دومين داستان كه دست آويز بيگانه گان قرار گرفته و سند نبوت را زير سؤال برده ,افسانه غرانيق است كه به آيات شيطانى معروف گشته است داستان سرايان آورده اند: پيامبر(ص ) پيوسته در اين آرزو بـود كه ميان او و قريش هم بستگى صورت گيرد, از جدايى قوم خويش نگران بود در يكى از روزها كه او در كنار كعبه نشسته بودو در اين انديشه فرو رفته بود و گروهى از قريش در نزديكى او بـودند در آن هنگام سوره ((نجم )) بر وى نازل گرديد پيامبر(ص ) همان گونه كه سوره بر وى نـازل مـى شـد,آن را تـلاوت مـى فرمود: ((و النجم اذا هوى , ماضل صاحبكم و ما غوى , و ما ينطق عـن الـهـوى , ان هو الا وحى يوحى , علمه شديد القوى )), تا رسيد به آيه ((افرايتم اللا ت و العزى , ومـناة الثالثة الا خرى )) ((52)) كه شيطان در اين ميانه دخالت نمود و بدون آن كه پيامبر(ص ) پى بـبـرد, بـه او الـقا كرد: ((تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى )) ((53)) سپس بقيه سوره را ادامه داد.
امام علی (ع) الگوی جوانان
زندگانی حضرت علی (ع)
زندگانی حضرت علی (ع)
وي فرزند ابو طالب بود. علي (ع) ده سال پيش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطي که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پيغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموي خود يعني پيامبر منتقل گرديد و تحت سرپرستي و پرورش مستقيم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پيغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نايل شد و براي نخستين بار در (غار حرا) وحي آسماني به وي رسيد وقتي که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود , علي (ع) به آن حضرت ايمان آورد و باز در مجلسي که پيغمبر اکرم (ص) خويشاوندان نزديک خود را جمع و به دين خود دعوت نموده فرمود
نخستين کسي که از شما دعوت مرا بپذيرد خليفه و وصيه و وزير من خواهد بود , تنها کسي که از جاي خود بلند شد و ايمان آورد علي (ع) بود و پيغمبر اکرم (ص) ايمان او را پذيرفت و وعده هاي خود را درباره اش امضا نمود و از اين روي علي (ع) نخستين کسي است در اسلام که ايمان آورد و نخستين کسي که هرگز غير خداي يگانه را نپرستيد
علي (ع) پيوسته ملازم پيغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدينه حجرت نمود و در شب هجرت نيز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصميم داشتند آخر شب به خانه ريخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمايند , علي (ع) در بستر پيغمبر اکرم (ص) خوابيده و آن حضرت از خانه بيرون آمده رهسپار مدينه گرديد و پس از آن حضرت مطابق وصيتي که کرده بود , امانتهاي مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پيغمبر را با دو زن ديگر برداشته به مدينه حرکت نمود
در مدينه نيز ملازم پيغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هيچ خلوت و جلوتي علي را کنار نزد و يگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وي تزويج نمود و در موقعي که ميان اصحاب خود عقد اخوت مي بست او را برادر خود قرار داد
علي در همه جنگها که پيغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدينه به جاي خود نشانيده بود و در هيچ جنگي پاي به عقب نگذاشت و از هيچ حريفي روي نگردانيد و در هيچ امري مخالفت پيامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود
هرگز علي از حق و حق از علي جدا نمي شود
علي (ع) در روز رحلت پيامبر اکرم 33 سال داشت و با اينکه در همه فضايل ديني سرآمد و در ميان اصحاب پيغمبر ممتاز بود به عنوان اينکهود جوان است و مردم به واسطه خون هاي که در جنگها پيشاپيش پيامبر اکرم (ص) ريخته با وي دشمنند از خلافت کنارش زدند و به اين ترتيب دست آن حضرت از شوونات عمومي به کلي قطع شد وي نيز گوشه خانه را گرفته به تربيت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خليفه پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) بود گذرانيده و پس از کشته شدن خليفه سوم مردم با ان حضرت بيعت نموده و به خلافت برگزيدند
آن حضرت در خلافت خود که تقريبا 4 سال و 9 ماه طول کشيد سيرت پيامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته اين اصلاحات به ضرر برخي از سودجويان تمام مي شد و از اين رود عده اي از صحابه که پيشاپيش آنها عايشه , طلحه , زبير و معاويه بودند خون خليفه سوم را دستاويز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بناي شورش و آشوب گري گذاشتند
آن حضرت براي خوابانيدن فتنه جنگي با عايشه و طلحه و زبير در نزديکي بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگي با معاويه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفين معروف است و يک سال و نيم ادامه داشت و نيز جنگي با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به اين ترتيب در ايام خلافت خود بيشتر مساعي آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلي بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجري در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتي خورده و در شب بيست و يکم همان ماه به شهادت رسيدند
مکی ومدنی آیات وسور قرآن
مكى و مدنى
قرآن پژوهان اعلم از اهل سنت يا شيعه براى شناخت سوره ها ( و آيات ) مكى و مدنى , سه قاعده يا معيار نهاده اند. 1 ) ( قاعده همگانى ) آنچه در مكه ( و پيرامون آن ) نازل شده , ولو بعد از هجرت , مكى است . و آنچه در مدينه ( و پيرامون آن ) نازل شده , مدنى است . 2 ) قاعده ناظر به انسانها. آنچه خطاب به اهل مكه باشد ( غالبا يا يا ايها الناس يا يا بنى آدم مكى است , و آنچه خطاب به مدينه باشد ( غالبا با خطاب يا ايها الذين آمنوا مدنى است . 3 ) ( قاعده زمانى ) كه محققان آن را جامع و مانع تر شمرده اند , اين است كه آيات و سوره هايى كه پيش از هجرت نازل شده است , مكى است , و آيات و سوره هايى كه پس از هجرت فرود آمده است , مدنى است . چه در مكه نازل شده باشد , چه در مدينه يا در سفرها و غزوات . ( ترجمه اتقان , 1/46 ـ 47 ; مناهل العرفان , 1/186 ـ 187 ; تاريخ قرآن , راميار , 601 ـ 603 ). شـنـاخت مكى و مدنى سماعى است و ملاك همان است كه از پيامبر (ص ) و صحابه و تابعان به ما رسيده است . بعضى نيز معيارهايى ديگر وضع كرده اند. از جـمله : الف ) مشخصات سوره هاى مكى : 1 ) هر سوره اين كه كلا دارد ( و اين كلمه فقط در نيمه دوم قرآن آمده است ). 2 ) هر سوره اى كه سجده دارد. 3 ) سوره هايى كه درآغاز آن حروف مقطعه ( مانند الم و الر كه بحثش گذشت ) آمده است ( جز بقره و آل عمران , و درباره رعد اختلاف است ). 4 ) هر سوره اى كه قصص انبياء و امتهاى پيشين دارد ( جز بقره ). 5 ) هر سوره اى كه قصه آدم و ابليس دارد ( جز بقره ). 6 ) سوره اى كه يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا ندارد. ( جز سوره حج ). 7 ) سوره هاى مفصل يعنى سوره هاى كوتاه اواخر قرآن . مـرحـوم صـبـحى صالح پس از برشمردن همين ضوابط يا مشخصات , و با قيد اين تصريح كه اين ضوابط نشانه هاى قطعى نيست , پنج نشانه ديگر براى سوره ها يا آيات مكى برمى شمارد. 1 ) كوتاهى آيات و سوره ها و ايجاز آنها و شدت و گرمى تعبير آنها , و تجانس آوايى و موسيقايى . 2 ) دعوت به اصول ايمان به خداوند و روز قيامت و تصوير و توصيف بهشت و دوزخ . 3 ) دعوت به تمسك به اخلاق كريمه و استقامت در راه خير. 4 ) مجادله با مشركات و نفى احوال و انديشه هاى آنان . 5 ) فراوانى سوگند , بر وفق اساليب عرب . ب ) مـشـخصات سوره هاى مدنى : 1 ) هر سوره اى كه در آن حدود ( احكام ) و فرايض و قوانين اجتماعى و مدنى آمده است . 2 ) هر سوره اى كه در آن اذن جهاد و احكامش آمده است . 3 ) هر سوره اى كه در آن ذكر منافقان آمده است ( جز عنكبوت ) ( مناهل العرفان , 1/189 ـ 191 ; تاريخ قرآن , راميار , 605 ـ 607 ). صـبحى صالح نشانه اى ديگرى هم براى شناخت سوره هاى مدنى برمى شمارد : 1 ) مجادله با اهل كتاب و دعوتشان به عدم غلو در دينشان . 2 ) طول اكثر سوره ها و بعضى آيات و اطناب آنها و اسلوب تشريعى آنها. 3 ) تفصيل براهين و ادله در مورد حقايق دينى . ( مباحث فى علوم القرآن , 183 ـ 184 ). از اقوال مشهور اين است كه سوره ها و آياتى كه به اصطلاح شعرگونه تر يا شاعرانه ترند مكى اند , از جمله سوره هاى پرشور آخر قرآن . سوره هاى قرآن از نظر مكى و مدنى به چهار دسته تقسيم مى شوند : 1 ) سوره هاى مكى . 2 ) سوره هاى مدنى . 3 ) سوره هاى مكى با آيات مدنى . 4 ) سوره هاى مدنى با آياتى مكى . بـعـضـى فـهارس كه در عصر جديد براى آيات و كلمات قرآن تدوين شده است , از جمله المعجم الـمـفـهـرس لالفاظ القرآن الكريم , تدوين محمد فؤاد عبدالباقى , و فرهنگ آمارى كلمات قرآن كـريـم , تـاليف دكتر محمود روحانى مكى [ ك ] , و مدنى [ م ] بودن هر آيه را با علامت نامبرده , تعيين كرده اند. مـنـبـع اخـير حتى آيات مستثنيات ( مكى در مدنى و مدنى در مكى ) را هم با جدولهاى صريح و روشن نشان مى دهد. طـبق آمار و جداول فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم ( 1/39 ) 4468 آيه مكى با 45653 كلمه و 1768 آيه مدنى با 32154 كلمه در قرآن مجيد وجود دارد. يـعـنـى هـفتاد و يك و شش دهم درصد آيات قرآن مكى , و بيست و هشت و چهاردهم درصد آن مدنى است . همچنين در فرهنگ آمارى علاوه بر ضابطه هاى جديد و جدا از آنچه از منابع ديگر نقل كرديم ( 1/627 ) , فـهرست الفاظ و ماده هايى كه آيات متضمن آنها مكى يا مدنى است , آمده است ( 1/631 به بعد ). قرآن پژوهان , فوايدى براى شناخت مكى و مدنى برشمرده اند : 1 ) چون سوره ها و آيات مكى زمانا بر آيات مدنى مقدم است , لذا معار خوبى براى تعيين ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقيد و نظاير آن دارد. ( التمهيد , 1/99 ; تاريخ قرآن , راميار , 603 ). 2 ) شناخت تاريخ تشريع و حكمت تدريجى بودن آن . 3 ) اطـمـيـنان به سلامت و مصونيت قرآن از تغيير و تحريف كه از اهتمام عظيم مسلمانان صدر اسـلام به امر قرآن و همه شئون كوچك و بزرگ آن برمى آيد كه حتى آياتى را كه در سفر يا حضر , در شب يا روز , در تابستان يا زمستان و در بستر يا در حالت عادى بر پيامبر (ص ) نازل شده تعيين كرده اند. ( مناهل العرفان , 1/188 ; تاريخ قرآن , راميار , 603 ). قـرآن پژوهان همچنين از سوره هاى مكى كه حكم مدنى و سوره هاى مدنى كه حكم مكى دارند ( يعنى با آنها معامله سوره هاى مكى مى شود ) سخن گفته اند. ( مباحث ... صبحى صالح , 173 ـ 174 ).
شان نزول آیات وسوره ها
شان نزول ( اسباب نزول )
شـنـاخـت شان يا اسباب نزول همانند شناخت مكى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى كه بخش اعظم را تشكيل مى دهد , آياتى است كه به اراده الهى بدون هيچ گونه انگيزه و ملاحظه ديگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم ديگر و كمتر آياتى است كه به دنبال حادثه اى يا پرسشى پيش آمده است . سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى است كه در عصر رسالت پيامبر (ص ) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتى شده است . و چـه بـسـيـار آيـه هـاى قـرآن هـست كه با كلماتى چون يسئلونك ( و مشتقات ديگر آن ) و يستفتونك از پيامبر (ص ) حكم يا حكمت الهى پرسيده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آيه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , 115 ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا كه روى آوريد , رو به سوى خداوند است ) , چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصيل ـ مباحث فى علوم القرآن , 131 ; تاريخ قرآن , راميار , 628 ). يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نيست . ( مـائده , 93 ) , چه بسا استنباط شود كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است . يا آنجا كه گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون كسى حج يا عمره بگزارد , بر او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. ( بقره , 158 ) ممكن است چنين استنباط شود كه سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است . حال آنكه اين عمل جزو شعائر و مناسك حج و انجام آن واجب است . علت اينكه با تعبير نفى جناح ( گناهى و عيب و ايرادى ندارد ) بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهليت دو بت بوده است و مسلمانان انديشناك بوده اند كه مبادا سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره بت پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشريع و يافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول , امكان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح , يعنى احاديث و اخبار صحيح مروى از پيامبر (ص ) و صحابه يا معصومين عليهم السلام ندارد. يعنى علمى است على الاصول نقلى و تاريخى . اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب , مانع عموم لفظ يا معنى نمى گردد . يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود , و با آنكه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ يا معناى آن قابل تسرى و تعميم به موارد ديگر هم هست ( عموم لفظ يا معنى ). نـظـيـر آيه ظهار , يا لعان يا كلاله يا آيه حد قذف ( در داستان افك ) كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و اين بيشتر در آيات الاحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجا كه شان نزول كاملا روايى - تاريخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يا گروه آيات , اسباب نزولى دارند يا نه , بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منابع عبارتند از 1 ) مجموعه هاى حديث 2 ) تفسيرهاى قرآن , مخصوصا تفسيرهاى روايى كه سرشار از احاديث و ماثورات هستند. 3 ) كتبى كه مستقلا درباره شان نزول تدوين شده كه معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سيوطى است . قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد , سه اثر در اين زمينه تدوين كرده اند : الف ) شان نزول آيات قرآن , تاليف صدرالدين محلاتى شيرازى , ب ) آيات بينات در شان نزول آيات , تاليف دكتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تاليف حجة الاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى
ناسخ ومنسوخ
ناسخ و منسوخ
نـسـخ در لغت به معناى ابطال و ازاله است و در اصطلاح علوم قرآنى عبارت است از رفع تشريع سـابـق - كـه ظـاهرا مقتضى دوام بوده - به تشريع لاحق , به نحوى كه جمع آنها يا ذاتا يا به دليل تنافى آشكار يا به دليل خاصى از اجماع يا نص صريح ممكن نباشد. ( التمهيد , 2/720 ) يا ساده تر : رفع حكم شرعى , به دليل شرعى ( مناهل العرفان , 2/72 ) يا پايان يافتن تعبد مؤمنان به قرائت يك آيه يا حكم مستفاد از آن يا به هر دو. ( تفسير بيضاوى ). خود قرآن مجيد به وقوع نسخ در قرآن تصريح دارد. چـنانكه مى فرمايد : هر آيه اى را كه نسخ كنيم يا فروگذاريم , بهتر از آن يا همانندش را در ميان آوريم . ( بقره , 106 ). همچنين : و چون آيه اى را جانشين آيه ديگر سازيم - و خدا داناتر است كه چه فرو فرستاده است - گويند تو دروغزنى , چنين نيست بلكه اكثرشان نمى دانند. ( نحل , 101 ). همچنين : خداوند هرچه را بخواهد مى زدايد يا مى نگارد , و ام الكتاب نزد اوست . ( رعد , 39 ). از نظر قرآن پژوهان مسلمان اعم از اهل سنت و شيعه , نسخ هم در قرآن و هم در سنت رواست , و نسخ قرآن به قرآن , و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جايز است و سابقه دارد ( براى تفصيل ـ تفسير ابوالفتوح رازى , ذيل آيه 106 بقره ). بـعـضى نيز مانند يهوديان , منكر نسخ هستند و ايراد آنان به نسخ اين است كه مى گويند خداوند عـالـم مطلق و علام الغيوب است و همه كليات و جزئيات گذشته و حال و آينده را مى داند , چرا حـكـمى مى فرستد كه بعد آن را تغيير دهد ؟
در پاسخ گفته اند خداوند عالما و عامدا حكم اول را مـى فـرسـتد و خود مى داند كه آن موقت و زماندار است , اگرچه اين زماندارى آن بر بندگان يا حتى بر پيامبر (ص ) پوشيده باشد. سـپس چون زمان آن سررسيد , حكم دوم را كه متضمن تبديل اعم از تشديد يا تضعيف حكم اول است , فرومى فرستد. مـوارد نـسخ در قرآن بسيار است از جمله تبديل عده زن شوهر مرده از يك سال ( بقره , 240 ) به چـهـار مـاه و ده روز ( بقره , 234 ) ; يا مساله تغيير و تحويل قبله از بيت المقدس به سوى كعبه ( بقره , 144 ) ; يا پرداخت صدقه اى پيش از نجوا با پيامبر (ص ) كه حكم آن در آيه 12 سوره مجادله , و نسخ آن بلافاصله در آيه بعدى همان سوره آمده است . يـا تبديل وجوب نماز شب به استحباب كه حكم آن در اوايل سوره مزمل , و نسخ آن در آخرين آيه همان سوره آمده است . سيوطى بر آن است كه 19 مورد نسخ صريح در قرآن مجيد وارد شده است . ( تـرجـمـه اتـقـان , نـوع چـهل و هفتم , 2/69 به بعد ) زرقانى 22 آيه مشهور به منسوخه بودن را مشروحا ياد كرده و توضيح داده است . ( مناهل العرفان , 2/151 ـ 165 ). نـسخ فقط در احكام كه معروض امر و نهى است و همه از آيات محكمات است رخ مى دهد , نه در قصص و اخبار يا متشابهات . مگر آنكه يك نهى , در لباس نفى و بصورت خبرى وارد شده باشد. قرآن پژوهان براى نسخ , انواعى شمرده اند. 1 ) نسخ حكم و تلاوت با هم ( مانند آيات مجعولى كه اهل سنت قائلند كه ابتدا وحى شده و سپس حكم و تلاوت آنها باهم نسخ شده است . اين مورد را شيعه نمى پذيرد ). 2 ) نـسـخ حـكم و ابقاى تلاوت , مانند آياتى كه پيشتر ياد شد , و نسخ اصطلاحى و مشهور همين است . 3 ) نسخ تلاوت و ابقاى حكم ( مانند آيه مجعول به آيه رجم , اين مورد را هم شيعه نمى پذيرد ). بـعضى از مهمترين آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : كتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبيد قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت كه به كوشش جان برتون انتشار يافته است . 2 ) كتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى اماميه در قرن نهم هجرى . شرح سيد عبدالجليل حسينى قارى , كه با ترجمه و تعليق محمد جعفر اسلامى انتشار يافته است . 3 ) الناسخ و المنسوخ تاليف ابن العتائقى ( م . 790 ق ) , تحقيق عبدالهادى الفضلى كه در مقدمه آن 73 كتاب در زمينه ناسخ و منسوخ معرفى شده است
مقاله
وجود ادراک و شعور در تمام موجودات جهان
آیاتی که بر وجود شعور در تمام موجودات جهان اعم از جاندار و غیره گواهی میدهند.
در بررسی آیات، آیاتی که شعور برای جمادات را بیان میکنند در سورههای مختلفی آمده.
1- از جمله قرآن سقوط برخی از سنگها را از نقطهای، معلول خشیت و خدا ترسی آنها میداند. چنان که میفرماید: « و إنّ منها لما یهبط من خشیة الله »
برخی از صخرهها از ترس خدا از نقطهای میافتند.
واضح است که این آیات از واقعیت خبر میدهند و قول عدهای مثل طبرسی و شیخ طوسی که اسناد این امور را به جماد مجاز میگویند درست نیست. زیرا برهان عقلی کاملاً مطابق ظاهر قرآن است. چنان که مشهور صاحب نظران نیز آن را تأیید میکند.
2- در آیهای یادآور میشود که امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنان از تحمل بار امانت اباء ورزیدند و ترسیدند و انسان آن را به دوش گرفت چنان که میقرماید:
« إنّا عرضنا الأمانة علی السّموات والأرض والجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الإنسان انّه کان ظلوماً جهولاً »
عرضة امانت به همان معنای حقیقی کلمه است. به این بیان که خدا وقتی جرم آسمانها و زمین و کوهها را آفرید فهمی هم در آنها قرار داد و به آنها فرمود: من واجباتی واجب کردهام و لذا برای هر کسی که اطاعتم کند بهشتی و برای هر کسی که نافرمانیم کند آتشی خلق کردهام. آسمانها و زمین و کوهها گفتند:
ما حاضریم رام و مسخر باشیم برای آن غرضی که بدان غرض خلقمان نمودی، اما تاب تحمل واجبات را نداریم؛ نه آن ثواب را میخواهیم و نه آن آتش را و چون نوبت به خلقت بشر رسید، همین که عرضة به وی شد قبول کرد، چون او ظالم به نفس خود و جهول به وخامت آخر کار بود.
برخی از مفسران این آیه و امثال آن را بر معنی مجازی که در اصطلاح به آن «زبان حال» میگویند حمل کردهاند، در صورتی که یک چنین تفسیر یک نوع پیش داوری است و هرگز جهت ندارد که یک چنین حقیقتی را که قرآن از آن گزارش میدهد غیر ظاهر آن حمل کنیم. این که میگویند علم تا کنون بر این شعور و آگاهی دست نیافته است دلیل بر نبودن آن در این موجودات نیست. زیرا تنها وظیفة علم اثبات است و بس و هیچگاه حق نفی و سلب چیزی را که از وجود و عدم آن آگاه نیست ندارد.
3- در سورة حشر آیة 21خداوند میفرماید: « لو انزلنا هذالقرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متضرعاً من خشیة الله »
اگر هر نوع پیش داوری را دربارة آیات قرآن کنار بگذاریم، باید بگوییم که کوه دارای چنین شایستگی است که اگر مورد خطاب خدا قرار گیرد، بر اثر آگاهی از عظمت خطاب، شکافته و پراکنده میگردد.
از برخی آیات بطور اشاره وجود چنین آگاهی استفاده میشود آنجا که میفرماید:
« إن کان مکرهم لتزول منه الجبال »
هر چند از مکرشان کوهها از جای کنده میشد.
اگر به راستی در کوهها شایستگی آگاهی از اوضاع خارج از خود نبود چنین توصیفی از آنها دور از بلاغت بود که برای آیه معنی مجازی از قبیل مبالغه و تمثیل فرض کنیم، همچنان که برخی از مفسران در این مورد مرتکب چنین کاری شدهاند.
در سورة مریم میفرماید:
« تکاد السّموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخرّ الجبال هدّیً »
چیزی نمانده است که آسمانها از این سخن بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزد.
معرفی کتاب
عنوان: شناخت سوره های قرآن
تألیف قرآن پژوه و دانشور معاصر، حجة الاسلام و المسلمین استاد هاشم هاشم زادة هریسی. کتابی است خوش تدوین و به معرفی همه جانبة کلی 114 سورة قرآن به ترتیب نظم قرآنی می پردازد.
مؤلف در مقدمة کوتاه خود معنای سوره را شرح داده و سپس انگیزه و شیوة کار خود را بیان داشته است. این کتاب از دو بخش تشکیل یافته است. بخش اول شامل تقسیمات، آمار و مسائل کلی در مورد کل سوره های قرآن و بخش دوم شامل مسائل خاص هر یک از سوره های قرآن در محورهای زیر است.
1- نامهای سوره ها و علت نامگذاری و پیام آنها. 2- آمار شمارش آیات، کلمات و حروف سوره ها. 3- مکان، زمان و کیفیت نزول سوره ها 4- ترتیب نزول و ترتیب تدوینی سوره ها 5- شأن نزول سوره ها 6- ویژگیها و خصوصیات هر سوره 7- فهرست احکام و مسائل فقهی هر سوره 8- فهرست مطالب و پیامهای محوری و اصلی هر سوره 9- مساول متفرقه و خاص هر سوره 10- ارتباط و تناسب آغاز و فرجام هر سوره.
شعر
ديده بگشا اي به شهدِ مرگِ نوشينت رضا
ديده بگشا بر عدم اي مستيِ هستي فزا
ديده بگشا اي پس ازسوء القضا حسن القضا
ديده بگشا ازكرم ، رنجورِ دردستان ، علي
بحر ِمرواريدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علي
ديده بگشا رنجِ انسان بين و سيلِ اشك وآه
كبرِ پُستان بين و جامِ جهل و فرجامِ گناه
تير و تركش ، خون وآتش ، خشمِ سركش ، بيمِ چاه
ديده بگشا بر سِتم ، دراين فريبستان ، علي
شمعِ شبهاي دژم ، ماهِ غريبستان ، علي
ديده بگشا نقشِ انسان ماند باجامي تهي
سوخت لاله ، مرد لِِِِِِيلي ، خشك شد سروِ سهي
زآگهي مان جهل ماند و جهل ماند از آگهي
ديده بگشا اي صنم اي ساقيِ مستان ، علي
تيره شد از بيش و كم ، آيينة هستان ، علی
امتحان الهی
با اينكه خداوند از وضع بندگان خود آگاه است چرا آنان را امتحان مي كند؟
خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: او مرگ و زندگي را براي بشر آفريد تا آنان را آزمايش كند كه كدام نيكوتر هستند؟ در اينجا اين سؤال پيش مي آيد: تنها كسي نياز به امتحان دارد كه از وضع و سرانجام كار آگاه نباشد.
خداوند كه آشكار و پنهان براي او يكسان است و چيزي در زمين و آسمان بر او مخفي نيست چه نيازي به امتحان بندگان خود دارد ؟!
□ پاسخ: به طور اجمال بايد توجه نمود، كه امتحان درباره خدا، هدف و معني ديگري دارد بشر بر اثر كوتاهي و نارسايي دانش خود براي كشف حقيقت، و رفع هر نوع ابهام ناچار است از در آزمايش وارد شود ولي از آنجا كه يك چنين حالتي براي خدا محال است و او در پرتو علم نامحدود خود از تمامي امور آگاهي دارد امتحان در مورد او باين معني معقول نيست بلكه امتحان كردن او به معني ديگر و براي اهداف ديگري است كه ذيلاً بيان مي شود:
1) هدف او از امتحان بندگان ؛ تربيت و پرورش استعدادهاي بندگان است.
توضيح اينكه روزي كه بشر، ديده به جهان مي گشايد در نهاد او يك سلسله استعدادها و امكانات شگفت انگيز وجود دارد، همه كمالات انساني و فضائل اخلاقي بصورت استعداد در كانون وجود او نهفته و سرشت او با آنها عجين و خمير شده است ولي اين كمالات بسان منابع زيرزميني است كه بدون وسائل مخصوص آشكار نمي شود و از مرحله قوه و استعداد به مرحله فعليت نمي رسند و بديهي است تا اين شايستگي ها به مرحله ظهور نرسند هرگز تكامل و فضيلت و بدنبال آن پاداش و ثواب وجود خارجي نخواهد يافت.
يك چنين آزمايش به منظور تربيت انسانها و پرورش صفات عالي انساني در كانون وجود آنها انجام ميگيرد، و اگر اين تكليف و آزمايش ها نبود هرگز اين شايستگيها در كانون وجود انسان ظاهر و آشكار نميگشت و كسي مستحق پاداش و تقدير نمي گرديد.
اين حقيقت را امير المؤمنين علي عليه السلام در نهج البلاغه در يك جمله كوتاه و پرمعنا بيان كرده و ميفرمايد: هرگز نگوئيد خدايا از امتحان و آزمايش به تو پناه مي بريم زيرا در جهان كسي نيست كه آزمايش نشود بلكه به هنگام دعا بگوئيد خدايا از آزمايش گمراه كننده به تو پناه مي بريم (يعني از آن آزمايشهايي كه نتوانيم به وسيله آنها خود را كامل سازيم).
سپس امام عليه السلام چنين توضيح مي دهد كه مقصود از امتحان و آزمايش كسب اطلاع و آگاهي نيست زيرا چيزي در جهان بر خدا مخفي نمي باشد بلكه : لِتُبَيِّنَ السّاخَطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِي بِقِسْمِهِ وَ لِتَظْهَر الافعالِ الَّتي بِهَا يَسْتَحِقَّ الثَّوابَ وَ العقابَ
« هدف اين است ، كه آن صفات دروني مانند رضا و خوشنودي و يا غضب و خشم از بهره هاي خداداد، آشكار گردد و اين صفات باطني به صورت فعل و عمل خارجي تجلي كند تا استحقاق ثواب و عقاب و كيفر و پاداش صورت گيرد. »
چنانكه ملاحظه مي فرمائيد ، امام عليه السلام هدف از امتحان را اين مي داند كه در سايه امتحان آن صفات دروني و استعدادهاي باطني به صورت فعل خارجي جلوه كنند و افراد بر اثر تجسم صفات دروني بصورت عمل و فعل خارجي شايسته پاداش و كيفر گردند و گرنه تنها با صفات دروني (بدون عمل خارجي) نه پاداش مي توان داد و نه كيفر نمود و در حقيقت تكاملي صورت نمي گيرد.
معرفی نرم افزار
| ||||||||||||||||||||||||
|
قرآن
حج
در زيارت مدينه منوره
تأليف: محيي لاري
در وفاي حال حاج و مشرَّف شدن به روضه مطهره
پا ز سر دغدغه بشناخته | |
اي قدم از سر به رهش ساخته |
|
ره به حريم حرمش يافتي | |
بي سر و بي پا شده بشتافتي |
|
عاقبت كار تو محمود بود | |
كوكب اقبال تو مسعود بود |
|
سود به نعلين تو رخ ماه و مهر | |
بخت تو زد تخت بر اوج سپهر |
|
بر تو چه درها كه ز دولت گشود | |
شاهد مقصود ترا ره نمود |
|
وقت طلب آمد و گاهِ سؤال | |
اي شده محرم به حريم وصال |
|
هست درين وقت دعا مستجاب | |
لب بگشا بهر دعاي ثواب |
|
از صدقات سر آن سرو رست | |
هرچه به غيب و به شهادت درست |
|
جز به حريم حرمش ره مپوي | |
باش ز گرد سر او صدقه جوي |
|
بي خبر و واله و بي خود شوي | |
وجه نبي را چو مواجه شوي |
|
توجه به جانب قرة العين رسول يعني بتول (سلام الله عليها)
بانگ برآور به صلات و سلام | |
بار دگر ز آن سوي حجره خرام |
|
زهر گردونِ نبوت بتول | |
ميوه دل قرة عينِ رسول |
|
مانده، در پاي نبي سر به خشت | |
سيده جمله زنانِ بهشت |
|
هست در اين وقت دعا مستجاب | |
لب بگشا بهر دعا و ثواب |
|
يك به يك از تربت او حاصل است | |
لب بگشا كآنچه ترا در دل است |
|
در توجه نمودن به جانب بقيع كه مرقد ارباب قبول است
عرش برين بين و مقام رفيع | |
شو متوجه به زمين بقيع |
|
همچو نجوم از فلك هفتمين | |
هر طرفي نور دهد زان زمين |
|
رفته ز خورشيد همه در نقاب | |
اين همه چون انجم و او آفتاب |
|
ورد زبان ساز صلات و سلام | |
چونكه نهي بر در دروازه گام |
|
سر به گريبان عدم برده اند | |
زنده دلان بين كه ز خود مرده اند |
|
تيره نمايند مه و آفتاب | |
گر بگشايند ز عارض نقاب |
|
مقبره عمّه پيغمبر است | |
بر در دروازه كه دين را در است |
|
قبه اي از نور، به عالم عيانست | |
گنبد عباس كه خلد آشيانست |
|
بحر سخا كان مروت در آن | |
چادر دُر از دُرج نبوت درآن |
|
كرده قران چار ستاره به هم | |
از فلك جود سخا و كرم |
|
صادق و باقر علي ست و حسن ـ ع ـ | |
پرده گشاييم ز جمال سخن |
|
زاده معني و نبي و علي | |
خفته در آغوش هم از يكدلي |
|
مرقد اين چار تو گويي يكيست | |
چون به ميان فاصله شان اندكيست |
|
دور از ايشانست بقدر دو گام | |
مشهد عباس عليه السلام |
|
مشكل اگر يابي ازين پنج گنج | |
طي كني از جمله سراي سپنج |
|
كرد بنا فاطمه بيت الحزن | |
در عقب منزل اين پنج تن |
|
كرده در آن خانه نشيمن بتول | |
چونكه گذر كرد ز عالم رسول |
|
دوده از آن دود گرفتي قلم | |
دود دلش چونكه كشيدي علم |
|
مرثيه گفتي و نوشتي به خون | |
خون دل از ديده فشاندي برون |
|
هست سياهيش از آن دود آه | |
آن حُجَر چند كه مانده سياه |
|
ز آتش آن لوح و قلم سوختي | |
سوز دلش چون علم افروختي |
|
در ره معني حجر الاسودي | |
هر يك از آن سنگ به چشم بدي |
|
مردمك ديده ازو منفعل | |
سرمه آن سنگ دهد نور دل |
|
حجره ازواج رسول خداست | |
بر سر آن ره كه طريق هُداست |
|
حور به گيسو كندش رفت ورود | |
ساحتِ آن گنبدِ فردوس بود |
|
كاخ صفا بنگر و كان شرف | |
باز بنه گام دگر زان طرف |
|
خفته در آن گوهر صلب نبي | |
نيست مجال قدم اجنبي |
|
جاي بهر گوشه طيور بهشت | |
كرده در آن مخزن عنبر سرشت |
|
بيش از آن است كه بتوان شمرد | |
خيل صحابه چه بزرگ و چه خُرد |
|
آن نه بدن هاست كه كان ها دروست | |
در ته آن خاك كه كان ها دروست |
|
مقبره مادر شير خداست | |
مقبره اي كز همه اينها جداست |
|
خفته در آن بيشه يكي شير شير | |
پاي خسارت منه آنجا دلير |
|
وز طرفي مالك امام خليل | |
يك طرفش ظل ظليل عقيل |
|
زينت مه زيور خور هر يكي | |
كان گهر معدن زر هر يكي |
|
رفته به خلوتگه عزت به خواب | |
اين همه در سايه آن آفتاب |
|
اين همه خيزند در استار نور | |
روز قيامت كه بود نفخ صور |
|
از شرف اينها زد و سر بر سماك | |
خلق جهان مانده همه در مغاك |
|
چشم گشايند به ديدار يار | |
سر چو برآرند ز جيب غبار |
|
خاك شوم بر سر كوي حبيب | |
بخت اگر يار شود عن قريب |
حج درقرآن
21 |
1 | ||
22 |
2 | ||
23 |
3 | ||
24 |
4 | ||
25 |
5 | ||
26 |
6 | ||
27 |
7 | ||
28 |
8 | ||
29 |
9 | ||
30 |
10 | ||
31 |
11 | ||
32 |
12 | ||
33 |
13 | ||
34 |
14 | ||
35 |
15 | ||
36 |
16 | ||
37 |
17 | ||
38 |
18 | ||
39 |
19 | ||
40 |
20 |
قال الله تعالى: ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين. (1)
براستى نخستين خانهاى كه براى عبادت مردم خلق شده آن است كه در مكه واقع شده و مايه بركت و هدايت جهانيان است.
انسان در باطلاق روزمرگىها غرق مىشود؛ نيازهاى كاذب و صادق، گرفتارىهاى ادارى و شغلى و اخبار و اطلاعات محدود محلى و منطقهاى، انسان را از آرمانهاى بلند و وظايف الهى و اساسى بازمىدارد. او را از هويت اصيل و وطن راستين غافل مىسازد، و حج هجرتى است مقدس از وابستگىها و عادتها به سوى خدا و به سوى فطرت الهى خويش.
«حج» حضور در مجمع عمومى سالانه مسلمين است و ديدارى الهى همراه با همه آنها كه به يك دين معتقدند و به يك آرمان مىانديشند و خداى يگانه را مىپرستند.
حضور در ميقات و لبيك و طواف، نماز و سعى تقصير همراه با وقوف در عرفات مشعر و منى، قربانى و سر تراشيدن هزاران راز و رمز نهفته دارد كه بيان آن در ضمن چهل حديث كوتاه ميسر نيست. اما يادآورى گوشهاى از اسرار اين عبادت سياسى، الهى، مىتواند راهگشاى پژوهشى بيشتر و مايه شور و شوقى افروختهتر گردد.
انديشههاى خرد و آرمانهاى كوچك در اجتماع بزرگ و سراسرى مسلمين رنگ مىبازد و بينش و خواستههاى عمومى و بزرگ سراسرى جاى آن را مىگيرد.
حاجى با شركت در اردوى ابراهيمى حجبا تاريخ پيامبران پيوند مىخورد و هويت تاريخى خويش را باز مىيابد. فرياد مقدس لبيك اللهم لبيك عهد ديرين و ميثاق فطرت را يادآورى مىشود و انسان با پوشيدن جامههاى سپيد احرام از لمتخودخواهىها، خودنمائىها و لذتگرايىها و عادات و رفتار زيانبار مىگريزد و ستايش و نعمت و قدرت را ويژه خدا مىبيند.
آداب حرم، اخلاق شايسته حيم قدس ربوبى را مىآموزد. در مانور بزرگ حج، وحدت، عبادت و سياست، ايمان و اتحاد و آزادى و مبارزه با كفر و شرك و شيطان يكجا جلوه مىكند.
انسان با طواف در كوى دوستبا فرشتگان آسمان هماهنگ مىشود. و در مقام ابراهيم مىايستد و نماز مىگزارد.
و با سعى بين صفا و مروه، موهاى زايد از سر مىزدايد و با طوافى ديگر بنام نساء دوباره پروانهوار گرد خانه يار مىچرخد و در نزد جايگاه خليل الله عليه السلام نماز مىخواند.
با استلام حجر الاسود و بوسيدن آن عهد الست را با مقام ربوبى تجديد مىكند و با نوشيدن آب خوشگوار، زمزم زمزمه زندگى را دوباره در اعماق روحش مىشنود.
وقوفها و حركت ها به فرمان خدا و با ياد خدا راه و رسم زندگى ابراهيمى را به انسان مىآموزد و انسان با انجام قربانى حنجره آزمندىها و زفتى را مىبُرد و با تراشيدن سر، آماده حضور دوباره در مسجدالحرام و خانه دوست مىشود و با رمى جمرات با شيطانهاى بزرگ و ميانه و كوچك درگير مىگردد و از هرچه شيطان و شرك است اعلام برائت مىكند.
آنچه در اينجا گردآمده چهل حديثبرگزيده در باره اين فريضه بزرگ - حج - است كه آداب و اهداف حج، قداست و امنيت اماكن مقدسه حج و نقش سازنده آن را در زندگى مسلمين مطرح مىسازد. پيشوايان معصوم عليهم السلام در اين احاديث كوتاه روزنههايى به دنياى زيباى حج گشودهاند كه براى زائران بيت الله الحرام و ديگر مشتاقان ديار يار، مطالعه آن آموزنده و چشمنواز است.
حجكم مقبول و سعيكم مشكور
قال على عليه السلام:
الله الله فى بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا.
على(ع) فرمود: خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشيد تا هستيد، آن را خالى نگذاريد. زيرا اگر حج متروك شود نظر رحمتخدا از شما قطع خواهد شد. (بحارالانوار ج 1696)
عن ابى جعفر الباقر عليه السلام فى قول الله تبارك و تعالى:
«ففروا الى الله انى لكم منه نذير مبين» (2)
قال: حجوا الى الله.
امام باقر(ع) درباره آيه شريفه «ففروا الى الله انى لكم منه نذير مبين» فرموده است: منظور از فرار به سوى خدا آن است كه آهنگ حج كنيد. (معانى الاخبار ص 222 )
عن على عليه السلام قال:
نزل جبرئيل عى النبى صلى الله عليه و آله و سلم فقال: يا محمد مر اصحابك بالحج و الثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبية و الثلج نحر البدن.
امام على عليه السلام فرمود: جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمد يارانت را به عج و ثج فرمان ده. عج يعنى فرياد و لبيك برآوردن و ثج يعنى قربانى كردن شتران. (معانى الاخبار ص 224)
عن معاوية بن عمار، قال:
سئلت ابا عبدالله عليه السلام عن يوم الحج الاكبر فقال: هو يوم النحر و الاصغر العمرة.
معاوية بن عمار گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم روز حج اكبر چه روزى است؟ حضرت فرمود: روز حج اكبر روز عيد قربان است و حج اصغر عمره است. (معانى الاخبار ص 295 )
عن الرضا عليه السلام قال:
ما رايتشيئا اسرع غنا و لا انفى للفقر من ادمان الحج
از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود: هيچ چيزى را بيشتر از حج مداوم، در بىنيازى و فقر زدائى مؤثر نديدم. (بحار الانوار، ج 74، ص 318 )
عن ابى عبدالله عليه السلام قال:
من مات فى طريق مكة ذاهبا اوجائيا امن من الفزغ الاكبر يوم القيامة.
امام صادق عليه السلام فرمود: هركس در راه رفت و برگشت مكه بميرد از اندوه بزرگ روز قيامت ايمن خواهد بود.
(ملاذ الاخيار ج 2237)
عن ابى عبدالله عليه السلام قال:
الحاج و المعتمر وفدالله ان سالوه اعطاهم و ان دعؤه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سكتوا ابتداهم و يعوضون بالدرهم الف الف درهم
امام صادق عليه السلام فرمود: حاجى و عمرهگزار مهمان خدايند. اگر چيزى بخواهند به ايشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ مىگويد. اگر شفاعت كنند. شفاعت ايشان را مىپذيرد، اگر سكوت كنند، با آنان آغاز سخن مىكند و در برابر هر درهمى كه خرج كردهاند، يك ميليون درهم به آنان مىپردازد. (ملاذ الاخبار ج 2267)
عن حماد بن عيسى قال:
سئلت ابا عبدالله عليه السلام عن التهيؤء اللاحرام، فقال تقليم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة.
حماد بن عيسى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم. براى احرام چگونه بايد آماده شد؟
فرمود: با گرفتن ناخنها، كوتاه كردن شارب و تراشيدن موى بالاى شرمگاه. (ملاذ الاخيار، ج 3087)
عن الباقر عليه السلام من نظر الى الكعبة لم يزل يكتب له حسنة و يمحى عنه سيئة حتى يصرف بصره عنها.
امام باقر -عليه السلام- فرمود: هر كس به كعبه نگاه كند. تا وقتى به آن مىنگرد مدام كار نيك برايش نوشته مىشود و گناهش پاك مىشود تا وقتى ديده از آن برگرداند. (بحار الانوار ج 6596)
عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:
الحجحجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله كان ثوابه على الله و الجنه و من حج للناس كان ثوابه على الناس يوم القيامة.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
حج دوگونه است: حجى براى خدا و حجى براى خلق، هر كس براى خدا حج گزارد، پاداشش آنست كه خدا كه وى را به بهشت درآورد و هر كس براى مردم حج گزارد، پاداش وى روز قيامتبرعهده مردم خواهد بود. (بحار الانوار ج 96 24 )
سئل الصادق عليه السلام لم كره الصيام فى ايام التشريق؟ فقال:
لان القوم زوار الله و هم فى ضيافته و لا ينبغى للضيف ان يصوم عند من زاره و اضافه.
از امام صادق -عليه السلام- سئوال شد:
چرا روزه ايام تشريق «11 - 12 - 13 ذى حجة» نامطلوب است. حضرت فرمود: زيرا مردم، زائران خدا و مهمان وى هستند. و شايسته نيست كه مهمان در نزد ميزبان و كسى كه به ديدارش رفته روزه بگيرد. (بحار الانوار ج 96 34 )
عن الصادق -عليه السلام- انه قال:
ما سبيل من سبيل الله افضل من الحج الا رجل يخرج بسيفه فيجاهد فى سبيل الله حتى يستشهد.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
هيچ راهى از راههاى خدا برتر از حج نيست مگر اينكه مردى شمشير بردارد و در راه خدا جهاد كند تا شهيد گردد.
(بحار الانوار ج 96 49 )
عن النبى صلى الله عليه و اله و سلم انه قال:
من طاف بهذا البيت اسبوعا و احسن صلاة ركعتيه غفرله.
پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:
هركس هفتبار به دور اين خانه طواف كند و دو ركعت نماز طواف را بخوبى انجام دهد. گناهش آمرزيده شود.
(بحارالانوار ج 96 49 )
قال ابو جعفر عليه السلام والحجر كالميثاق و استلامه كالبيعة و كان اذا استلمه قال:
اللهم امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته ليشهدلى عندك بالبلاغ.
امام باقر -عليه السلام- فرمود:
حجرالاسود مثل يك پيمان است و دست كشيدن بر آن چون بيعت [با خدا] است وقتى حضرت دستبر حجرالاسود مىكشيد مىفرمود: خدايا! امانتم را ادا كردم. ميثاق خود را تجديد كردم، تو گواه باش كه من وظيفهام را بپايان رساند.
(بحار الانوار ج96 48 )
عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:
لايزال الدين قائما ما قامت الكعبة.
اما صادق -عليه السلام- فرمود:
تا كعبه برپاست، دين برپاست. (بحار الانوار ج 96 57 )
عن ابى جعفر -عليه السلام- قال:
قلت له: لم سمى البيت العتيق؟ قال: لانه حر عتيق من الناس و لم يملكه، احد.
از امام باقر -عليه السلام- سؤال شد، چرا كعبه را بيت العتيق ناميدهاند؟
فرمود: زيرا اين خانه آزاد است و رها شده و در ملكيت هيچ كس درنيامده است. (بحارالانوار ج 96 59 )
عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:
ان الله عزوجل حرمات ثلاث ليس مثلهن شىء كتابه و هو حكمه و نوره
و بيته الذى جعله قبلة للناس لايقبل من احد توجها الى غيره و عترة نبيكم.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
خداى عزوجل سه ناموس محترم و مقدس دارد كه هيچ چيز به حرمت آن نرسد.
كتابش كه فرمان او و نور اوست و خانهاش كه آنرا قبله مردم قرار داده و توجه به جايى غير آن از هيچكس پذيرفته نيست و عترت پيامبر شما. (بحار الانوار ج96 60 )
عن على -عليه السلام- قال:
لو كان لى واديان يسيلان ذهبا و فضة ما اهديت الى الكعبة شيئا لانه يصير الى الحجبة دون المساكين.
امام على -عليه السلام- فرمود:
اگر دو رودخانه مواج از طلا و نقره داشته باشم هيچ چيز به كعبه اهدا نخواهم كرد، زيرا به پردهداران «ناشايست» مىرسد نه به مساكين و مستمندان. (بحارالانوار ج 96 67 )
عن عبدالله بن سنان، عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال قلت:
ارايت قوله «و من دخله كان امنا» (3) البيت عنى اوالحرم؟ قال:
من دخل الحرم من الناس مستجيرا به فهو امن و من دخل البيت من المؤمنين مستجيرا به فهو امن من سخط الله و من دخل الحرم من الوحش و السباع و الطير فهو امن من ان يهاج او يؤذى حتى يخرج من الحرم.
عبدالله بن سنان گويد به امام صادق -عليه السلام- گفتم:
بفرماييد منظور از آيه «و من دخله كان امنا» چيست؟ كعبه مورد نظر استيا حرم؟ فرمود: هر كس از مردم به حرم پناه آورد در امان است. هركس از مؤمنين بر حرم پناه آورد از خشم خدا در امان است و هر حيوان وحشى و درنده و پرندهاى كه داخل حرم شود. در امان است از ارعاب و اذيت تا از آن بيرون رود. (بحار الانوار ج 96 74 )
قال رسول الله صلى الله عليه و آله ان الله اختار من البلدان اربعة فقال عزوجل: و التين والزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين. و التين المدينة و الزيتون بيت المقدس و طور سينين الكوفة و هذا البلد الامين مكة.
رسول خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:
خداوند از شهرهاى چهار شهر برگزيده است و فرموده: والتين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين. منظور از تين مدينه و منظور از زيتون بيت المقدس است و مقصود از طور سينين كوفه و مقصود از اين شهر امن، مكه معظمه است.
(بحار الانوار ج 96 77 )
قال ابو جعفر عليه السلام لايقبل الله عزوجل حجا و لاعمرة من مال حرام
امام باقر -عليه السلام- فرمود: خداوند عزوجل، حج و عمره از مال حرام را قبول نمىكند. (بحارالانوار ج 96 120 )
عن ابى جعفر قال:
ما يعبؤ بمن يؤم هذا البيت اذا لميكن فيه ثلاث خصال:
ورع يحجزه عن معاصى الله و حلم يملك به غضبه و حسن الصحابة لمن صحبه.
امام باقر -عليه السلام- فرمود:
كسى كه قصد اين خانه مىكند اگر سه خصلت نداشته باشد، مورد اعتنا قرار نخواهد گرفت:
1- ورعى كه او را از گناهان بازدارد.
2- بردبارى كه جلو خشمش را بگيرد.
3- حسن معاشرت با همراهان.
(خصال ج 1 97 و بحار الانوار ج 96 121 )
عن ابى جعفر عليه السلام قال:
ليس على النساء اجهار التلبية و لاالهرولة بين الصفا و المروة ولااستلام الحجر الاسود و لادخول الكعبة و لاالحلق انما يقصرون من شعورهن...
امام باقر -عليه السلام- فرمود:
براى زنان در حج اين امور لازم نيست:
1- بلند گفتن لبيك
2- هَروَله بين صفا و مروه [كه نوعى دويدن است)
3- دست كشيدن بر حجرالاسود
4- ورود به كعبه 5
5- سرتراشيدن، تنها بايد قدرى از موى خود را كوتاه كنند.
(بحارالانوار ج 96 189 )
24- توزيع و رحمت در اطراف كعبه
عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:
لله تبارك و تعالى حول الكعبة عشرون و مائة رحمة منها ستون للطائفين و اربعون للمصلين و عشرون للناظرين.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
خداوند تبارك و تعالى در پيرامون كعبه صد و بيست بخش رحمت دارد؛ شصت قسمت آن براى طواف كنندگان، چهل قسمت براى نمازگزاران، و بيست قسمت براى ناظران كعبه است. (بحارالانوار ج 96 202 )
قال ابوعبدالله عليه السلام ان اسماعيل دفن امه فى الحجر و جعل له حائطا لئلا يوطا قبرها.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
اسماعيل -عليه السلام- مادرش را در حجر دفن كرد و براى آن ديوارى قرار داد تا قبرش زير گامها قرار نگيرد.
(بحار الانوار ج 96 204 )
عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:
يستحب ان تطوف ثلاث مائة و ستين اسبوعا عدد ايام السنة فان لم تستطع فما قدرت عليه من الطواف.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
مستحب است كه 360 طواف به تعداد روزهاى ايام سال به جاى آورى، اگر نتوانستى هر قدر كه ممكن شد طواف كن.
(بحار الانوار ج 96 204 )
27- دست كشيدن بر ركن حجرالاسود
قال رسول الله صلى الله عليه و آله طوفوا بالبيت واستلموا الركن فانه يمين الله ارضه يصافح بها خلقه.
پيامبر خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:
دور خانه خدا طواف كنيد، ركن «حجر الاسود» را دست بسائيد، زيرا به منزله دست است خدا در زمين است كه با بندگانش دست مىدهد. (بحار الانوار ج96 202 )
عن الباقر -عليه السلام- قال:
صلاة فى المسجد الحرام افضل من مائة الف صلاة فى غيره من المساجد.
امام باقر -عليه السلام- فرمود:
يك نماز در مسجد الحرام از صد هزار نماز در مساجد ديگر برتر است. (بحار الانوار ج96 241 )
قال رسول الله صلى الله عليه و آله ماء زمزم شفاء لما شرب له
پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:
آب زمزم به هر قصدى بنوشد براى آن شفاست. (بحار الانوار ج96 245 )
عن الرضا -عليه السلام- قال: كان ابو جعفر يقول:
ما من بر و لا فاجر يقف بجبال عرفات فيدعو الله الا استجاب الله له.
اما البر ففى حوائج الدنيا و الاخرة و اما الفاجر ففى امر الدنيا.
امام رضا-عليه السلام- فرمود:
هيچ نيكوكا و بدكارى در كوههاى عرفات دعا نمىكند مگر اينكه خدا دعايش را مىپذيرد. دعاى نيكوكاران را در حوائج دنيا و آخرت و دعاى بدكاران را در كار دنيا مىپذيرد. (بحار الانوار ج96 251 )
عن النبى -صلى الله عليه و آله- قال:
اعظم اهل عرفات جرما من انصرف و هو يظن انه لن يغفرله.
پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:
گناه كسى از همه بزرگتر است كه از عرفات برگردد و خيال كند آمرزيده نخواهد شد. (بحار الانوار ج 96 248 )
عن ابى عبدلله -عليه السلام- فى رمى الجمار قال:
له بكل حصاة يرمى بها تحط عنه كبيرة موبقة.
امام صادق -عليه السلام- درباره رمى جمرات فرمود:
با هر سنگريزهاى كه حاجى مىزند يك گناه كبيره هلاكتبار از وى فرو مىريزد. (بحار الانوار ج 96 273 )
عن على بن جعفر عن اخيه موسى -عليه السلام- قال:
سئلته عن رمى الجمار لم جعل قال:
لان ابليس اللعين كان يتراءى لابراهيم -عليه السلام- فى موضع الجمار. فرجمه ابراهيم -عليه السلام- فجرت السنة بذلك.
على بن جعفر مىگويد: از امام كاظم -عليه السلام- پرسيدم: چرا رمى جمرات واجب شده است؟
فرمود: چون ابليس لعين در جايگاه اين سنگها براى ابراهيم -عليه السلام- ظاهر شد و آن حضرت او را سنگسار كرد، اين كار در حج سنت شد. (بحار الانوار ج 96 273 )
قال على بن الحسين -عليه السلام- فى حديث له:
اذا ذبح الحاج كان فداه من النار.
امام سجاد -عليه السلام- در ضمن يك حديث فرمود:
وقتى حاجى قربانى را ذبح كند در برابر آتش جهنم فديه او خواهد بود. (بحار الانوار ج 96 288 )
عن جعفر عن ابيه -عليه السلام- قال:
ان الحسن و الحسين كانا يامران بدفن شعورهما بمنى.
امام باقر -عليه السلام- از پدرش نقل كرده است كه حضرت فرمود:
امام حسن و امام حسين عليهم السلام دستور مىدادند موهايشان در منى دفن گردد. (بحار الانوار ج 96 302 )
36- زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله
عن النبى -صلى الله عليه و آله- انه قال:
من راى [زار] قبرى حلت له شفاعتى و من زارنى ميتا فكانما زارنى حيا.
پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:
هر كس قبر مرا زيارت كند شفاعت من براى او روا گردد. و هر كس پس از مرگ به زيارت من بيايد گويا در زندگى مرا ديدار كرده است. (بحار الانوار ج 96 334 )
عن ابراهيم بن محمود قال:
رايت الرضا -عليه السلام- ودع البيت فلما اراد ان يخرج من باب المسجد خر ساجدا ثم قام فاستقبل الكعبة و قال:
اللهم انى انقلب على ان لا اله الا الله.
ابراهيم بن محمود گويد:
امام رضا -عليه السلام- را در حال وداع كعبه ديدم. وقتى مىخواست از در مسجد بيرون رود. به سجده افتاد سپس برخاست و رو به كعبه كرد و گفت: خدايا! من با عقيده توحيد «لا اله الا الله» بازمىگردم. (بحار الانوار ج 96 370)
عن ابى جعفر -عليه السلام- قال:
انما امر الناس ان ياتوا هذه الاحجار فيطوفو بها ثم ياتونا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم.
امام باقر -عليه السلام- فرمود:
مردم مامور شدهاند بيايند دور اين سنگها طواف كنند سپس نزد ما بيايند و اعلام وابستگى و حمايت و يارى نمايند.
(بحار الانوار ج 96 374 )
عن ابى عبدالله عليه السلام من لقى حاجا فصافحه كان كمن استلم الحجر.
امام صادق -عليه السلام- فرمود:
هر كس با حاجى ديدار كند و با او مصافحه نمايد گويا بر حجرالاسود دست كشيده است. (بحار الانوار ج 96 384 )
قال رسول الله صلى الله عليه و آله:
لا وليمة الا فى خمس فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز فاما العرس فالتزويج، و الخرس النفاس بالولد و العذار الختان و الوكار الرجل يشترى الدار و الركاز الذى يقدم من مكة.
رسول خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:
وليمهاى نيست مگر در پنج مورد:
1- در عروسى 2- در تولد كودك 3- در ختنه سوران 4- در خريد منزل 5- در بازگشت از سفر مكه (بحار الانوار ج 96 384 )
پىنوشتها:
1- آل عمران 97
2- سورة الذاريات آيه 51
3- سورة آل عمران آية 97
كتاب: چهل حديث
تهيه و تنظيم: محمود مهدىپور
مسابقه
ششمين دوره مسابقه بزرگ سنجش معلومات قرآني (نورالمبين6)
«سازمان دارالقرآن الکريم» با هدف ترويج فرهنگ انسان ساز قرآن کريم و ايجاد آشنايي عموم مردم با مفاهيم حياتبخش کتاب خدا، از طريق سنجش و تقويت معلومات قرآني اقشار مختلف، مرحله ششم مسابقه سنجش معلومات قرآني را با عنوان «نورالمبين 6» برگزار مي کند. مسابقات نورالمبين با استمداد از عنايت بي پايان الهي از آغاز تا پايان قرآن کريم طي يک برنامه پنجساله به صورت متناوب برگزار خواهد شد. ششمين مرحله «نورالمبين» به اجزاي شانزدهم، هفدهم و هجدهم اختصاص داشته و عموم برادران و خواهران مي توانند با مراجعه به قرآن کريم به سئوال هاي اين مسابقه پاسخ دهند و فرم «پاسخنامه» را پس از تکميل به نشاني: تهران، ميدان امام حسين(عليه السلام)، خيابان خواجه نصير الدين طوسي، شماره 85- سازمان دارالقرآن الکريم و يا به صندوق پستي 159-16195 ارسال نمايند.
تذکرات مهم:
1) شرط سني براي شرکت در اين مسابقه حداقل (10) سال تمام است. متولدين تاريخ (30/9/74) و قبل از آن مي توانند در مسابقه شرکت نمايند.
2) آخرين مهلت ارسال پاسخنامه (15/10/1384) مي باشد. بديهي است به پاسخنامه هايي که پس از اين تاريخ ارسال شده باشند ترتيب اثر داده نخواهد شد. ضمناً ارسال کپي شناسنامه به همراه پاسخنامه الزامي است.
3) براي راهيابي به قرعه کشي مسابقه پاسخ صحيح به همه سئوالات ضروري است.
4) نتايج قرعه کشي همزمان با عيد سعيد غدير خم در روزنامه جمهوري اسلامي مورخ (28/10/84) اعلام خواهد شد.
5) شماره تلفن (77606241) پاسخگوي سئوالهاي شما در زمينه اين مسابقات مي باشد. لطفاً از ساير شماره هاي سازمان دارالقرآن استفاده نفرماييد (جوابگوي شما نمي باشند).
جوايز مسابقه: 114 جلد قرآن نفيس به يکصد و چهارده نفر به قيد قرعه
114 سکه نيم بهار آزادي به يکصد و چهارده نفر به قيد قرعه
سؤالات ششمين دورة مسابقة بزرگ سنجش معلومات قرآني (نورالمبين6)
جزء شانزدهم
1- بر اساس آيات پاياني سورة مباركة كهف « زيانكارترين مردم» چه كساني هستند؟
الف) آنانكه بر چشم دلشان پردة غفلت است و گوشهايشان ناشنواست.
ب ) آنانكه بندگان الهي را به جاي خدا به دوستي ميگيرند .
ج ) آنانكه سعيشان در راه زندگي دنيا تباه شده و حال آنكه كارشان را نيكو ميپندارند.
د ) آنانكه ملاقات خداي رحمان را فراموش كرده و پيامبران الهي را كشتند .
2- در آيات (51) تا (58) سورة مباركة مريم، برخي از ويژگيهاي اخلاقي پيامبران الهي ذكر گرديده ؛ كدام گزينه اين ويژگيها را برشمرده است ؟
الف ) راستي در وعده – سفارش اهل خود به نماز و زكات – راستي در گفتار – خشوع در برابر آيات الهي .
ب ) راستي در وعده – سفارش به نماز و زكات – راستي در گفتار – توبه .
ج ) استغفار – راستي در وعده – سفارش به نماز و زكات – راستگويي .
د ) راستي در وعده – سفارش اهل خود به نماز – راستي در گفتار – عمل صالح و تقوا .
3- مهمترين شرط نيل به نعمتهاي اخروي و نجات از عذاب الهي «تقوا و پرهيزكاري » است؛ اين مفهوم در كدام گزينه بيان شده است ؟
الف ) آية (60 ) سورة مباركة مريم .
ب) آية (63) سورة مباركة مريم .
ج ) آية (72 ) سورة مباركة مريم .
د ) گزينه هاي (ب) و(ج) صحيح است .
4- كدام گزينه صحيح نميباشد؟
الف ) اعمال صالح ابدي و ماندگار ، عاقبتي نيكو و ثوابي نيك نزد پروردگار دارند. ( آية 76 سورة مباركة مريم )
ب ) قرآن بشارتي است براي همة انسانها و موجب ترس و تنذير معاندان. ( آية 97 سورة مباركة مريم )
ج ) ايمان و عمل صالح موجب محبوبيت در نظر خدا و مردم ميشود. (آية 96 سورة مباركة مريم )
د) هر آنچه در آسمان و زمين است، بندهوار فرمانبردار خداوند است. (آية 93 سورة مباركة مريم )
5- براساس آيات نخستين سورة مباركة طه ، خداي مهربان چگونه توصيف شده است ؟
الف) بر عرش عالم وجود احاطه دارد و همه چيز از آن اوست و او خداي يكتايي است كه هيچ آشكار و نهاني از او پوشيده نيست.
ب ) او آفرينندة زمين و آسمان است و بر عرش عالم وجود احاطه دارد و همة عالم به ستايش او مشغولند و هيچ آشكار و نهاني از او پوشيده نيست .
ج ) خداوندي جز او وجود ندارد، كه خالق آسمانها و زمين است و همه چيز از آن اوست و بر آشكار و نهان عالم احاطه دارد و قدرت او بر همة چيز غالب است .
د ) خداي مهرباني كه بر همة موجودات زمين احاطه دارد و آواز بلند و آهسته را ميشنود ، خدايي جز او نيست وبازگشت همه به سوي اوست.
6- مهمترين سفارش الهي به حضرت موسي(ع) بر اساس آيات (12) تا (17) سورة مباركة طه چه بود؟
الف) توحيد در عبادت خدا و برپاداشتن نماز
ب ) توجه به روز رستاخيز و نتيجه اعمال كافران
ج ) تواضع در برابر مؤمنان
د ) پيروي نكردن از معاندان و كافران
7- كدام گزينه صحيح ميباشد ؟
الف) اولين درخواست حضرت موسي(ع) براي امر رسالت«شرح صدر» بود. (طه / 25)
ب ) پيامبران الهي زير نظر خدا پرورش يافته و به رشد و آمادگي ميرسند. (طه /36)
ج ) همواره بايد در برابر معاندان سركش ، آرام بود و به نرمي سخن گفت. (طه / 44)
د ) فراموش كردن خدا موجب تحريم طيّبات و نعمات الهي خواهد بود. (طه / 88)
8- از آيات (83) تا (97) سورة مباركة طه چه نتيجهاي ميگيريم ؟
الف) خطر گمراهي در اصول اعتقادي مهمترين خطر براي جامعة ديني است .
ب ) در بحران هاي اجتماعي بايد ريشة بحران را مورد حمله قرار داد .
ج ) اندك بودن تعداد مؤمنان راستين موجب سلب وظيفة امر به معروف و نهي از منكر از آنان ميشود.
د ) گزينههاي (الف) و (ب) صحيح است .
9- كدام گزينه به احوالات روز رستاخيز اشاره دارد؟ (با توجه به آيات 100 تا 112 سورة مباركة طه )
الف ) صداها در پيشگاه الهي خاموش و خاشع ميشوند و جز صداي آهسته شنيده نميشود.
ب ) كوهها از جاي كنده ميشوند و پستي و بلنديهاي زمين هموار ميشوند.
ج ) آنانكه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام ميدادنداز هيچ ستم و آسيبي بيمناك نخواهند بود .
د ) هر سه گزينه صحيح ميباشد.
10- با توجه به آيات (120) تا (127) سورة مباركة طه روي گرداندن از ياد خدا چه نتيجهاي دارد ؟
الف) رانده شدن از درگاه الهي .
ب ) گمراهي و بدبختي .
ج ) تنگي معيشت و نابينايي در قيامت .
د ) گرفتار شدن در دام شيطان .
جزء هفدهم
11- با توجه به آيات (1) تا (7) سوره مباركه انبياء چه چيزي موجب رويگرداني مردمان از موعظههاي الهي ميشود؟
الف) ناداني و جهالت
ب ) غفلت دلها و سرگرم شدن به دنيا
ج ) ناسپاسي و كفران نعمت
د ) دوري از پيامبران
12- كدام گزينه دلالت بر هدفمندي نظام آفرينش و آزمايش انسانها در زندگي دنيا دارد؟
الف) آية (6) سورة مباركة انبياء
ب ) آيات (16) و(31) سورة مباركة انبياء
ج ) آيات (16) ، (17) و (35) سورة مباركة انبياء
د ) آيات (16) و (22) سورة مباركة انبياء
13- كدام گزينه صحيح نميباشد؟
الف) آدمي طبيعتاً عجول و شتابگر است. ( آية 37 سورة مباركة انبياء)
ب ) چون عذاب الهي كافران را فرا گيرد، نالة حسرت و پشيماني سر خواهند داد. (آية 41 سورة مباركة انبياء )
ج ) هيچ موجودي را ياراي مقابله با خواست و ارادة الهي نيست. (آيات 42 تا 44 سورة مباركة انبياء )
د ) همة اعمال نيك و بد انسان، ولو به اندازة دانة خردلي باشد در روز جزا مورد محاسبه قرار ميگيرد. (آية47 سورة مباركة انبياء )
14- با توجه به آيات (52) تا (56) سورة مباركة انبياء علت گمراهي بت پرستان چه بود ؟
الف) عدم استقلال فكري و پيروي از آداب و رسوم غلط پيشينيان.
ب ) پيروي از هوي و هوس و غفلت از آيات الهي.
ج )كبر و غرور در برابر پيامبران الهي.
د ) خودخواهي و عصيان در برابر خدا.
15- وعدة نجات مؤمنان از گرفتاريها، با اشاره به دعاي كدام پيامبر الهي و در كدام آيات از سورة مباركة انبياء ذكر شده است ؟
الف ) دعاي ايوب (ع) كه خدا را مهربانتر از همة مهربانان عالم خواند. – آيات 83 و 84
ب ) دعاي اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل (عليهم السلام) كه همگي از صابران بودند. – آيات 85 و 86
ج ) دعاي يونس (ع) كه بيانگر ذكر توحيد و تسبيح و اعتراف به كوتاهي بود. -آيات 87 و 88
د ) دعاي زكريا(ع) كه خداوند را بهترين وارث اهل عالم برشمرد. – آيات 89 و 90
16- بر اساس آيات پاياني سورة مبا ركة انبياء ، پيامبر اسلام(ص) به چه صفتي وصف شده است ؟
الف) عابد و خداپرست.
ب ) شايسته و نيكوكار.
ج ) ماية رحمت براي اهل عالم.
د ) هر سه گزينه صحيح است.
17- با توجه به آيات اولية سورة مباركة حج ، كدام نتيجهگيري صحيح است ؟
الف) آنانكه از انسانهاي جاهل و معاند پيروي كنند در دنيا و آخرت به عذاب الهي دچار ميشوند.
ب ) آب موجب حيات همة موجودات عالم است .
ج ) در روز رستاخيز، نسبهاي دنيوي از بين ميرود و هيچ ياوري جز خدا وجود نخواهد داشت.
د ) روز رستاخيز روزي هولناك است و در آن روز تنها تقوا و پرهيزكاري نجات بخش انسان از عذاب سخت خدا خواهدبود .
18- « سرنوشت انسان در گروِ اعمالي است كه با دست خود پيش ميفرستد»؛ اين مفهوم در كدام آيه بيان شده است؟
الف) آية (10) سورة مباركة حج.
ب ) آية (11) سورة مباركة حج.
ج ) آية (13) سورة مباركة حج.
د )آية (15) سورة مباركة حج.
19- كدام گزينه صحيح نميباشد ؟
الف) از مهمترين اهداف برپايي آيين حج، حفظ منافع مسلمين و بزرگداشت نام خداست.( آية 28 سورة مباركة حج )
ب ) آنچه از اعمال انسان مقبول پيشگاه خدا قرار ميگيرد، پرهيزكاري و تقواست، ( آية 34 سورة مباركة حج )
ج )اولين اقدام مؤمنان در زمان اقتدار، بر پايي نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر است. ( آية 41 سورة مباركة حج )
د ) بينايي حقيقي به چشم ظاهر نيست؛ بلكه به بينايي دل و باطن است. (آية 46 سورة مباركة حج )
20- آيات (67) تا(72) سورة مباركة حج، مبنا و پاية اصلي پرستش و اعتقاد را چه چيزي ميداند؟
الف) هدايت به راه راست.
ب ) برهان و علم.
ج ) نياز و درماندگي.
د ) پيروي از پيشينيان.
جزء هيجدهم
21- مطابق آيات اولية سورة مباركة مؤمنون،«وارثان بهشت فردوس» چه كساني هستند؟
الف)مؤمناني كه درنمازشان خاشع و از سخن باطل بدورند.
ب)مؤمناني كه زكات مالشان را مي پردازند و خود را از اعمال زشت و فحشا نگاه ميدارند.
ج)مؤمناني كه به عهد و امانات وفادار و بر اوقات و شرايط نمازشان مراقبند.
د) هر سه گزينه صحيح است.
22- با توجه به آيات(11) تا (17)سورة مباركة مؤمنون،خداوند بخاطر آفرينشِ چه چيزي خود را مورد تحسين و تبريك قرارمي دهد؟
الف)آسمانهاي هفتگانه
ب)انسان
ج)جهان هستي
د)بهشت فردوس
23- در كدام آيات ازسورة مباركة مؤمنون ، به ترتيب اين مفاهيم ذكر شده اند : «سپاس از نعمات الهي» ، «انديشيدن در سخنان خدا» و «پرهيزكاري وترس از قدرت الهي».
الف)آيات (87)-(80)-(70)
ب) آيات (85)-(78)- (87)
ج) آيات (78)-(80)- (85)
د) آيات (78)-(68)- (87)
24- آيات (99)تا(110) سورة مباركة مؤمنون،دوزخيان را چگونه توصيف مي كند؟
الف)در زمان مرگ و به هنگام عذاب دوزخ،باز به تكذيب آيات الهي مي پردازند و درخواست خروج ازآتش مي نمايند،اما با خطاب سخت الهي روبه رو مي شوند.
ب)در حالي كه آتش دوزخ صورتهاي آنان را ميسوزاند ،درخواست خروج از آتش مي كنند،اما از سوي خدا به آنها خطاب مي شود كه دور شويد وبا من سخن نگوييد.
ج) به هنگام مرگ، درخواست بازگشت به دنيا را مي كنند،اما خطاب مي رسد: آيا شما نبوديد كه آيات الهي را تكذيب مي كرديد،اكنون عذاب بي پايان الهي را بچشيد.
د)آتش صورتهايشان را مي سوزاند ودر دوزخ با منظري زشت مي مانندو هنگامي كه از تشنگي فرياد بر مي آورند با آب سوزان سيراب مي شوند.
25- با توجه به آيات پاياني سورة مباركة مؤمنون،كدام رابطه صحيح است؟
الف)نتيجة ظلم وستم ؛ عذاب در دنيا وخواري درآخرت
ب)ثمرة ايمان به روز رستاخيز ؛ همنشيني با صالحان
ج)عاقبت ايمان وصبر در برابر آزار و تمسخر معاندان ؛ رستگاري و سعادت ابدي
د)عاقبت تكذيب پيامبران الهي ؛ عذاب دنيوي وآتش اخروي
26- وظيفة مؤمنان در مواجهه با نقل شايعات،طبق آيات(11)تا(19) سورة مباركة نور چيست؟
الف) به محض شنيدن شايعه ، عاملان فحشا را به سزاي عمل خود برسانند.
ب)نقل كنندگان را مورد اندرز قرار داده و آن شايعه را تهمتي بزرگ شمارند.
ج)حسن ظنّشان نسبت به هم بيشتر شده واز نقل شايعه خودداري كنند وآن را تهمتي بزرگ شمرند.
د) نسبت به شايعه بيتفاوت بوده و از نقل آن نيز خودداري كنند.
27- از جمع بندي آيات (67)و(71)سورة مباركة «توبه»مي توان گفت:«مردان وزنان منافق متفق و طرفدار يكديگرند ومردان وزنان مؤمن يار و دوستدار همديگر».اين مفاهيم با كدام گزينه تناسب دارد؟
الف) آية(3)سورة مباركة نور.
ب) آية(6)سورة مباركة نور.
ج)آية(26)سورة مباركة نور.
د) گزينه هاي (الف) و (ج) صحيح است.
28- كدام گزينه صحيح نمي باشد؟
الف)آيات(27)تا(29)سورة مباركة نور،حاوي توصيههاي مهمي درمورد نحوة معاشرت ويكي ازآداب اجتماعي است.
ب)طبق آيات (30)و(31) سورة مباركة نور، زنان ومردان مؤمن بايددر نگاه و رفتار خود مراعات حدود و حريم شرعي را بنمايند تا به پاكيزگي جسم وجان ورستگاري نايل شوند.
ج) طبق آيات (32) تا (34) سورة مباركة نور،اولين شرط قدم گذاشتن در راه ازدواج بي نيازي مادي و مهيا كردن امكانات براي زندگي است.
د) آيات (36) تا (39) سورة مباركة نور، بيانگر احوال مؤمناني است كه در فراز و نشيبهاي زندگي از ياد خدا و وظايف ديني خود غفلت نمي ورزند.
29- وعدة تخلف ناپذير الهي به مؤمنان صالح چيست و دركدام آيه از سورة مباركة نور بيان شده است؟
الف)خلافت و حكومت،برپايي نماز و زكات،رحمت ابدي،نابودي كامل دشمنان اسلام (آيات55و56)
ب)خلافت درروي زمين،غلبة آيين اسلام بر همة اديان،بهشت رضوان،بخشش گناهان(آيات38و55)
ج)حكومت آخرين حجت خدا در روي زمين،پيروزي نهايي اسلام،ايمني از شر دشمنان، نابودي شيطان(آية55)
د) حكومت آخرين حجت خدا در روي زمين، پيروزي نهايي دين اسلام،ايمن شدن از شر دشمنان، بندگي خالصانة خدا(آية55)
30- طبق آيات پاياني جزء هيجدهم،بهشت ابدي به چه كساني وعده داده شده است؟
الف)پرهيزكاران
ب)ياران پيامبر
ج)صالحان
د)نيكوكاران
انجیل
اِنجيل يا اناجيل
انجيل كلمه اي است يونانى و معنيش مژده است. مسيحيان از اين جهت آنرا مژده ميدانند كه به اعتقاد آنها حضرت عيسى(ع) خود را فداى مردم كرد تا همه مردم را از آتش دوزخ بخرد، و اين كتب اناجيل آنها مژده بهشت است، كتاب آسمانى كه به حضرت عيسى(ع) نازل شده است.
نام اين كتاب دوازده بار در قرآن مجيد ذكر شده است. قرآن، انجيل را كتاب خدا ميداند: (و انزل التوراة و الانجيل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان)ولى آن انجيل را كتاب آسمانى ميداند كه مشتمل بر احكام و تكاليف بشر باشد و زندگى او را تنظيم كند و سر و سامان بخشد ـ چنانكه شأن اديان الهى است ـ (و ليحكم اهل الانجيل بما انزل الله)و (و آتيناه الانجيل فيه هدى و نور)، انجيلى كه به آمدن پيغمبر بعد و كتاب بعد از خود مژده دهد و پيامبر و كتاب پيش از خود را تصديق نمايد: (و مصدقا لما بين يديه من التوراة) و (الذين يتبعون الرسول النبى الامي الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل)، و قرآن يك انجيل را مي شناسد نه اناجيل را، انجيلى كه مشتمل بر كلام خدا باشد نه گفتار خود حضرت عيسى (ع) و رسولان، و نه انجيلى كه پس از ارتحال حضرت عيسى (ع) تدوين شده باشد.
فريد وجدى مي نويسد: اناجيل اكنون نزد مسيحيان چهار است:
انجيل متى كه از همه اناجيل قديمتر و به سى سال بعد از عيسى در اورشليم به زبان عبرى نوشته شده است .
انجيل مرقس پس از متى به زبان يونانى نوشته شد و حدود 66 م منتشر گشت.
انجيل لوقا سوّمين انجيل است كه پس از آن دو انجيل نوشته شده است .
انجيل يوحنا شصت سال پس از مسيح يعنى سال 93 م نوشته شده است .
اين چهار انجيل را مسيحيان معتبر مي دانند و مي گويند روح الامين جبرئيل اينها را به نويسندگانش به وحى آورده و اناجيل زيادى (كه تا صد انجيل گفته اند) بعداً پديد آمد و كليسا آنها را نامعتبر شمرد، از آن جمله است انجيل «ميلاد مريم و طفوليت مسيح» كه آنرا به متى نسبت دهند و گويند نسخه هاى آن مفقود شده بوده و دانشمند «نهيلو» كه آن را منتشر نموده خود به نسخه هايى كه بدان اطمينان حاصل كند كه آن از متى است، دست نيافته است .
و ديگر انجيل «توما اسرائيلى» است كه دانشمند «كوتليه» نسخه هايى از آن را در كتابخانه ملك بجست كه به زبان يونانى و در قرن 15 نسخه بردارى شده بود، وى در اروپا آن را منتشر ساخت.
و ديگر انجيل «ژاك اصغر» كه «گيوم بوستل» آن را در سفرهاى توريستى خود به دست آورد و به سال 1552 در شهر بال به چاپ رساند و سپس در «استراسبورگ» آلمان چاپ شد و مسيحيان عليه گيوم شورش نمودند كه وى آن را جهت لكه دار ساختن دين مسيح منتشر نموده و پس از آن دانشمند «نياندر» با تغييراتى آن را مجدداً به چاپ رساند.
و ديگر انجيل «نيكوديم» كه در قرون وسطى پديد آمد و منتشر گشت.
و ديگر انجيل «طفوله ـ كودكى» كه در اصل به زبان يونانى بوده و دانشمند «هنرى سيك» در قرن 17 به نسخه ها يي از آن به زبان عبرى دست يافت و در اروپا آن را به چاپ رساند و آن منسوب است به حوارى بطرس و ديگر «مرسيون» كه طايفه «مرسيونى» آن را معتبر شمارند . (دائرة المعارف فريد وجدى)
سه انجيل متى و مرقس و لوقا هريك شرح مختصرى از زندگانى و تعليمات و مرگ و قيام مسيح را دارند ولى انجيل يوحنا مختصرى از اتفاقات مهم مربوط به زندگى مسيح را دارد به اضافه تعليمات روحانى و اوامر او كه در ساير اناجيل بدان توجهى نشده است .
انجيل يوحنا بيش از ديگر اناجيل به الوهيت مسيح متعرض شده و مقاومت فريسيان در برابر مسيح و گفته هاى او در هفته پيش از واقعه صليب و ماجراى احياى ايل عاذر را به تفصيل ذكر ميكند ولى برخى مطالب را چون داستان ميلاد و صعود مسيح و عشاء ربّانى و از اين قبيل عجايب كه سه انجيل ديگر آورده اند متعرض نشده و از اين رو محققان گفته اند كه يوحنا از آن سه متاخرتر است و معلوم ميشود نويسندگان يوحنا به مطالب آن سه آگاه بوده اند و نخواسته اند تكرار كنند. به هر حال هيچ يك از چهار انجيل معروف در زمان حضرت مسيح نوشته نشده ولى خود مسيحيان مدعيند كه لوقا و مرقس از شاگردان وى بوده اند. (منجد و دهخدا)
و يكى از اناجيل انجيل «برنابا» است كه پاپ جلاسيوس كه به سال 492 ميلادى بر تخت پاپى نشست آن را تحريم نمود بدين جهت كه آن با ديگر اناجيل مخالف بود زيرا آن انجيل كشته شدن مسيح و غفران ذنوب محض درآمدن به دين مسيح را رد مي كرد، و به آمدن پيغمر اسلام تصريح داشت. اين انجيل قرنها ناپديد بود تا در قرن 16 ميلادى اسقفى به نام «فراموينو» يك نسخه آن را به زبان ايتاليائى در كتابخانه «اسكوتز» پنجم بدست آورد و در آستين خود پنهان كرد و در فرصت هاى مناسب آن را به دقت مطالعه كرد و در پرتو آن به اسلام هدايت يافت و در اوائل قرن 18 نيز نسخه اى از آن به زبان اسپانيائى به دست آمد و پس از آن توسط دكتور «منكهوس» به زبان انگليسى ترجمه شد و به سال 1908 دكتر خليل سعادت آن را به زبان عربى ترجمه كرد و اخيراً دانشمند ارجمند حيدر قلى خان سردار كابلى آن را به فارسى ترجمه نمود و در كرمانشاه به چاپ رسيد. (قاموس قرآن)
از امام صادق (ع) روايت شده كه انجيل در شب دوازدهم ماه رمضان نازل شده است.
حضرت رضا (ع) در آن جلسه بحث و مناظره كه مأمون ترتيب داده بود به جاثليق گفت: هيچ مي دانى اين اختلاف كه در انجيل ديده مي شود از كى شروع شده؟ گفت: نميدانم، فرمود: همان روزى كه انجيل (به دست يهود) ناپديد شد، ملت نصارى نزد علماى خود آمدند و گفتند: حال كه عيسى كشته شد و انجيل را هم از دست داديم و شما علماى ما هستيد از انجيل چه داريد؟ لوقا و مرقابوس گفتند: هيچ واهمه نداشته باشيد كه انجيل در سينه ما است و تمامي اسفار آن را به شما خواهيم رساند و شما كليساها را خالى مگذاريد. سپس لوقا و مرقابوس و يوحنّا و متّى دور هم نشستند و اين انجيل را ساختند و در اختيار شما گذاشتند در صورتى كه اين چهار نفر شاگردان ِ شاگردان اول (مسيح) بودند...
نقل است كه در انجيل آمده كه خداوند فرمود: چرا به دين عمل نمي نمائيد و همواره خطا مي كنيد، مگر نمي دانيد كه عذاب من در انتظار شما است؟ حكم به جور و ستم مكنيد كه از جانب من به عذاب شما حكم خواهد شد، به همين پيمان هايي كه به مردم مي دهيد برايتان پيمانه داده شود و طبق همين قضاوت خودتان عليه شما قضاوت خواهد شد. (بحار: 14 و 77 و 98)
لينکهاي مربوط
منظور قرآن از تورات و انجيل کدام است؟
اوصاف حضرت مريم (ع) در قرآن مجيد
کتاب: معارف و معاريف، ج 2، ص 569
حضرت عیسی (ع)
حضرت عيسي (ع) در قرآن
قرآن كريم حضرت عيسى را بشري مىداند كه از طريق اعجاز و بدون پدر از مريم به وجود آمده و به عنوان پيامبر و براى ارشاد مردم مبعوث شده است و مانند ساير پيامبران با خداوند جهان در ارتباط بوده، حقايقي دريافت مىكرده و به مردم ابلاغ مىنموده است. نه خدا بوده نه پسر خدا، بلكه بنده خدا بوده است و اگر در انجيل گاهى به عنوان پسر معرفى شده بايد به صورت تشريفات توجيهشود. و اگر كلمه به او اطلاق شده، بدين جهت است كه بدون وجود پدر و به وسيله كلمه (كـُن) تكوينى به وجود آمده است. قرآن عقيده به تثليث را شرك و كفر مىداند و خود عيسى نيز از آن تبرّى مىجسته است.
لقد كفر الذين قالوا إن الله هو المسيح ابن مريم و قال المسيح يا بنى إسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم إنه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنة و مأواه النار و ما للظالمين من أنصار*لقد كفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة و ما من إله إلا اله واحد (1) ؛
كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است كافر شدند.» مسيح مىگفت: «اى بنى اسرائيل، خدا را كه پروردگار من و شماست بپرستيد. هر كس كه به خدا شرك آورد بهشت بر او حرام است و جايگاهش دوزخ است، و ستمكاران ياورى ندارند.» كسانى كه گفتند خدا سومين شخص تثليث است كافر شدند. خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد.
و إذ قال الله يا عيسى ابن مريم أأنت قلت للناس اتخذونى و أمى إلهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لى أن أقول ما ليس لى بحق إن كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا أعلم ما فى نفسك إنك أنت علام الغيوب*ما قلت لهم إلا ما أمرتنى به أن اعبدو الله ربى و ربكم (2) ؛
ياد كن هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى پسر مريم! آيا تو به مردم گفتى: «من و مادرم را، به جاى خدا، خدا بگيريد ؟» عيسى گفت: «خدايا تو منزه هستى. مرا نرسد كه در باره خودم چيزى بگويم كه حقم نيست. اگر آن را گفته بودم تو مىدانستى. آنچه را در دل دارم تو مىدانى ولى آنچه را در ذات توست من نمىدانم. همانا كه تو داناى رازهاى نهانى. جز آنچه را تو به من امر كردى چيزى به آنان نگفتم. به آنان گفتم: خدا را كه پروردگار من و شما است پرستش كنيد.»
عيسى خود را بنده خدا و پيامبر معرفى مىكرد:
قال إنى عبد الله اتانى الكتاب و جعلنى نبيا؛
عيسى گفت: «من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
لن يستنكف المسيح أن يكون عبدا لله (3) ؛
مسيح از بنده خدا بودن خود امتناع نداشت.
إن هو إلا عبد أنعمنا عليه و جعلناه مثلا لبنى إسرائيل (4) ؛
عيسى جز بندهاى كه بر او منت نهاده. و وى را براى فرزندان اسرائيل نمونهاى قرار داديم نبود.
و إذ قال عيسى ابن مريم يا بنى إسرائيل إنى رسول الله إليكم (5) ؛
ياد كن زمانى را كه عيسى پسر مريم به بنى اسرائيل گفت: «من رسول خدا به سوى شما هستم .»
و يعلمه الكتاب و الحكمة و التوراة و الإنجيل و رسولا إلى بنى إسرائيل (6) ؛
به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مىآموزد و او را به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل مىفرستد.
و مصدقا لما بين يدى من التوراة و لأحل لكم بعض الذى حرم عليكم (7) ؛
آمدم تا تورات را كه پيش از من نازل شده تصديق كنم و برخى از چيزها را كه برشما حرام شده حلال نمايم.
عيسى خود را مانند ساير بندگان مىدانست كه ولادت و مرگ و زنده شدن بعد از مرگ دارد .
و السلام على يوم ولدت و يوم أموت و يوم أبعث حيا (8) ؛
سلام بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه دوباره زنده مىشوم.
قرآن عيسى را با اذن خدا، داراى معجزه و كارهاى خارق العاده مىداند.
و أبرئ الأكمه و الأبرص و أحى الموتى بإذن الله و أنبئكم بما تأكلون و ما تدخرون فى بيوتكم (9) ؛
نابيناى مادرزاد و مبتلا به پيسى را به اذن خدا شفا مىدهم. و از آنچه مىخوريد و در خانه ذخيره مىكنيد خبر مىدهم.
در عين حال او را كلمه خدا مىداند كه بدون پدر آفريده شده و از آفرينش ويژهاى برخوردار است.
إن مثل عيسى عند الله كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون (10) ؛
مثل عيسى نزد خدا مانند آدم است كه او را از خاك آفريده و به او گفت: «وجود پيدا كن، پس به وجود آمد.»
إن الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم (11) ؛
فرشتگان به مريم گفتند: «خدا تو را به كلمهاى از جانب خود كه مسيح، عيسى نام دارد بشارت مىدهد.»
پىنوشتها:
1.مائده (5) آيات 72 ـ .73
2.مائده (5) آيات 116 ـ .117
3.مريم (19) آيه .30
4.نساء (4) آيه .172
5.زخرف (43) آيه .59
6.آل عمران (3) آيه .50
7.صف (61) آيه .6
8.آل عمران (3) آيات 48 ـ .49
9.مريم (19) آيه .33
10.آل عمران (3) آيه .49
11.آل عمران (3) آيه .45
كتاب: وحى در اديان آسمانى، ص 172
کلام بزرگان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
اطلاعات قرآنی
ایرانیان نخستین قوم از مسلمانان بودند که قرآن را به زبان مادری و رسمی خود ترجمه کردند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
اطلاعات قرآنی
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|