ص 599. - |
9 | امام على عليه السّلام فرمود: بدانيد كه در قرآن علم به آن چه خواهد آمد و سخن از گذشته آمده است. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، ص 499. |
10 | امام على عليه السّلام فرمود: در قرآن، اخبار پيشينيان است و حكم آن چه ميان شما مىگذرد. - تفسير عياشى، ج1، ص3. - |
11 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: علم قرآن را بياموزيد و غرايب آن را فرا گيريد، غرايب آن احكام واجب و حدود آن است، چه قرآن بر پنج وجه نازل شده استحلال، حرام، محكم، متشابه و امثال. پس به حلال آن عمل كنيد و حرام را فرو گذاريد. محكم را به كار بنديد و متشابه را رها كنيد، و از امثال عبرت بگيريد. - امالى طوسى، ج1، ص 368. - |
12 | امام على عليه السّلام فرمود: قرآن فرمان دهنده و بازدارنده است، مرزها و حدها در آن تعيين شده، سنّتها گفته آمده، امثال زنده شده و احكام دين مقرّر گشته است.... - تفسير عياشى، ج1، ص 7. - |
13 | امام باقر عليه السّلام فرمود: خدا چيزى را كه امّت تا روز بازپسين به آن نيازمند است فروگذار نكرده و آن را در كتابش فرو فرستاده و براى پيامبرش بيان كرده است،براى هر چيز حدّى قرار داده و دليلى كه به آن راهنمائى كند. - بحار الأنوار، ج92، ص 84. - |
14 | اصبغ بن نباته مىگويد شنيدم از أمير المؤمنين عليه السّلام، كه مىفرمود: قرآن در باره ى سه موضوع نازل شده استيك بخش آن در باره ى ما و دشمنان ما، بخش ديگر در باره ى سنّتها و امثال و بخش سوم پيرامون واجبات و احكام. - اصول كافى، ج 4، ص 435. - |
15 | امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند در قرآن همه چيز را بيان و نيازهاى بشر را روشن كرده است، و جائى باقى نگذاشته تا كسى بگويداى كاش اين مطلب هم در قرآن آورده مىشد. - تفسير قمى، ص 87. - |
16 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: براى قرآن ظاهرى و باطنى است،ظاهر آن حكم و باطن آن علم است. ظاهر آن زيبا و دلانگيز و باطن آن ژرف و عميق است. آن را نجومى، و بر نجوم آن نجومى است. - در تفسير عياشى، ج1، ص3 به جاى نجوم، به معنى ستارگان و دسيسهها، تخوم به معنى مرزها و حدود آمده است. - شگفتىهاى آن از شماره بيرون است و غرايب و عجايب آن كهنه نمىشود، در آن چراغهاى هدايت و مشعلهاىحكمت است.... - اصول كافى ، ج2، ص 599. - |
17 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: قرآن را درست بخوانيد و در جستجوى شگفتيهاى آن باشيد. - بحار الأنوار، ج92، ص 109. - |
18 | امام سجاد عليه السّلام فرمود: خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست، و چنان قرار ده... تا فهم شگفتيهاىقرآن را نصيب دلهاى ما گردانى. - صحيفه ى سجّاديه، دعاى42. |
19 | امام حسين عليه السّلام فرمود: كتاب خداى، عزّوجل، داراى چهار بخش استعبارت ظاهر، اشاره، لطايف و حقايق. عبارت ظاهر براى عوام، اشارت براى خواص، لطايف براى اوليا و حقائق براى انبياء است. - بحار الأنوار، ج 92، ص 20. - |
20 | امام صادق عليه السّلام فرمود: قرآن را تأويلى است كه بعضى از آن آمده و بعضى هنوز نيامده است، پس چون تأويل در زمان امامى از امامان واقع شود، امام آن زمان، آن را خواهد دانست. - بحار الأنوار، ج92، ص 20. - |
21 | قرآن مىفرمايد: كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إلى صِراطِ العَزيزِ الحَميدِ - سوره ى ابراهيم، آيه ى1. - قرآن، كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاديم تا به اذن پروردگار، بإ؛ُُّّ آن مردم را از تاريكىها بيرون آورده و به نور و روشنائى، و به راه راست خداوند سرافراز و ستوده، رهنمون گردانى. |
22 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركس قرآن را پيشواى خود قرار دهد، او را به بهشت رهبرى مىكند... و براى هركس كه آن را بشناسد راهنمائى به نيكى است. - تفسير عياشى، ج92، ص32. - |
23 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركس هدايت را جز در سايه قرآن بيابد،خداوند او را گمراه خواهد كرد. - بحار الأنوار، ج92، ص31. - |
24 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: قرآن راهنمائى است، كه به بهترين راه رهبرى مىكند. - تفسير عياشى، ج1، ص2. - |
25 | امام على عليه السّلام فرمود: اى مردم، هركس از خدا نصيحت خواهد كامياب مىشود، و هركس كتاب او را راهنماى خود قرار دهد، به راهى - و آئينى - كه راستتر و استوارتر است راهبرى خواهد شد. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، ص 450. - |
26 | امام على عليه السّلام فرمود: قرآن روشنگر نيرومندى است كه اركان آن فرو نخواهد ريخت. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، ص 450. - |
27 | امام على عليه السّلام فرمود: به كتاب خدا روى آوريد، زيرا قرآن ريسمانى محكم، نورى آشكار و درمانىسودمند است. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 156. - |
28 | امام سجاد عليه السّلام فرمود: قرآن ترازوى درستى است كه زبانهاش از حق منحرف نمىشود، و نور هدايتى است كه فروغ آن از چشم نگرندگان محو نمىگردد. - صحيفه سجاديه، دعاى42. |
29 | امام على عليه السّلام در وصف مؤمن شايسته فرمود: قرآن زمام او را به دست گرفته و راهبر و پيشواى او شده است. هرجا كه بار قرآن فرود آمده، فرود مىآيد و آنجا كه قرآن جاى گرفته، منزل مىكند. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 86. - |
30 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هرآينه اين قرآن، نور آشكار و بيّن، ريسمان استوار و متين، دستگيره محكم، پايگاه بلند، شفا دهندهترين شفاء، بزرگترين فضيلت و برترين سعادت است. هركه از آن خواستار روشنىشود، خدا او را نورانى مىكند. هركه كارهاى خود را بر طبق قرآن انجام دهد، خدا او را از لغزش نگاه مىدارد. هركه چنگ در قرآن زند، خدا او را نجات مىدهد. - بحار الأنوار، ج92، ص32. - |
31 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركه خواستار علم - به حقايق و معارف - از غير قرآن باشد، خدا او را گمراه مىكند. - تفسير عياشى، ج1، ص 6. - |
32 | امام على عليه السّلام فرمود: از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اىمحمّد! در امّت تو فتنهاى برپا خواهد شد. گفتمراه بيرون رفتن از آن فتنه چگونه است؟ گفت: كتاب خدا... هركه خواستار راهيابى از غير آن شود، خدا او را گمراه خواهد كرد... و آن ريسمان محكم خدا، ذكر حكيم و صراط مستقيم است، كه هواها سبب كجى آن نمىشود و زبانها سبب اشتباه شدن آن نيست و با تكرار كهنه نمىشود و شگفتىهاى آن پايان نمىپذيرد و علما از آن سير نمىشوند. - تفسير عياشى، ج1، ص3. - |
33 | امام رضا عليه السّلام فرمود: از كلام خدا تجاوز مكنيد و در غير آن جوياى راه مشويد كه گمراه خواهيد شد. - بحار الأنوار، ج92، ص 117. - |
34 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركس دستور قرآن را بر تمايلات خود و بر هرچيز ديگر مقدّم بدارد، خدا او را هدايت خواهد كرد. - بحار الأنوار، ج92، ص31. - |
35 | در روايت آمده كه على عليه السّلام فرمود: هيچ كس با قرآن همنشين نمىشود مگر اينكه از كنار آن با افزايش يا كاهش برمى خيزد، افزايش هدايت يا كاهش گمراهى. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 175. - |
36 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركس كارهاى خود را قرآن منطبق سازد، خداوند او را از لغزش حفظ خواهد كرد. - بحار الأنوار، ج92، ص31. - |
37 | امام سجاد عليه السّلام فرمود: خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست، و پيوسته با قرآن، ظاهر ما را اصلاح كن و وسوسههاى هجوم گر را از زيانرسانى به سلامت باطن ما، بازدار، زنگار دلها و دلبستگىهاى دنيوى ما را به وسيله قرآن بشوى و تارهاى پراكنده ما را با آن به سامان رسان، و هنگام روبرو شدن با خودت، تشنگى گرمازدگى ما را به بركت قرآن فرونشان، در روز هراس بزرگ، پس از برخاستن از گورها، به بركت قرآن، حلههاى ايمنى بر ما بپوشان. - صحيفه سجاديه، دعاى42. - |
38 | قرآن لوحهاى الهى است كه در آن جهانهاى تكوين - و نظامهاى تشريع - انعكاس يافته است. تعبيرىكلامى است از آن چه در جهان، هست گشته و جريان يافته، يا پس از آن، هست خواهد گشت و جريان خواهد پذيرفت. بنابراين، شناخت قرآن، مبدأ حركت تكاملى انسان است. و كمالى كه با تأثير پذيرى آدمى از قرآن حاصل مىشود، از راه ديگر در دسترس وى قرار نمىگيرد. با قرآن اين فرصت پيدا مىشود كه انسان پايگاه خود را در جهان هستى و عوالم آن بشناسد و مقصود از آفرينش خود را بداند. آدمى با مراجعه به اين لوحه ربّانى، از حقيقت جان و تن خود، حقيقت دنيا و آخرت و حقايق ديگرى جز اينها، آگاه مىشود. همچنين از پيوند خود با خدا و ارتباطهاى خود با ديگر افراد بشر خبر پيدا مىكند. و اين شناخت فراگير است كه فرصت آن را فراهم مىآورد تا آدمى با زندگى، نمودها، حركتها و هدفهاى آن انسجام پيدا كند، و در مسير صحيح و طبيعى زندگى بيفتد، يعنى مقصدى كه پيامبران الهى براى تحقّق يافتن آن كوشيدهاند. و اين همه از آن جهت است كه قرآن، روشنى و راهنما است، اجتماع بشرى را از مرگ به زندگى، از نوميدى به اميدوارى، از كسالت به نشاط، از سكون به حركت و از خوارى به عزّت راهنمائى مىكند، آنگاه به جهت بخشيدن به حركتهاى بشرى مىپردازد و آنها را در جهت تحقّق پذيرى و پيشرفت اجتماعى قرار مىدهد. - محمّد رضا حكيمى، الحياة، ج2، ص193. - |
39 | قرآن، آب حيات انسان است، اين آب هم، تشنه و طالب انسان است، همانطور كه انسان تشنه او است. به همان اندازه كه ما علاقمند به قرآنيم، چندين برابر، قرآن عاشق ما است. به قول عارف رومى )اين قسمت شعر است( حكمت حق در قضا و در قدر=كرد ما را عاشقان يكديگر آب مىنالد كه كو آن آب خوار=تشنه مىنالد كه كو آب گوار آسمان، مرد و زمين، زن در خرد=آن چه آن انداخت اين مىپرورد پس زمين و چرخ را دان هوشمند=چونكه كار هوشمندان مىكنند گرنه با هم اين دو دلبر مىمزند=پس چرا چون جفت در هم مىخزند - آيت اللَّه حسن زاده آملى، مجموعه مقالات، ص 125. - |
40 | و القرآن مأدبة اللَّه. اين دستور العمل الهى ادبآموز و ادب كننده است. انسان را در حدّ انسانىاش نگاه مىدارد و او را از اعوجاج و انحراف حفظ مىكند و نمىگذارد كه به سوى هر ديو و ددى برود و او را به فعليّتش و كمال انسانيش مىكشاندإنَّ هذَا القُرْآنَ يَهْدى لِلَّتى هِيَ أقْوَمُ - سوره اسراء، آيه 9 آيت اللَّه حسن زاده آملى، مجموعه مقالات، ص133. - |
41 | قرآن، سفره رحمت رحيميّه است كه فقط براى انسان گسترده شده است، طعام اين سفره، غذاى انسان است كه با ارتزاق آن متخلّق به اخلاق ربوبى مىگردد و متّصف به صفات ملكوتى مىشود و مدينه فاضله تحصيل مىكند و هيچ كس از كنار اين سفره بى بهره برنمى خيزد. - آيت اللَّه حسن زاده آملى، انسان و قرآن، ص 55. - |
42 | در روايت آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هيچ شفيعى نه پيغمبر و نه ملك و نه غير اينها، در روز قيامت، بلند مرتبهتر از قرآن نيست. - المحجّة البيضاء، ج2، ص 210. - |
43 | در روايتى آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه آشوبها و فتنهها مانند پارههاى شب سياه بر شما هجوم آورد، بر شما باد به همراهى و التزام با قرآن، همانا قرآن، شفيعى است كه شفاعت آن پذيرفته مىشود، گزارشگرى است كه تصديق مىشود. - اصول كافى، ج 4، ص 407. - |
44 | منقول است كه حضرت على عليه السّلام فرمود: قرآن را فرا گيريد كه بهترين گفته هاست و در آن بينديشيد و تفقّه كنيد كه بهار دلهاست و از نور آن شفا جوئيد كه شفاى دلها - ى بيمار - است و آن را به نيكوترين وجه، تلاوت كنيد كه سودبخشترين سرگذشت هاست. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 109. - |
45 | حضرت على عليه السّلام فرمود: از قرآن براى بيماريهاى خود شفا بطلبيد، و به وسيله آن براى حلّ مشكلاتتان يارى بجوئيد، به درستى كه قرآن شفاى بزرگترين دردهاست. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 176. - |
46 | امام صادق عليه السّلام به نقل از پدران بزرگوارش فرمود: شخصى از درد سينه به پيامبر اكرم شكايت كرد. حضرت فرمود: به وسيله قرآن شفا بجوى، زيرا خداوند مىفرمايد: اين قرآن، شفا است براى آن چه در سينه هاست. - اصول كافى، ج 4، ص 400. - |
47 | پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هركسى كه از قرآن درمان نخواهد، خداوند او را درمان نمىكند. - بحار الأنوار، ج 89، ص 176. - |
48 | شفاء ظريفترين و دقيقترين تعبير در باره قرآن كريم از نظر درمان بيمارىهاى قلب و نفس است، زيرا دوا ممكن است اثر نكند، امّا شفاء چون درمان محض است لذا ممكن نيست اثر نكند. دوا و شفاء را مىتوان به چراغ و نور تشبيه كرد. چراغ را ممكن است خاموش نمود، ولى نور چون در ذاتش روشنائى است، ديگر امكان ندارد از بين برود. - آيت اللَّه جوادى آملى، به نقل از پاسدار اسلام، شماره41. - |
49 | امام صادق عليه السّلام فرمود: قرآن به منزله ترنجى است كه بوى آن معطّر و طعم آن لذيذ است. - اصول كافى، با ترجمه آيت اللَّه كمرهاى، ج 6، ص403. - |
50 | روايت شده كه امام رضا عليه السّلام فرمود: از امام جعفر صادق عليه السّلام پرسيده شدچه سرّى است كه هرچه زمان بيشتر بر قرآن مىگذرد و هرچه بيشتر تلاوت مىشود بر طراوت و تازگى آن افزوده مىگردد؟ حضرت فرمود: چون قرآن نه براى يك زمان محدود، بلكه براى همه زمانها و نه براى مردمى خاص، بلكه براى همه انسانها نازل شده است. - بحار الأنوار، ج2، ص 280. - |
51 | امام باقر عليه السّلام فرمود: اگر بنا بود آيهاى كه در باره قومى نازل شد پس از مردن آن قوم بميرد، از قرآن چيزى بر جاى نمىماند، ليكن تا زمانى كه آسمانها و زمين باقى است، سراسر قرآن در جريان خواهد بود. و هر قومى را آيهاى است از خير يا شر، كه آن را مىخواند و خود اهل آنند. - تفسير عياشى، ج1، ص 10. - |
52 | امام رضا عليه السّلام فرمود: قرآن ريسمان محكم خدا است و دستگير مطمئن و راه نمونه او، كه به بهشت مىرساند و از آتش مىرهاند، با گذشت زمان كهنه نمىشود. و بر زبانها ناخوش نمىآيد، چرا كه براى زمان خاصّى فرستاده نشده و دليل و برهان و حجّت بر انسان هر عصرى است. از هيچ سوى، باطل را به آن راهى نيست و فروفرستادهاى از خداى حكيم و حميد است. - عيون اخبار الرضا، ج2، ص 130. - |
53 | عمومى بودن فهم قرآن و ميسور بودن درك معارفش براى همگان، بدين معنا نيست كه هركس با قواعد ادبيّات عرب آشنا نبود و از علوم پايه ديگر كه در فهم قرآن دخيل است آگاه نبود، حقّ تدبّر در مفاهيم قرآنى و استنباط از قرآن را دارد و سرانجام به نتيجه استنباط خويش مىتواند استناد و احتجاج كند، بلكه بدين معناست كه اگر كسى به قواعد ادبيّات عرب و ساير علوم پايه مؤثر در فهم قرآن آگاه بود، حقّ تدبّر در مفاهيم آن را دارد و مىتواند به حاصل استنباط خود استناد و احتجاج كند. - آيت اللَّه جوادى آملى، تسنيم، ج1، ص 39. - |
54 | مراد از زبان قرآن و مردمى بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترك مردم است. انسانها گرچه در لغت و ادبيّات از يكديگر بيگانهاند و در فرهنگهاى قومى و اقليمى نيز با هم اشتراكى ندارند، امّا در فرهنگ انسانى كه همان فرهنگ فطرت پايدار و تغييرناپذير است با هم مشتركند و قرآن كريم با همين فرهنگ با انسانها سخن مىگويد . مخاطب قرآن فطرت انسان هاست و رسالت آن شكوفا كردن فطرت هاست، و از اين رو زبانش براى همگان آشنا و مفهومش ميسور عموم بشر است. - آيت اللَّه جوادى آملى، تسنيم، ج1، ص33. - |
55 | جهانى بودن زبان قرآن كريم و اشتراك فرهنگ آن، در اجتماع دلپذير سلمان فارسى، صهيب رومى، بلال حبشى، اويس قرنى، عمّار و ابوذر غفارى در ساحت قدس پيامبر جهانى، حضرت محمّد بن عبداللَّه صلّى اللَّه عليه و آله كه شعار ارسلت الى الابيض و الاسود و الاحمر - يعنى به سوى - تمام مردم اعم از - سفيد پوست و سرخ پوست فرستاده شدهام. - او شهره آفاق شد، متجلّى است. - آيت اللَّه جوادى آملى، تسنيم، ج1، ص33. - |
56 | مضمون عبارت شيخ صدوق، رحمة اللَّه عليه، در كتاب اعتقادات، اين چنين استآن چه هم اكنون در دست مردم است بدون هيچ كم و كاستى همان قرآنى است كه بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شده است. بيش از اين نبوده و هركس به ما عقيده تحريف را نسبت بدهد كاذب است. - تفسير نوين، ص 76. - |
57 | مرحوم آيت اللَّه حكيم، رحمة اللَّه عليه، نيز مىفرمايد: رأى بزرگان، محقّقين و عقيده فريقين - شيعه و سنّى - از صدر اسلام تاكنون بر اين است كه ترتيب آيات و سور و جمع قرآن به نحوى است كه فعلاً در دست است، و بزرگان قايل به تحريف نبوده و نيستند. - تفسير نوين، ص 76. - |
58 | همچنين مرحوم آيت اللَّه ميلانى رحمة اللَّه عليه، مىفرمايد: قرآن كريم محفوظ از تحريف است، و دست باطل به هيچ وجه و كيفيّتى در آن راه نيافته است، و اين اعتقاد ماست. - تفسير نوين، ص 76. - |
59 | آيت اللَّه حسن زاده آملى مىگويد قرآن كريم كتابى است بر همان هيأتى كه از سوى خداوند متعال نازل شده و بدون هرگونه تغيير و تبديل لفظى، محفوظ مانده است و اختلافى در اين ادّعا نيست، بلكه تمام مسلمانان و غير آنان متّفقند كه در ميان كتب آسمانى، قرآن تنها كتابى است كه از گزند هر نوع تحريف و تصحيف يا زيادت و نقصان در امان مانده است. - آيت اللَّه حسن زاده، رسالت امامت، ص 105 104. - |
60 | سيّد مرتضى معروف به علم الهدى مىگويد علماء و دانشنمندان اسلامى در حفظ و نگهدارى قرآن نهايت كوشش و اهتمام را مبذول مىداشتند، و اين تلاشها به اندازهاى بود كه تمام موارد اختلاف راجع به اعراب، قرائت و حروف را دقيقاً مىدانستند. با در نظر گرفتن علاقه و توجّه طبقات مختلف علما چگونه ممكن است چيزى از اين كتاب آسمانى كم و كاست شده باشد و يا تغييرى در آن، راه پيدا كرده باشد. - مجمع البيان، ج1، ص 15. - |
61 | قائلان به عدم تحريف قرآن كريم، چندين مورد ذكر مىكنند كه ما به برخى از آنها اشاره مىكنيم 1. آيات قرآنى و وعدههاى صريح الهى بر حفظ قرآن، مثل آيه: إنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظُونَ سوره حجر، آيه 9. - البته ما قرآن را بر تو نازل كرديم و ما هم او را محقّقاً محفوظ خواهيم داشت. 2. احاديث وارده از ائمه، عليهم السّلام، در باب اينكه آنچه در دست مردم است، همان قرآن نازل شده از سوىخداوند است. 3. اجماع فريقين و نيز اجماع شيعه از عصر ائمه تا امروز. 4. اعجاز بودن قرآن، چرا كه تحريف، منافى با معجزه بودن قرآن است. 5. نماز شيعه اماميّه، زيرا ائمه طاهرين و فقهاى اماميّه، قرائت سوره كاملهاى را بعد از حمد در ركعت اوّل و دوّم هر نماز - از نمازهاى پنجگانه روزانه - ، واجب مىدانند. و اين حاكى از اعتقاد اماميّه به نيفتادن چيزى از قرآن است. 6. اهتمام خارق العاده پيامبر اكرم، صلّى اللَّه عليه و آله، و صحابه، در حفظ و جمع قرآن. 7. اگر قرآن امام - مصحف عثمانى - كه در دوران خلافت عثمانى فراهم آمده، و هم اين است كه در دست ماست، محرّف بود، هر آينه بر على عليه السّلام، واجب بود كه اعتراض كند و تصحيح آن را در صدر برنامه ى حكومت خويش قرار دهد، همچنان كه تغييراتى را كه عثمان، در سنّت پيغمبر داده بود و زيان آنها كمتر از تحريف قرآن بود، در وقت اوّلين اعلام برنامه ى حكومت خويش، ياد مىكرد. چنانكه فرمود: تيوليهائى را كه عثمان از بيت المال مسلمانان بخشيده است، پس خواهم گرفت، هرچند به مهريه زنان و خريد غلامان داده باشيد. - ر.ك فصلنامه ى ميراث جاويدان، سال اوّل، شماره دوّم، ص 26 25، مقاله آقاى بهاء الدين خرمشاهى. - |
62 | عيسى بن اكثم مىگويد مأمون پيش از آنكه زمام خلافت را به دست بگيرد، انجمن مناظره و مباحثه داشت. روزى يك يهودى زيباروى، خوش بو و نيكو جامه وارد مجلس مناظره شد و شروع به سخن كرد و به شيوائىسخن گفت: . چون مجلس پايان يافت و جمعيّت فروكش كرد، مأمون او را طلبيد و گفت: اسلام را اختيار كن و مسلمان شو تا در باره تو چنين و چنان كنم. او گفت: دين من، دين پدران من است، بر من تحميل مكن كه آن را رها كنم. اين ماجرا گذشت تا سال بعد كه مسلمان شد. آمد و در مجلس مأمون حضور يافت و به صورت نيكو در فقه سخن گفت. پس از پايان مجلس، مأمون او را خواست و به او گفت: مگر تو همان رفيق مانيستى كه يك سال پيش آمدى و اسلام را بر تو عرضه كرديم و نپذيرفتى؟ گفت: آرى، ليكن من مردى خوش خط مىباشم، چون از اين جا رفتم سه نسخه از تورات نوشتم و در مطالب آن كم و زياد كردم. سپس به بازار بردم و در معرض فروش گذاشتم و از من خريدارى شد. آنگاه سه نسخه انجيل نوشتم و هنگام نوشتن از آن كم كردم و از پيش خود نيز به آن افزودم، آنگاه آن سه نسخه انجيل هم از من خريدارى شد. سپس به سوى قرآن آمدم و سه نسخه از قرآن نوشتم و از آن كاستم و بر آن افزودم، آنگاه آن را نزد فروشندگان كتاب، عرضه داشتم ولى آنان هريك از قرآنها را كه باز مىكردند تا در آن نظر اندازند، همان جاهاى كم و زياد شده، نمايان مىشد و آنان آن قرآنهاى ساختگى را به سوى من پرتاب مىكردند. من از اين رخداد يقين كردم كه قرآن كتابى محفوظ است و در معرض دستبرد نيست و از همين رو اسلام آوردم. ابن اكثم مىگويد من در سفر حج، سفيان بن عينيه را ديدم و داستان فوق را براى او نقل كردم. او گفت: مصداق اين مطلب، در قرآن كريم است! گفتم كجاى قرآن؟ گفت: آنجا كه در باره تورات و انجيل مىفرمايد: ... بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ ... - سوره مائده، آيه 44. - و نيز خداشناسان و عالمانى كه - مأمور نگهبانى احكام خدا هستند و بر صدق آن گواهى دادند. كه به تصريح اين آيه، حفظ كتب آسمانى، پيش از قرآن، به عهده خود يهود و نصارا گذاشته شد و در نتيجه ضايع گرديد وليكن در باره قرآن مىفرمايد: إنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظُونَ - سوره حجر، آيه 9 - همانا ما قرآن را نازل كرديم و خود حافظ او هستيم. كه بر طبق معناى آيه، حفاظت قرآن را خداوند، خود عهده دار شده و از اين رو مصون و محفوظ مانده است. - تاريخ خلفاء العباسيه در احوال مأمون عباسى، به نقل ازحاشيه وقايع الايّام، ص 59. - |
63 | خداوند مىفرمايد: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الجِنُّ عَلى أنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا القُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً سوره اسراء، آيه 88. - بگواگر جن و انس پشت در پشت يكديگر جمع شوند تا مثل قرآن را بياورند، هرگز نخواهند توانست. |
64 | و نيز مىفرمايد: وَ إنْ كُنْتُمْ فى رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إنْ كُنْتُمْ صادِقينَ - سوره بقره، آيه23. - اگر در آنچه بر بنده خود فرستاديم شك داريد يك سوره مانند آن بياوريد و گواهان - و همفكران - خود را هم دعوت كنيد اگر راست مىگوئيد. |
65 | علاّمه طباطبائى، رحمة اللَّه عليه، مىفرمايد: قرآن كريم براى اهل ادب در بلاغت در كلام، براى فيلسوف در فلسفه و الهيّات، براى هر دانشمند در علم مربوطهاش، براى جامعه شناس در علم الاجتماع، براى قانونگذار در وضع قوانين، براى سياستمدار در فنّ سياست، براى حكومتها در مورد جهاندارى و بالاخره براى همه جهانيان در همه شئون زندگى، اعجاز بزرگ و بهت آورى است. - تفسير الميزان - عربى - ، ج1، ص 60. - |
66 | معنى بلاغت، رسيدن است. اگر گوينده طورى كلام را بيان كند كه معنى به قلب سامع رسيده و جايگير شود، و مقصودى كه دارد عقل و وجدان مستمع را مسخّر نمايد، آن سخن، بليغ است. و شكّى نيست كه قرآن در بلاغت به حدّ اعجاز رسيده، زيرا چنان مملكت وحشى، بت پرست، دزد، غارتگر و ظالم را در مدّت بسيار كم، صالح و خداپرست و متّحد نمود كه قائل شدند تمام دنيا را تعليم و تأديب نمايند با آنكه همه آنها متمدنتر و به مراتب بسيار عالمتر و در سياست و صناعات و كليّه لوازم زندگى بشرى از آنها به درجاتى اشرف بودند. و معلوم است كه بيان الهى چنان در قلوب عرب مؤثر واقع شده بود كه آنها را به راه كلّى استحاله كرده و تغيير ماهيّت داد و ساير معجزات انبياء عليهم السّلام، قطعاً به اين اندازه، امّتها را خاضع ننموده بود. - آيت اللَّه حسن زاده، هزار و يك كلمه، ج2، ص296 293. - |
67 | بسيارى از امور در زمان نزول قرآن براى حكما معلوم نبوده و در زمانهاى اخير كشف كردهاند ولى با اين وجود در قرآن به آن اشاره شده است، مانند آيه شريفه كه مىفرمايد: وَ أرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ - سوره حجر، آيه22. - ما بادها را براى بارور ساختن - ابرها و گياهان - فرستاديم. و نيز مىفرمايد: وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ - سوره رعد، آيه3. - از همه ميوهها در آن به صورت جفت و دو دانه آفريد. و اين كه نباتات نيز مانند حيوانات، نر و مادّه دارند، و اينكه باد وسيله آبستن كردن است، گرد را كه به منزله نطفه است از نر برداشته و به مادّه مىرساند، جزو اكتشافات جديد است. در زمانهاى سابق اينها را نمىدانستند و مفسّران در تفسير اين آيات متحيّر بودند. - آيت اللَّه حسن زاده، هزار و يك نكته، ج2، ص 299. - |
68 | قرآن مشتمل بر محلّ عبرت از اخبار گذشتگان، حقايق علوم الهيّه، معارف روحانى، سياست دينى و قواعد اجتماعى است، با اينكه حضرت پيغمبر درس نخوانده و استاد نديده بود. چنانكه در قرآن مىفرمايد: وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إذاً لاَرْتابَ المُبْطِلُونَ - سوره عنكبوت، آيه 48. - تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند. ... كسى نمىتواند احتمال بدهد كه قرآن را بدون وحى و بدون تحصيل علوم پيش استاد بتوان تأليف نمود و وقتىدانستيم كه به تعليم نبوده بايد گفت به وحى است. - آيت اللَّه حسن زاده، هزار و يك نكته ى، ج2، ص 299. - |
69 | فرق معجزه و سحر در اين است كه 1. سحر و امثال آن كه خارق العاده به حساب مىآيند، نتيجه تعليم و تعلّم است و راه هائى براى يادگيرى آن وجود دارد، چنانكه قرآن به اين مطلب تصريح دارد يعلمون الناس السحر ولى اعجاز جز به اذن خدا اتّفاق نمىافتد و از باب تعليم و تعلّم نيست. 2. سحر قابل معارضه است، ولى معجزه قابل معارضه نيست. - يعنى مثل آن را نمىتوانند بياورند به خلاف سحر - . 3. كسانى كه كار خارق العادهاى مىكنند مانند ساحر و مرتاض، چون كارشان نتيجه تعليم و تعلّم است در كار خود تحدّى نمىكنند، به خلاف انبياء عليهم السّلام. 4. اقسام سحر در خصوصيات فرق مىكنند ولى نوعاً متّحدند چون تعليمىاند، ولى اقسام معجزه هيچ شباهتى به هم ندارند مثل زنده كردن مردگان، شكافتن دريا، شكافتن سنگ و جريان آب از آن، اخبار به غيب، اژدها شدن عصا، فصاحت، بلاغت و غير اينها. 5. هدف انبياء عليهم السّلام، از معجزه دعوت مردم به توحيد، رستگارى، مكارم اخلاق، ايجاد عدالت فردى و اجتماعى است، امّا هدف ساحر و مرتاض شهرت، مال، رياست و خلاصه خودمحورى و دعوت به خود است. - آيت اللَّه سبحانى، تلخيص محاضرات فى الالهيّات، ص261. - |
70 | قرآن در رسيدن به اهداف خود كه با اهداف رسالت پيامبر، صلّى اللَّه عليه و آله متّحد است، روشهاىويژهاى را برگزيده كه به برخى از آنها اشاره مىشود 1. استفاده گسترده از تمثيل براى تنزّل دادن معارف سنگين و متعالى. 2. بهرهگيرى از شيوه جدال احسن و پايه قرار دادن پيش فرضهاى مقبول طرف مقابل در احتجاج با كسانى كه در برابر اصل دين با خصوصيّت قرآن سرسختى نشان مىدهند. 3. آميختن معارف و احكام با موعظه و اخلاق و تعليم كتاب و حكمت با تربيت و تزكيه نفس و پيوند زدن مسائل نظرىبا عملى . 4. داورى قاطع نسبت به اقوال و آرائى كه از ديگران نقل قول مىكند. 5. پيوند دادن مسائل جهانشناسى با خداشناسى. 6. گزينش صحنههاى درسآموز تاريخى در تبيين قصّهها. 7. مدار تعليم در قرآن كريم علوم و معارفى است كه انسانها بدون استمرار از نور وحى، توان دستيابى به آن را ندارند. 8. بيان مصداق و پرهيز از كلّى گوئى. 9. تكرار مطالب، چون قرآن در مقام هدايت است، لازم است در هر مناسبت با زبانى خاص ادا شود تا ويژگى موعظه داشته باشد. 10. يكى از ظرافتهاى ادبى و هنرى در بيان قرآنى تغيير ناگهانى سياق است تا خواننده را متوقف كرده و به تأمّل وادارد. - آيت اللَّه جوادى آملى، تسنيم، ج1، ص 5244، با تلخيص. - |
71 | قرآن كريم گذشته از روش قاطع استدلال، پيمودن راه مثل را نيز فرا راه انسانها قرار داده تا براى عدّهاىراهنما و براى گروهى راهگشا باشد، ولى بايد به ايننكته ى عنايت داشت كه هرگز نبايد در محدوده مثل متوقف شد، بلكه بايد آن را روزنهاى به گستره ممثّل دانست و از آن عبور كرد، در سايه اعتصام به مثل بالا رفت و از موعظه و جدال احسن نيز بهرهمند و از حكمت هم سرشار شد، آنگاه مىتوان از مرحله علم به مقام عمل سفر كرد و سپس از معقول سرپلى به سوى مشهود ساخت و از حصول به حضور، از غيب به شهود و از علم به يقين راه يافت، و از منزل اطمينان به مقصد لقاى خداى سبحان رسيد. - آيت اللَّه جوادى آملى، تسنيم، ج1، ص42، با تلخيص. - |
72 | فاطمه زهرا، سلام اللَّه عليها، در خطبه مشهور خود خطاب به اصحاب پيامبر فرمود: اى بندگان خدا! شما روان كنندگان امر و نهى خدا و حاملان دين و وحى او، امانتداران او در نزد خود و رسانندگان دين او به ديگر امّتها هستيد، از خدا در نزد شما كفيل حقّى است و عهدى - كتابى - كه به شما سپرده و باقى گذاشتهاى كه در ميان شما نهاده است، - اين همه يعنى - كتاب گوياى خدا، قرآن صادق، نور درخشنده و پرتو فروزنده، كتابى كه بصيرتهاى آن آشكار و معانى عميق آن روشن و ظواهر آن آشكار است، پيروان آن شاد و به سوى رضوان و جنان روانند، شنيدن ان مايه رستگارى است، به وسيله قرآن، به حجّتهاى روشنى بخش خدا مىتوان رسيد، و به ارادههاى - امرهاى - بيان شده او، حرامهاى - نهىهاى - ممنوع شده او، آيات آشكار او، براهين كافى، آداب مطلوب او، رخصتهاى بخشيده و شرايع نوشته او مىتوان دست يافت. - احتجاج، ج1، ص134 133. - |
73 | امام على عليه السّلام فرمود: ... سپس قرآن را بر پيامبر فرو فرستاد، كه نورى است كه چراغهاى آن خاموش نمىشود، افروختگى آن از ميان نمىرود، دريائى كه كسى به ته آن نمىرسد، راه راستى كه هيچ كس از آن گمراه نمىشود، پرتوى كه نورانيّت آن به تاريكى نمىگرايد، فرقانى - وسيله باز شناختن حق از ناحق - كه برهان آن سستى پيدا نمىكند، وسيله بيانى كه اركان آن فرو نمىريزد، شفائى كه بيمارى به آن راه ندارد، بزرگى و عزتى كه ياران آن دچار شكست نمىشوند و حقّى كه ياوران آن درمانده نمىگردند. معدن و مركز ايمان، سرچشمهها و درياهاىدانش، باغها و بركههاى دادگرى، پايههاى اسلام و شالودههاى آن و واديها و بوستانهاى حق است. دريائىاست كه هرچه از آن آب بردارند چيزى از آن نمىكاهد، چشمه هائى است كه هر اندازه از آنها برگيرند نقصانىدر آنها پيدا نمى شود، آبشخورهائى كه هرچه مردمان از آنها بنوشند كاستى به آنها راه ندارد، منزلگاههائى كه مسافران راه آنها را گم نمىكنند، نشانه هائى كه بر مسافران پوشيده نمىماند و قلّه هائى كه از آن بالاتر نمىتوان رفت. قرآن ريسمانى است كه جاى بسته شدن آن مستحكم است و پناهگاهى است كه ديوارههاى دژ آن بلند است. براىكسى كه آن را دوست دارد عزّت است و هركس به آن درآيد به صلح و سلم درآمده است... هركه آن را پيشواىخود قرار دهد به راه راست مى رسد. برهان هركس است كه به آن سخن گويد،گواه آن كس است كه به مدد آن به دادخواهى برخيزد و مايه پيروزى كسىاست كه به آن محاجّه كند. برنده، كسى است كه آن را با خود مىبرد، رهوار كسى است كه به آن عمل كند، نشانه شناختى است براى هركس كه آن را نشانه خود قرار دهد، سپرى است براى هر آنكه در پناه آن قرار گيرد، دانشى براى هركه آن را دريابد، حديثى براىهركه آن را روايت كند و حكمى براى هركس كه به آن داورى كند. - نهج البلاغه، فيض الإسلام، خطبه 189. - |
74 | حارث بن هشام از پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله پرسيد وحى چگونه بر شما نازل مىشود؟ فرمود: گاه صدائى مانند صداى زنگ به گوش من مىرسد و وحيى كه بدين صورت بر من نازل مىشود سخت بر من گران و سنگين است، سپس اين صداها قطع مىشود و آن چه را جبرائيل مىگويد فرا مىگيرم. گاهى نيز جبرائيل به صورت مرد بر من فرود مىآيد و سپس با من سخن مىگويد و من گفتههاى او را حفظ مىكنم. - دكتر سيّد محمّد باقر حجّتى، تاريخ قرآن كريم، ص33. - |
75 | راههاى ارتباط پيامبر با عالم غيب عبارتند از: 1. الهام به قلب - القاى معنى بر قلب پيامبر بدون واسطه فرشته وحى - . 2. توسّط فرشته وحى. 3. از طريق شنيدن صدا - سخن گفتن از پس پرده - ، به اين ترتيب كه خداوند امواج صوتى را در فضا و اجسام مىآفريده و از اين طريق با پيامبرش سخن مىگفته كه از ديگران مخفى و پنهان بوده است. 4. خواب. - درسهائى از مكتب اسلام، شماره 9، آذر 1377، ص 60 56. - |
76 | اينكه خداوند مىفرمايد: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ عَلى قَلْبِكَ - سوره شعراء، آيه194 193 - قرآن را روح الامين - جبرئيل - بر قلب من نازل كرد. مراد از قلب در اين آيه چيست؟ آيا مراد همان قلب، صنوبرى شكل است كه در سمت چپ سينه قرار دارد و يكى از اعضاى بدن آدمى مىباشد، يا اينكه مقصود چيز ديگرى است؟ علاّمه طباطبائى، رحمة اللَّه عليه، در الميزان در جواب مىفرمايد: مراد از قلب در كلام خداوند هر جا كه به كار رفته، آن حقيقت انسانى است كه ادراك و شعور به آن نسبت داده مىشود نه قلب صنوبرى شكل. آياتى از قرآن بر اين مطلب گواه است، از جملهوَ بَلَغَتِ القُلُوبُ الحَناجِرَ قلبها به حنجرهها مىرسد - سوره احزاب، آيه 10. - و معلوم است كه مراد از قلب در اينجا جان آدمى است. در جاى ديگر قلب را به چيزى كه به ثواب و گناه متّصف مىشود تفسير نموده و فرمود: ه استفَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ چنين كسى قلبش گناهكار است. - سوره بقره، آيه283. - و روشن است كه عضو صنوبرى شكل گناه نمىكند، پس مراد همان جان آدمى است. بنابراين مقصود از قلبى كه خداوند مىفرمايد: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ عَلى قَلْبِكَ همان نفس و جانى است كه ادراك و شعور را به او نسبت مىدهند. - تفسير الميزان، ج 19، ص482. - |
77 | علاّمه طباطبائى، رحمة اللَّه عليه، در باره حالت وحى مىفرمايد: - رسول خدا، عليه السّلام در هنگام وحى هم مىديد و هم مىشنيد، امّا بدون اينكه دو حسّ بينائى و شنوائىاش به كار بيفتد. چنانكه در روايت آمده است كه حالتى شبيه به بيهوشى به آن جناب دست مىداد كه آن را به رخاء الوحىنام نهاده بودند. و اگر رؤيت و شنيدنش در حال وحى عين ديدن و شنيدن ما بود، بايد آن چه مىديده و مىشنيده ميان او و ساير مردم مشترك باشد. - . - تفسير الميزان، ج 19، ص482. - |
78 | نزول قرآن به بيت المعمور و از آنجا به زمين به صورت طى ارواح سماوى است تا اينكه در اين عالم ظاهر شود. اين گونه نيست كه جبرئيل يك جلد كتاب زير بغل گذاشته و از آسمان آورده باشد، هرچند كفّار چنين مىگفتند كه لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ - سوره اسراء، آيه93. - ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم. الفاظ و معانى قرآن را از آسمانها گذرانيده و به قلب پيغمبر رسانيده است. بيت المعمور مطاف ملائكه است، قرآن را يكجا بدانجا آوردند يعنى الفاظ و معانى آن را، نه كاغذ و كتابت. قلب پيغمبر براى سعه ولايت كه به همه احاطه داشت، بيت المعمور در يك گوشه قلب او جاى گرفت. - آيت اللَّه حسن زاده آملى، هزار و يك كلمه، ج2، ص 128 127. - |
79 | حضرت على، عليه السّلام، مىفرمايد: بيت المعمور آن خانهاى است در آسمان چهارم در مقابل كعبه، كه فرشتگان با عبادت خود آن را معمور و آباد مىكنند، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مىشوند و تا ابد از آن باز نمىگردند. - مجمع البيان، ج 9، ص 247. - |
80 | برخى معتقدند نزول وحى از طريق فرشته وحى، خود به چهار طريق صورت مىگرفته است: 1. بى آنكه فرشته بر پيامبر ظاهر شود، مطالب را در روح او القا مىكرده است. 2. گاه فرشته به صورت انسانى در مىآمده و پيامبر، صلّى اللَّه عليه و آله، را مخاطب مىساخته و مطالب را به او مىگفته است. 3. گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوشش صدا مىكرد و اين سختترين نوع وحى بر پيامبر، صلّى اللَّه عليه و آله، بود به گونهاى كه حتّى در روزهاى بسيار سرد صورت مباركش غرق عرق مىشد و اگر بر مركب سوار بود، چنان سنگين مىشد كه بى اختيار به زمين مىنشست. 4. گاه جبرئيل به صورت اصلىاش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر، صلّى اللَّه عليه و آله، ظاهر مىشد كه اين در طول عمر پيغمبر تنها دوبار صورت گرفت. - تفسير نمونه،ج 20 ،ص 488. - |