افسانه غرانیق

افسانه غرانيق (آيات شيطانى )

دومين داستان كه دست آويز بيگانه گان قرار گرفته و سند نبوت را زير سؤال برده ,افسانه غرانيق است كه به آيات شيطانى معروف گشته است داستان سرايان آورده اند: پيامبر(ص ) پيوسته در اين آرزو بـود كه ميان او و قريش هم بستگى صورت گيرد, از جدايى قوم خويش نگران بود در يكى از روزها كه او در كنار كعبه نشسته بودو در اين انديشه فرو رفته بود و گروهى از قريش در نزديكى او بـودند در آن هنگام سوره ((نجم )) بر وى نازل گرديد پيامبر(ص ) همان گونه كه سوره بر وى نـازل مـى شـد,آن را تـلاوت مـى فرمود: ((و النجم اذا هوى , ماضل صاحبكم و ما غوى , و ما ينطق عـن الـهـوى , ان هو الا وحى يوحى , علمه شديد القوى )), تا رسيد به آيه ((افرايتم اللا ت و العزى , ومـناة الثالثة الا خرى )) ((52)) كه شيطان در اين ميانه دخالت نمود و بدون آن كه پيامبر(ص ) پى بـبـرد, بـه او الـقا كرد: ((تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى )) ((53)) سپس بقيه سوره را ادامه داد.
مـشـركان كه گوش فرا مى دادند تا اين عبارت را ـ كه وصف آلهه (بت ها) مى كرد واميد شفاعت آن ها را نويد مى داد ـ شنيدند, خرسند شدند و موضع خود را نسبت به مسلمانان تغيير داده , دست برادرى و وحدت به سوى آنان دراز كردند و همگى شادمان گشتند و اين پيش آمد را به فال نيك گـرفـتند اين خبر به حبشه رسيدمسلمانان كه بدانجا هجرت كرده بودند از اين پيش آمد خشنود شـده , هـمـگـى بـرگـشـتـند و در مكه با مشركان برادرانه به زندگى و هم زيستى خويش ادامه دادنـدپـيـامـبـر(ص ) نـيـز بـيش از همه از اين توافق و هماهنگى خرسند شده بود شب هنگام كه پـيـامـبـر(ص ) بـه خـانـه بـرگشت , جبرئيل فرود آمد, از او خواست تا سوره نازل شده را بخواند پـيـامـبـر(ص ) خـواند تا رسيد به عبارت ياد شده ناگهان جبرئيل نهيب زد:ساكت باش ! اين چه گـفـتـارى اسـت كـه بر زبان مى رانى آن گاه بود كه پيامبر(ص ) به اشتباه خود پى برد و دانست فريبى در كار بوده و ابليس تلبيس خود را بر وى تحميل كرده است ! پيامبر(ص ) از اين امر به شدت نـاراحـت گرديد و از جان خودسير گرديد گفت : ((عجبا! بر خدا دروغ بسته ام , چيزى گفته ام كه خدا نگفته است , آه چه بدبختى بزرگى ))
((54)) .
بـنابر برخى نقل ها پيامبر(ص ) به جبرئيل گفت : ((آن كه اين دو آيه را بر من خواند,در صورت به تو مى مانست )) جبرئيل گفت : پناه بر خدا چنين چيزى هرگز نبوده است بعد از آن حزن و اندوه پيامبر(ص ) بيش تر و جانكاه تر گرديد گويند: درهمين باره , آيه ذيل نازل شد:.
((و ان كادوا ليفتنونك عن الذي اوحينا اليك لتفتري علينا غيره و اذن لا تخذوك خليلا, ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم شيئا قليلا, اذن لا ذقناك ضعف الحياة و ضعف الممات ثم لاتجد لك علينا نصيرا
((55)) , نزديك بود آنان تو را [ با نيرنگ هاى شان ] از آن چه بر تووحى كرده ايم بفريبند, تـا جـز آن چـه را كه گفته ايم به ما نسبت دهى و در آن صورت ,تو را به دوستى خود برگزينند و اگر تو را استوار نمى داشتيم [ و در پرتو مقام عصمت , مصون از انحراف نبودى ] نزديك بود [ لغزش نـموده ] به سوى آنان تمايل كنى هرگاه چنين مى كردى ما دو برابر شكنجه در زندگى دنيا و دو برابر شكنجه پس از مرگ را به تو مى چشانديم , سپس در برابر ما, ياورى براى خود نمى يافتى )).
ايـن آيه بر شدت حزن پيامبر افزود و هم واره در اندوه و حسرت به سر مى برد تاآن كه مورد عنايت حق قرار گرفت و براى رفع اندوه و نگرانى وى اين آيه نازل شد:((و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نـبي الا اذا تمنى القى الشيطان في امنيته فينسخ اللّه مايلقي الشيطان ثم يحكم اللّه آياته واللّه عـلـيـم حـكـيـم
((56)) , پيامبرى را پيش از تونفرستاده ايم مگر آن كه خواسته اى داشته باشد كه شـيـطـان در خواسته او القااتى نموده ولى خداوند آن القاات را از ميان برده پايه هاى آيات خود را مـسـتـحـكـم مـى سـازد)) آن گـاه خـاطـر وى آسوده گشت و هرگونه اندوه و ناراحتى از وى زايل گرديد ((57)) .
ايـن افسانه را هيچ يك از محققين علماى اسلام نپذيرفته و آن را خرافه اى بيش ندانسته اند قاضى عـيـاض مـى گـويـد: ((ايـن حـديث در هيچ يك از كتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعـتمادى آن را روايت نكرده است و سند متصلى هم ندارد صرفا مفسرين ظاهرنگر و تاريخ ‌نويسان خـوش بـاور, آنـان كه فرقى ميان سليم وسقيم نمى گذارند و در جمع آورى غرايب و عجايب ولع مى ورزند, آن را روايت كرده اند و دست به دست گردانده اند قاضى بكربن علا راست گفته است كه مسلمانان گرفتار چنين هوس خواهانى شده اند با آن كه سند اين حديث سست و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است ))
((58)) .
ابـوبـكـر ابـن الـعـربى مى گويد: ((هر آن چه طبرى در اين مورد روايت كرده باطل است و اصلى ندارد))
((59)) محمدبن اسحاق رساله اى درباره اين حديث نگاشته وكاملا آن را تكذيب كرده است و آن را سـاخـته و پرداخته زنادقه مى داند ((60)) استادمحمد حسين هيكل گفتار دقيقى درباره اين افسانه دارد و با بيانى روشن تناقض گويى و دروغ بودن آن را آشكار مى سازد ((61)) .
ظـاهـرا نيازى نيست تا تهافت و عدم انسجام صدر و ذيل اين افسانه را بازگو كنيم ,زيرا با مختصر دقـت بـر هـر خـوانـنـده اى امـر روشن مى شود جالب آن كه جعل كننده اين افسانه ناشيانه عمل كـرده اسـت , زيـرا اين سوره با جمله ((و النجم اذا هوى , ماضل صاحبكم و ما غوى , و ما ينطق عن الهوى , ان هو الا وحي يوحى , علمه شديد القوى ))آغاز شده است در اين آيات بر عدم ضلالت و اغوا و نـطق از روى هوى براى پيامبرتاكيد شده است هم چنين تصريح شده كه هرچه پيامبر مى گويد وحـى اسـت ((ان هـوالا وحـي يـوحى )) و اگر چنين بود كه ابليس بتواند در اين جا تلبيس كند, لازمه اش تكذيب كلام خداست و هرگز شيطان , بر خواست خدا غالب نيايد ((ان كيد الشيطان كان ضعيفا))
((62)) ((كتب اللّه لا غلبن انا و رسلي ان اللّه قوي عزيز)) ((63)) عزيز, كسى راگويند كه ديگرى نتواند بر او چيره گردد چگونه ابليس كه در موضع ضعف قرار داردمى تواند بر خدا كه در موضع قوت است , چيره شود؟
.
در قـرآن بـه صـراحت هرگونه سلطه ابليس را بر مؤمنان كه در پناه خدايند نفى مى كند خداوند مـى فـرمـايـد: ((انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربهم يتوكلون ))
((64)) و ((ان عبادي لـيـس لـك عـليهم سلطان )) ((65)) شيطان خود گويد: ((وما كان لي عليكم من سلطان الا ان دعـوتـكـم فـاستجبتم لي ((66)) , مرا بر شما سلطه اى نبودجز آن كه شما را خواندم و خود اجابت كرديد)) پس چگونه , ابليس مى تواند برمشاعر پيامبر اسلام چيره گردد؟
.
بـه عـلاوه خـداونـد صـيـانـت قـرآن را چـنـيـن ضمانت كرده است : ((انا نحن نزلنا الذ كر وانا له لحافظون ))
((67)) و ((لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد)) ((68)) بـنـابـرايـن قـرآن در بـستر زمان , هم واره از گزند حوادث در امان خواهدبود هرگز كسى ياراى دست برد, افزودن و كم كردن آن را ندارد پس چگونه ابليس توانست در حال نزول , به آن دست برد زند و برآن بيفزايد؟
مخصوصا كه پيامبراكرم (ص ) معصوم است , به ويژه در دريافت و ابلاغ شريعت ايـن امـر مـورد اجـماع امت است هرگز نيرنگ هاى شيطان در اين باره كارگر نيست پيامبر(ص ) اشـتـبـاه نـمـى كـند, خطا نمى رود و كسى و چيزى بر عقل و فكر و انديشه وى چيره نمى شوداو مشمول عنايت حق قرار گرفته ((واصبر لحكم ربك فانك باعيننا
((69)) , شكيبا باش در پيش گاه فـرمان پروردگارت , كه در پوشش عنايت ما قرار دارى )) و هرگز خدا او رابه خود رها نمى كند و نـمى گذارد در چنگال اهريمن اسير گردد از آن گذشته پيامبر,عرب است , فصيح ترين ناطقان بـه ((ضاد)) است ((70)) بر روابط و مناسبات كلامى بهتر از هركس واقف است , نمى توان باور كرد كـه آن حـضـرت تـهـافـت مـيـان آن عبارت شرك آميز و دو آيه پس از آن يعنى ((ان هي الا اسما سميتموها انتم و آباؤكم ما انزل اللّه بها من سلطان ان يتبعون الا الظن )) ((71)) را كه آلهه مشركان را بـه باد انتقاد گرفته و بى اساس شمرده است , درك نكند حتى اگر بپذيريم كه او اين تناقض را درك نـكرده ,مشركان چگونه اين تناقض را پذيرفتند؟
بقيه آيات تا آخر سوره نيز چيزى جز انتقادو نـكوهش و بى ارج دانستن عقايد قريش نيست بدين ترتيب هر انسان انديش مندى واهى بودن اين افسانه را به روشنى درمى يابد.
امـا دو آيـه مورد استشهاد اهل حديث كه به عنوان تاييد آورده اند, هرگز ربطى به افسانه ياد شده ندارد:.
1 آيـه ((فينسخ اللّه ما يلقي الشيطان ))
((72)) گوياى اين حقيقت است كه هر صاحب شريعتى در اين آرزوست تا كوشش وى نتيجه بخش باشد, اهداف و خواسته هاى اوجامه عمل بپوشد, كلمة اللّه در زمين مستقر شود, ولى شيطان پيوسته در راه تحقق اين اهداف عالى سنگ اندازى مى كند, سد راه به وجود مى آورد ((القى الشيطان في امنيته )) ((73)) , ولى ((ان اللّه قوي عزيز)) ((74)) و ((ان كـيـد الـشـيطان كان ضعيفا)) ((75)) پس هر آن چه ابليس در اين راه تلبيس كند و سد راه ايجاد نـمايد, خداوند آن را در هم شكسته ((بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق )) ((76)) , تـمـامى آن چه رشته است از هم مى گسلد ((فينسخ اللّه ما يلقي الشيطان ثم يحكم اللّه آياته و اللّه عليم حكيم )) ((77)) و آيات و بينات الهى را استوارتر مى كند.
2 آيـه تـثـبـيـت
((78)) مـقـام عصمت انبيا را ثابت مى كند اگر عصمت , كه همان عنايت الهى و روشـن گـر راه پـيـامبران است , شامل حال انبيا نبود, لغزش و انحراف به سوى بد انديشان امكان داشـت قـدرت و نفوذ طاغوتيان در ايجاد جو مناسب بااهداف پليدشان آن قدر گسترده و حساب شده است كه ممكن است شايسته ترين افراد فريب بخورند و به سوى آنان جذب شوند صرفا عنايت الـهـى است كه شامل بندگان صالح خود مى شود و آنان را از وسوسه ها و دسيسه هاى شيطان در امـان نـگـاه مى دارد به هرحال , آيه تثبيت دلالت دارد بر اين كه لغزشى انجام نگرفته و اين به دليل ((لولا)) امتناعيه است (اگر نبود, چنين مى شد).
محمد حسين هيكل مى گويد: ((تمسك جستن به آيه ((لولا ان ثبتناك )) نتيجه معكوس مى دهد, زيـرا آيـه از وقـوع لـغـزش حـكـايت نمى كند, بلكه از ثبات پيامبر كه مورد عنايت پروردگار قرار گرفته است , حكايت دارد اما آيه ((تمنى )) ـ چنان كه گذشت ـ هيچ گونه ربطى به افسانه غرانيق نـدارد))
((79)) اساسا آيه مذكور درباره يك دستور عمومى است تا مسلمانان بدانند پيوسته مورد عـنـايت پروردگار قرار دارند واگر لغزشى ناروا انجام دهند هرآينه به شديدترين عقوبت ها دچار مى شوند و دنيا وآخرت برآن ها تنگ خواهد شد.
و اصـولا ((تمنى )) را ـ كه به معناى آرزو و خواسته است ـ به معناى ((تلاوت )) گرفتن ,كاملا فاقد سند اعتبار است .

امام علی (ع) الگوی جوانان

:: حضرت امير المومنين علي (ع) ::

جواني علي (ع) الگويي براي جوانان

مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم! اما چگونه؟!... من يک جوان هستم! يک جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يک جوان با شور و نشاط خاص اين دوران که به خنده و تفريح ,  به شور و احساست نياز دارد و الگویی که مرا به شور آورد

با تمام اين حرفها , باز هم الگو براي تو و براي همه  , مولاي متقيان است : و بخصوص جواني شان

الگو گرفتن يک الگو

بله! خود امير المومنين  در جواني شان , الگو داشته اند. الگويشان نيز پيامبر بوده است . از علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي کرده اند و در همه امور زندگي شان , حتي جزيي ترين مسايل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند يعني خود ايشان هم از يک انسان کامل و والاي ديگر الگو مي گرفته اند

اما چگونه؟

پيامبر اکرم (ص)  و علي(ع) همواره با هم بودند. از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرههاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يکديگر را شاداب در آغوش مي کشيدند و احوال هم را مي پرسيدند . آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در کنار هم به کار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر پاک مي کرد و ايشان صميمانه از او تشکر مي نمود

علي (ع)  خود در اين باره مي فرمايد : (( پيامبر (ص) مرا در دامان خود پروريد. من کودک بودم , پيامبر مرا چون فرزند خود درآغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد... هرگز نيافت که من دروغي بگويم و در کردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه که پيوسته به دنبال مادرش هست , دنبال او مي رفتم . او هر روز نکته اي تازه اي از اخلاق براي من آشکار مي ساخت و مرا فرمان مي داد که در خط او حرکت کنم . ان حضرت مدتي از سال در کوه حرا به سر مي برد و کسي جز من او را نمي ديد... من نوروحي و رسالت را مي ديدم و بوي خوش و دل انگيز نبوت را احساس مي کردم ... موقعيتي که من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ کس نبود))ـ

بسيار خوب!تمام اين حرف ها درست ! اما حضرت علي (ع) , پيامبر را مي ديده اند و وجود ايشان را لمس مي کرده اند و به ايشان اقتدا مي کرده اند اما من چه که حضرت علي (ع) را نمي بينم , چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيرم !؟

تاريخ که روح , افعال و رفتار اميرالمومنين را ديده و نقل کرده است . از او استفاده کن ! از ديدگان تاريخ!؟

شجاعت , جوانمردي و شورمندي حضرت علي (ع)

آري ! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي که تو را به شور بياورد . آنچه مي تواند يک جوان را به شور بياورد ,  ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي کسي است که به او علاقه مند است . حال چه کس ديگري را سراغ داري که به اندازه اميرالمومنين , حماسه آفريده باشد

در همان کودکي که مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر ,  کودکان به تحريک مشرکان پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند, با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي کرد . چه کسي , شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري , بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب بعنوان لذت بخش ترين شب عمرش ياد کرده است ؟ مگر رشادت هاي امير المومنين در جنگ بدر را نشنيده اي؟ آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از کشته شدگان اين جنگ با ضرب مشير علي (ع) از پاي درامده بودند. مي داني در جنگ احد زماني که علي (ع) 26 سال داشت  , آنجا که در همان اوايل جنگ 9 پرچمدار لشگر دشمن را به خاک انداخت و بعد هنگامي که پيامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مبارکشان محافظت مي کرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند

لا فتي الا علي , لا سيف الا ذولفقار

علي از همه جوان ها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها  برنده تراست

اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدو يکي از نيريمند ترين مردان عرب آري همانجا بود که پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود

ضربه علي يوم الخندق , افضل من عباده ثقلين

به راستي که چنين جمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده ! در ان زمان امير المومنين 28 سال بيشتر نداشت!؟

در جنگ خيبر نيز هنگاميکه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام شکست خورده بازگشتند , علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محکم و مقاوم خيبر ان پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان اورد

به راستي که هيچ جوان ديگري , چنين جواني پر شور و هيجان انگيزي نداشته است

همه مردان بزگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنها علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت به خوبي بهره برده , راههاي پر پيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده , توانسته اند کارهاي بزرگي را به انجام رسانند

تفريح و شادي علي (ع)

مي داني اي دوست عزيز : من هم حرفهاي تو را مي پذيرم . اما جنگ و شور و حماسه بخشي از زندگي انسان است . چيزهاي ديگري هم هستند که آدمي بايد به آنها هم توجه کند. يک الگوي کامل , بايد در ان زمينه ها هم حرف براي گفتن داشنه باشد. اينطور نيست ؟

حتما همينطور است و من به تو مي گويم که امير المومنين در آن موارد هم , الگويي قابل قبول و کامل ارايه مي دهد . آخر تو درباره زندگي اميرامومنين چه فکر کرده اي؟

فکر مي کني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟

يعني اينطور نبوده است !؟

نه که نبوده است ! حضرت علي (ع) , مردي خوش رو و خندان بوده اند . هميشه تبسم بر لب داشته اند که دل مومنان را شاد مي کرده است . ايشان تفريح هم مي کرده اند. منتها تفريح در ديدگاه امام علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود؟

پس تفريح علي (ع) چگونه بود؟

علي (ع) کار را تفريح مي دانست

تفريح او را  ,  مسافرت ,کمک به ديگران ,تحصيل و تدريس ,  سرودن ,  نوشتن ,  حفظ و قرائت قران ,  مباحثه  ,  نگريستن به طبيعت و ورزش تشکيل مي داد . پرداختن به ورزشهاي شمشير بازي ,  پرتاب نيزه ,  اسب سواري ,  کشتي ,  وزنه برداري و شرکت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است

چقدر جالب بوده است ! احتمالا به دليل همين ديدگاه اميرالمومنيننسبت به تفريح و زندگي بوده است که اگر سرتاسر زندگي شان را مرور کنيم , لحظه اي توقف و سکون در ان نمي يابيم. گويي حتي يک لحظه هم با لحظه قبلي اش مشابه نبوده است و درست بدليل همين ديدگاه بود که شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان شکل ديگري داشت

امير المومنين اهل شوخي و مزاح بود. اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه ! بلکه مزاح هاي معنادار و آموزنده

هر گاه يکي از ياران و دوستانش را گرفته مي ديد با شوخي او را خوشحال مي کرد تا اندکي از اندوهش کم شود. از همه مهمتر اينکه شادي علي (ع) هنگامي بود که يک کافر ,  مسلمانمي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد ,  غذايي به فقير مي رساند ,  دل غمديده اي را شاد مي کرد ,  مشکلي را از کسي مرتفع مي کرد و کودک يتيمي را ذوق زده مي نمود

نکته ديگر هم اين بود که مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد ,  دل مومني را نشکند و يا با زن و دختر نامحرمي ,  شوخي نمايد

علي(ع) و اتباط با زنان و دختران

به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نا محرم در جامعه  ,  يکي از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اينکه نه الگوي مناسبي در مورد ان ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه ,  تندروي ها و کج روي هاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن

اگر به سيره اميرالمومنين دقت کني ,  مي بيني که حضرت  ,  در سنين جواني با زنان سالخورده سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه ! حتي سلام هم نمي کرد . در حاليکه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسي مي کردند چون زماني که علي (ع) 20 ساله و در عنفوان جواني چنين عمل مي نمود ,  پيامبر اکرم قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت. بنابراين از آنجا که احتمال پيش امدن گناه دست کم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود ,  علي (ع)اين تربيت شده مکتب پيامبر به عنوان يک جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر و به عبارتي زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبراو پاکيزه از هرگونه آلودگي بود

از طرفي پيامبرسه دختر جوان به نامهاي زينب ,  ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند ,  بااينکه علي(ع)از کودکي به اين خانه رفت و آمد داشتند ,   اما در اين رفت و امدها نهايت دقت را بعمل مي آوردند. درحالي که همين علي (ع) در دوران خلافتش وقتي که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نياز به کمک ديد به ياري او شتافت

پس در ارتباط با افراد نامحرم ,  چيزي که بيش از همه اهميت دارد

نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در اين ارتباط براي هر دو نفر است

ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و ليکن اين سيره جدايي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است

به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع) ,  در سنين جواني اش و در ريزترين حرکات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست

 

زندگانی حضرت علی (ع)

زندگانی حضرت علی (ع)

وي فرزند ابو طالب بود. علي (ع) ده سال پيش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطي که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پيغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموي خود يعني پيامبر منتقل گرديد و تحت سرپرستي و پرورش مستقيم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پيغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نايل شد و براي نخستين بار در (غار حرا) وحي آسماني به وي رسيد وقتي که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود ,  علي (ع) به آن حضرت ايمان آورد و باز در مجلسي که پيغمبر اکرم (ص) خويشاوندان نزديک خود را جمع و به دين خود دعوت نموده فرمود

نخستين کسي که از شما دعوت مرا بپذيرد خليفه و وصيه و وزير من خواهد بود , تنها کسي که از جاي خود بلند شد و ايمان آورد علي (ع) بود و پيغمبر اکرم (ص) ايمان او را پذيرفت و وعده هاي خود را درباره اش امضا نمود و از اين روي علي (ع) نخستين کسي است در اسلام که ايمان آورد و نخستين کسي که هرگز غير خداي يگانه را نپرستيد

  علي (ع) پيوسته ملازم پيغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدينه حجرت نمود و در شب هجرت نيز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصميم داشتند آخر شب به خانه ريخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمايند , علي (ع) در بستر پيغمبر اکرم (ص) خوابيده و آن حضرت از خانه بيرون آمده رهسپار مدينه گرديد و پس از آن حضرت مطابق وصيتي که کرده بود , امانتهاي مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پيغمبر را با دو زن ديگر برداشته به مدينه حرکت نمود

در مدينه نيز ملازم پيغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هيچ خلوت و جلوتي علي را کنار نزد و يگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وي تزويج نمود و در موقعي که ميان اصحاب خود عقد اخوت مي بست او را برادر خود قرار داد

علي در همه جنگها که پيغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدينه به جاي خود نشانيده بود و در هيچ جنگي پاي به عقب نگذاشت و از هيچ حريفي روي نگردانيد و در هيچ امري مخالفت پيامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود

هرگز علي از حق و حق از علي جدا نمي شود

علي (ع) در روز رحلت پيامبر اکرم 33 سال داشت و با اينکه در همه فضايل ديني سرآمد و در ميان اصحاب پيغمبر ممتاز بود به عنوان اينکهود جوان است و مردم به واسطه خون  هاي که در جنگها پيشاپيش پيامبر اکرم (ص) ريخته با وي دشمنند از خلافت کنارش زدند و به اين ترتيب دست آن حضرت از شوونات عمومي به کلي قطع شد وي نيز گوشه خانه را گرفته به تربيت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خليفه پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) بود گذرانيده و پس از کشته شدن خليفه سوم مردم با ان حضرت بيعت نموده و به خلافت برگزيدند

آن حضرت در خلافت خود که تقريبا 4 سال و 9 ماه طول کشيد سيرت پيامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته اين اصلاحات به ضرر برخي از سودجويان تمام مي شد و از اين رود عده اي از صحابه که پيشاپيش آنها عايشه , طلحه ,  زبير و معاويه بودند خون خليفه سوم را دستاويز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بناي شورش و آشوب گري گذاشتند

آن حضرت براي خوابانيدن فتنه جنگي با عايشه و طلحه و زبير در نزديکي بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگي با معاويه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفين معروف است و يک سال و نيم ادامه داشت و نيز جنگي با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به اين ترتيب در ايام خلافت خود بيشتر مساعي آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلي بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجري در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتي خورده و در شب بيست و يکم همان ماه به شهادت رسيدند

یا علی (ع)

یا علی (ع)

عید غدیر

 

تبریک

براي دريافت تصاوير بيشتر به قسمت گالري مراجعه نمائيد

مکی ومدنی آیات وسور قرآن

  مكى و مدنى 

قرآن پژوهان اعلم از اهل سنت يا شيعه براى شناخت سوره ها ( و آيات ) مكى و مدنى , سه قاعده يا معيار نهاده اند. 1 ) ( قاعده همگانى ) آنچه در مكه ( و پيرامون آن ) نازل شده , ولو بعد از هجرت , مكى است . و آنچه در مدينه ( و پيرامون آن ) نازل شده , مدنى است . 2 ) قاعده ناظر به انسانها. آنچه خطاب به اهل مكه باشد ( غالبا يا يا ايها الناس يا يا بنى آدم مكى است , و آنچه خطاب به مدينه باشد ( غالبا با خطاب يا ايها الذين آمنوا مدنى است . 3 ) ( قاعده زمانى ) كه محققان آن را جامع و مانع تر شمرده اند , اين است كه آيات و سوره هايى كه پيش از هجرت نازل شده است , مكى است , و آيات و سوره هايى كه پس از هجرت فرود آمده است , مدنى است . چه در مكه نازل شده باشد , چه در مدينه يا در سفرها و غزوات . ( ترجمه اتقان , 1/46 ـ 47 ; مناهل العرفان , 1/186 ـ 187 ; تاريخ قرآن , راميار , 601 ـ 603 ). شـنـاخت مكى و مدنى سماعى است و ملاك همان است كه از پيامبر (ص ) و صحابه و تابعان به ما رسيده است . بعضى نيز معيارهايى ديگر وضع كرده اند. از جـمله : الف ) مشخصات سوره هاى مكى : 1 ) هر سوره اين كه كلا دارد ( و اين كلمه فقط در نيمه دوم قرآن آمده است ). 2 ) هر سوره اى كه سجده دارد. 3 ) سوره هايى كه درآغاز آن حروف مقطعه ( مانند الم و الر كه بحثش گذشت ) آمده است ( جز بقره و آل عمران , و درباره رعد اختلاف است ). 4 ) هر سوره اى كه قصص انبياء و امتهاى پيشين دارد ( جز بقره ). 5 ) هر سوره اى كه قصه آدم و ابليس دارد ( جز بقره ). 6 ) سوره اى كه يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا ندارد. ( جز سوره حج ). 7 ) سوره هاى مفصل يعنى سوره هاى كوتاه اواخر قرآن . مـرحـوم صـبـحى صالح پس از برشمردن همين ضوابط يا مشخصات , و با قيد اين تصريح كه اين ضوابط نشانه هاى قطعى نيست , پنج نشانه ديگر براى سوره ها يا آيات مكى برمى شمارد. 1 ) كوتاهى آيات و سوره ها و ايجاز آنها و شدت و گرمى تعبير آنها , و تجانس آوايى و موسيقايى . 2 ) دعوت به اصول ايمان به خداوند و روز قيامت و تصوير و توصيف بهشت و دوزخ . 3 ) دعوت به تمسك به اخلاق كريمه و استقامت در راه خير. 4 ) مجادله با مشركات و نفى احوال و انديشه هاى آنان . 5 ) فراوانى سوگند , بر وفق اساليب عرب . ب ) مـشـخصات سوره هاى مدنى : 1 ) هر سوره اى كه در آن حدود ( احكام ) و فرايض و قوانين اجتماعى و مدنى آمده است . 2 ) هر سوره اى كه در آن اذن جهاد و احكامش آمده است . 3 ) هر سوره اى كه در آن ذكر منافقان آمده است ( جز عنكبوت ) ( مناهل العرفان , 1/189 ـ 191 ; تاريخ قرآن , راميار , 605 ـ 607 ). صـبحى صالح نشانه اى ديگرى هم براى شناخت سوره هاى مدنى برمى شمارد : 1 ) مجادله با اهل كتاب و دعوتشان به عدم غلو در دينشان . 2 ) طول اكثر سوره ها و بعضى آيات و اطناب آنها و اسلوب تشريعى آنها. 3 ) تفصيل براهين و ادله در مورد حقايق دينى . ( مباحث فى علوم القرآن , 183 ـ 184 ). از اقوال مشهور اين است كه سوره ها و آياتى كه به اصطلاح شعرگونه تر يا شاعرانه ترند مكى اند , از جمله سوره هاى پرشور آخر قرآن . سوره هاى قرآن از نظر مكى و مدنى به چهار دسته تقسيم مى شوند : 1 ) سوره هاى مكى . 2 ) سوره هاى مدنى . 3 ) سوره هاى مكى با آيات مدنى . 4 ) سوره هاى مدنى با آياتى مكى . بـعـضـى فـهارس كه در عصر جديد براى آيات و كلمات قرآن تدوين شده است , از جمله المعجم الـمـفـهـرس لالفاظ القرآن الكريم , تدوين محمد فؤاد عبدالباقى , و فرهنگ آمارى كلمات قرآن كـريـم , تـاليف دكتر محمود روحانى مكى [ ك ] , و مدنى [ م ] بودن هر آيه را با علامت نامبرده , تعيين كرده اند. مـنـبـع اخـير حتى آيات مستثنيات ( مكى در مدنى و مدنى در مكى ) را هم با جدولهاى صريح و روشن نشان مى دهد. طـبق آمار و جداول فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم ( 1/39 ) 4468 آيه مكى با 45653 كلمه و 1768 آيه مدنى با 32154 كلمه در قرآن مجيد وجود دارد. يـعـنـى هـفتاد و يك و شش دهم درصد آيات قرآن مكى , و بيست و هشت و چهاردهم درصد آن مدنى است . همچنين در فرهنگ آمارى علاوه بر ضابطه هاى جديد و جدا از آنچه از منابع ديگر نقل كرديم ( 1/627 ) , فـهرست الفاظ و ماده هايى كه آيات متضمن آنها مكى يا مدنى است , آمده است ( 1/631 به بعد ). قرآن پژوهان , فوايدى براى شناخت مكى و مدنى برشمرده اند : 1 ) چون سوره ها و آيات مكى زمانا بر آيات مدنى مقدم است , لذا معار خوبى براى تعيين ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقيد و نظاير آن دارد. ( التمهيد , 1/99 ; تاريخ قرآن , راميار , 603 ). 2 ) شناخت تاريخ تشريع و حكمت تدريجى بودن آن . 3 ) اطـمـيـنان به سلامت و مصونيت قرآن از تغيير و تحريف كه از اهتمام عظيم مسلمانان صدر اسـلام به امر قرآن و همه شئون كوچك و بزرگ آن برمى آيد كه حتى آياتى را كه در سفر يا حضر , در شب يا روز , در تابستان يا زمستان و در بستر يا در حالت عادى بر پيامبر (ص ) نازل شده تعيين كرده اند. ( مناهل العرفان , 1/188 ; تاريخ قرآن , راميار , 603 ). قـرآن پژوهان همچنين از سوره هاى مكى كه حكم مدنى و سوره هاى مدنى كه حكم مكى دارند ( يعنى با آنها معامله سوره هاى مكى مى شود ) سخن گفته اند. ( مباحث ... صبحى صالح , 173 ـ 174 ).

شان نزول آیات وسوره ها

  شان نزول ( اسباب نزول )

  شـنـاخـت شان يا اسباب نزول همانند شناخت مكى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى كه بخش اعظم را تشكيل مى دهد , آياتى است كه به اراده الهى بدون هيچ گونه انگيزه و ملاحظه ديگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم ديگر و كمتر آياتى است كه به دنبال حادثه اى يا پرسشى پيش آمده است . سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى است كه در عصر رسالت پيامبر (ص ) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتى شده است . و چـه بـسـيـار آيـه هـاى قـرآن هـست كه با كلماتى چون يسئلونك ( و مشتقات ديگر آن ) و يستفتونك از پيامبر (ص ) حكم يا حكمت الهى پرسيده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آيه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , 115 ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا كه روى آوريد , رو به سوى خداوند است ) , چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصيل ـ مباحث فى علوم القرآن , 131 ; تاريخ قرآن , راميار , 628 ). يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نيست . ( مـائده , 93 ) , چه بسا استنباط شود كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است . يا آنجا كه گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون كسى حج يا عمره بگزارد , بر او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. ( بقره , 158 ) ممكن است چنين استنباط شود كه سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است . حال آنكه اين عمل جزو شعائر و مناسك حج و انجام آن واجب است . علت اينكه با تعبير نفى جناح ( گناهى و عيب و ايرادى ندارد ) بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهليت دو بت بوده است و مسلمانان انديشناك بوده اند كه مبادا سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره بت پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشريع و يافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول , امكان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح , يعنى احاديث و اخبار صحيح مروى از پيامبر (ص ) و صحابه يا معصومين عليهم السلام ندارد. يعنى علمى است على الاصول نقلى و تاريخى . اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب , مانع عموم لفظ يا معنى نمى گردد . يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود , و با آنكه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ يا معناى آن قابل تسرى و تعميم به موارد ديگر هم هست ( عموم لفظ يا معنى ). نـظـيـر آيه ظهار , يا لعان يا كلاله يا آيه حد قذف ( در داستان افك ) كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و اين بيشتر در آيات الاحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجا كه شان نزول كاملا روايى - تاريخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يا گروه آيات , اسباب نزولى دارند يا نه , بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منابع عبارتند از 1 ) مجموعه هاى حديث 2 ) تفسيرهاى قرآن , مخصوصا تفسيرهاى روايى كه سرشار از احاديث و ماثورات هستند. 3 ) كتبى كه مستقلا درباره شان نزول تدوين شده كه معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سيوطى است . قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد , سه اثر در اين زمينه تدوين كرده اند : الف ) شان نزول آيات قرآن , تاليف صدرالدين محلاتى شيرازى , ب ) آيات بينات در شان نزول آيات , تاليف دكتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تاليف حجة الاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى

ناسخ ومنسوخ

  ناسخ و منسوخ

نـسـخ در لغت به معناى ابطال و ازاله است و در اصطلاح علوم قرآنى عبارت است از رفع تشريع سـابـق - كـه ظـاهرا مقتضى دوام بوده - به تشريع لاحق , به نحوى كه جمع آنها يا ذاتا يا به دليل تنافى آشكار يا به دليل خاصى از اجماع يا نص صريح ممكن نباشد. ( التمهيد , 2/720 ) يا ساده تر : رفع حكم شرعى , به دليل شرعى ( مناهل العرفان , 2/72 ) يا پايان يافتن تعبد مؤمنان به قرائت يك آيه يا حكم مستفاد از آن يا به هر دو. ( تفسير بيضاوى ). خود قرآن مجيد به وقوع نسخ در قرآن تصريح دارد. چـنانكه مى فرمايد : هر آيه اى را كه نسخ كنيم يا فروگذاريم , بهتر از آن يا همانندش را در ميان آوريم . ( بقره , 106 ). همچنين : و چون آيه اى را جانشين آيه ديگر سازيم - و خدا داناتر است كه چه فرو فرستاده است - گويند تو دروغزنى , چنين نيست بلكه اكثرشان نمى دانند. ( نحل , 101 ). همچنين : خداوند هرچه را بخواهد مى زدايد يا مى نگارد , و ام الكتاب نزد اوست . ( رعد , 39 ). از نظر قرآن پژوهان مسلمان اعم از اهل سنت و شيعه , نسخ هم در قرآن و هم در سنت رواست , و نسخ قرآن به قرآن , و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جايز است و سابقه دارد ( براى تفصيل ـ تفسير ابوالفتوح رازى , ذيل آيه 106 بقره ). بـعـضى نيز مانند يهوديان , منكر نسخ هستند و ايراد آنان به نسخ اين است كه مى گويند خداوند عـالـم مطلق و علام الغيوب است و همه كليات و جزئيات گذشته و حال و آينده را مى داند , چرا حـكـمى مى فرستد كه بعد آن را تغيير دهد ؟
در پاسخ گفته اند خداوند عالما و عامدا حكم اول را مـى فـرسـتد و خود مى داند كه آن موقت و زماندار است , اگرچه اين زماندارى آن بر بندگان يا حتى بر پيامبر (ص ) پوشيده باشد. سـپس چون زمان آن سررسيد , حكم دوم را كه متضمن تبديل اعم از تشديد يا تضعيف حكم اول است , فرومى فرستد. مـوارد نـسخ در قرآن بسيار است از جمله تبديل عده زن شوهر مرده از يك سال ( بقره , 240 ) به چـهـار مـاه و ده روز ( بقره , 234 ) ; يا مساله تغيير و تحويل قبله از بيت المقدس به سوى كعبه ( بقره , 144 ) ; يا پرداخت صدقه اى پيش از نجوا با پيامبر (ص ) كه حكم آن در آيه 12 سوره مجادله , و نسخ آن بلافاصله در آيه بعدى همان سوره آمده است . يـا تبديل وجوب نماز شب به استحباب كه حكم آن در اوايل سوره مزمل , و نسخ آن در آخرين آيه همان سوره آمده است . سيوطى بر آن است كه 19 مورد نسخ صريح در قرآن مجيد وارد شده است . ( تـرجـمـه اتـقـان , نـوع چـهل و هفتم , 2/69 به بعد ) زرقانى 22 آيه مشهور به منسوخه بودن را مشروحا ياد كرده و توضيح داده است . ( مناهل العرفان , 2/151 ـ 165 ). نـسخ فقط در احكام كه معروض امر و نهى است و همه از آيات محكمات است رخ مى دهد , نه در قصص و اخبار يا متشابهات . مگر آنكه يك نهى , در لباس نفى و بصورت خبرى وارد شده باشد. قرآن پژوهان براى نسخ , انواعى شمرده اند. 1 ) نسخ حكم و تلاوت با هم ( مانند آيات مجعولى كه اهل سنت قائلند كه ابتدا وحى شده و سپس حكم و تلاوت آنها باهم نسخ شده است . اين مورد را شيعه نمى پذيرد ). 2 ) نـسـخ حـكم و ابقاى تلاوت , مانند آياتى كه پيشتر ياد شد , و نسخ اصطلاحى و مشهور همين است . 3 ) نسخ تلاوت و ابقاى حكم ( مانند آيه مجعول به آيه رجم , اين مورد را هم شيعه نمى پذيرد ). بـعضى از مهمترين آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : كتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبيد قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت كه به كوشش جان برتون انتشار يافته است . 2 ) كتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى اماميه در قرن نهم هجرى . شرح سيد عبدالجليل حسينى قارى , كه با ترجمه و تعليق محمد جعفر اسلامى انتشار يافته است . 3 ) الناسخ و المنسوخ تاليف ابن العتائقى ( م . 790 ق ) , تحقيق عبدالهادى الفضلى كه در مقدمه آن 73 كتاب در زمينه ناسخ و منسوخ معرفى شده است

ولادت امام هادی ع

رهبر انقلاب وسرداران شهید


سرداران سپاه

مقاله

 

            وجود ادراک و شعور در تمام موجودات جهان

آیاتی که بر وجود شعور در تمام موجودات جهان اعم از جاندار و غیره گواهی می­دهند.

در بررسی آیات، آیاتی که شعور برای جمادات را بیان می­کنند در سوره­های مختلفی آمده.

1- از جمله قرآن سقوط برخی از سنگها را از نقطه­ای، معلول خشیت و خدا ترسی آنها می­داند. چنان که می­فرماید:    « و إنّ منها لما یهبط من خشیة الله »

          برخی از صخره­ها از ترس خدا از نقطه­ای می­افتند.

واضح است که این آیات از واقعیت خبر می­دهند و قول عده­ای مثل طبرسی و شیخ طوسی که اسناد این امور را به جماد مجاز می­گویند درست نیست. زیرا برهان عقلی کاملاً مطابق ظاهر قرآن است. چنان که مشهور صاحب نظران نیز آن را تأیید می­کند.

 

2- در آیه­ای یادآور می­شود که امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنان از تحمل بار امانت اباء ورزیدند و ترسیدند و انسان آن را به دوش گرفت چنان که می­قرماید:

« إنّا عرضنا الأمانة علی السّموات والأرض والجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الإنسان انّه کان ظلوماً جهولاً »

عرضة امانت به همان معنای حقیقی کلمه است. به این بیان که خدا وقتی جرم آسمانها و زمین و کوهها را آفرید فهمی هم در آنها قرار داد و به آنها فرمود: من واجباتی واجب کرده­ام و لذا برای هر کسی که اطاعتم کند بهشتی و برای هر کسی که نافرمانیم کند آتشی خلق کرده­ام. آسمانها و زمین و کوهها گفتند:

ما حاضریم رام و مسخر باشیم برای آن غرضی که بدان غرض خلقمان نمودی، اما تاب تحمل واجبات را نداریم؛ نه آن ثواب را می­خواهیم و نه آن آتش را و چون نوبت به خلقت بشر رسید، همین که عرضة به وی شد قبول کرد، چون او ظالم به نفس خود و جهول به وخامت آخر کار بود.

برخی از مفسران این آیه و امثال آن را بر معنی مجازی که در اصطلاح به آن «زبان حال» می­گویند حمل کرده­اند، در صورتی که یک چنین تفسیر یک نوع پیش داوری است و هرگز جهت ندارد که یک چنین حقیقتی را که قرآن از آن گزارش می­دهد غیر ظاهر آن حمل کنیم. این که می­گویند علم تا کنون بر این شعور و آگاهی دست نیافته است دلیل بر نبودن آن در این موجودات نیست. زیرا تنها وظیفة علم اثبات است و بس  و هیچگاه حق نفی و سلب چیزی را که از وجود و عدم آن آگاه نیست ندارد.

3- در سورة حشر آیة 21خداوند می­فرماید: « لو انزلنا هذالقرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متضرعاً من خشیة الله »

اگر هر نوع پیش داوری را دربارة آیات قرآن کنار بگذاریم، باید بگوییم که کوه دارای چنین شایستگی است که اگر مورد خطاب خدا قرار گیرد، بر اثر آگاهی از عظمت خطاب، شکافته و پراکنده می­گردد.

از برخی آیات بطور اشاره وجود چنین آگاهی استفاده می­شود آنجا که می­فرماید:

« إن کان مکرهم لتزول منه الجبال »

هر چند از مکرشان کوهها از جای کنده می­شد.

اگر به راستی در کوهها شایستگی آگاهی از اوضاع خارج از خود نبود چنین توصیفی از آنها دور از بلاغت بود که برای آیه معنی مجازی از قبیل مبالغه و تمثیل فرض کنیم، همچنان که برخی از مفسران در این مورد مرتکب چنین کاری شده­اند.

در سورة مریم می­فرماید:

« تکاد السّموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخرّ الجبال هدّیً »

چیزی نمانده است که آسمانها از این سخن بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزد.

معرفی کتاب

 

عنوان: شناخت سوره های قرآن

تألیف قرآن پژوه و دانشور معاصر، حجة الاسلام و المسلمین استاد هاشم  هاشم زادة هریسی. کتابی است خوش تدوین و به معرفی همه جانبة کلی 114 سورة قرآن به ترتیب نظم قرآنی می پردازد.

مؤلف در مقدمة کوتاه خود معنای سوره را شرح داده و سپس انگیزه و شیوة کار خود را بیان داشته است. این کتاب از دو بخش تشکیل یافته است. بخش اول شامل تقسیمات، آمار و مسائل کلی در مورد کل سوره های قرآن و بخش دوم شامل مسائل خاص هر یک از سوره های قرآن در محورهای زیر است.

1- نامهای سوره ها و علت نامگذاری و پیام آنها. 2- آمار شمارش آیات، کلمات و حروف سوره ها. 3- مکان، زمان و کیفیت نزول سوره ها 4- ترتیب نزول و ترتیب تدوینی سوره ها 5- شأن نزول سوره ها 6- ویژگیها و خصوصیات هر سوره 7- فهرست احکام و مسائل فقهی هر سوره 8- فهرست مطالب و پیامهای محوری و اصلی هر سوره 9- مساول متفرقه و خاص هر سوره 10- ارتباط و تناسب آغاز و فرجام هر سوره.

 

شعر

ديده بگشا اي به شهدِ مرگِ نوشينت رضا
ديده بگشا بر عدم اي مستيِ هستي فزا
ديده بگشا اي پس ازسوء القضا حسن القضا
ديده بگشا ازكرم ، رنجورِ دردستان ، علي
بحر ِمرواريدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علي
ديده بگشا رنجِ انسان بين و سيلِ اشك وآه
كبرِ پُستان بين و جامِ جهل و فرجامِ گناه
تير و تركش ، خون وآتش ، خشمِ سركش ، بيمِ چاه
ديده بگشا بر سِتم ، دراين فريبستان ، علي
شمعِ شبهاي دژم ، ماهِ غريبستان ، علي
ديده بگشا نقشِ انسان ماند باجامي تهي
سوخت لاله ، مرد لِِِِِِيلي ، خشك شد سروِ سهي
زآگهي مان جهل ماند و جهل ماند از آگهي
ديده بگشا اي صنم اي ساقيِ مستان ، علي
تيره شد از بيش و كم ، آيينة هستان ، علی

 

امتحان الهی

 با اينكه خداوند از وضع بندگان خود آگاه است چرا آنان را امتحان مي كند؟

خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: او مرگ و زندگي را براي بشر آفريد تا آنان را آزمايش كند كه كدام نيكوتر هستند؟  در اينجا اين سؤال پيش مي آيد: تنها كسي نياز به امتحان دارد كه از وضع و سرانجام كار آگاه نباشد.

خداوند كه آشكار و پنهان براي او يكسان است و چيزي در زمين و آسمان بر او مخفي نيست چه نيازي به امتحان بندگان خود دارد ؟!

  پاسخ: به طور اجمال بايد توجه نمود، كه امتحان درباره خدا، ‌هدف و معني ديگري دارد بشر بر اثر كوتاهي و نارسايي دانش خود براي كشف حقيقت، و رفع هر نوع ابهام ناچار است از در آزمايش وارد شود ولي از آنجا كه يك چنين حالتي براي خدا محال است و او در پرتو علم نامحدود خود از تمامي امور آگاهي دارد امتحان در مورد او باين معني معقول نيست بلكه امتحان كردن او به معني ديگر و براي اهداف ديگري است كه ذيلاً بيان مي شود:

1)‌ هدف او از امتحان بندگان ؛‌ تربيت و پرورش استعدادهاي بندگان است.

توضيح اينكه روزي كه بشر، ديده به جهان مي گشايد در نهاد او يك سلسله استعدادها و امكانات شگفت انگيز وجود دارد، همه كمالات انساني و فضائل اخلاقي بصورت استعداد در كانون وجود او نهفته و سرشت او با آنها عجين و خمير شده است ولي اين كمالات بسان منابع زيرزميني است كه بدون وسائل مخصوص آشكار نمي شود و از مرحله قوه و استعداد به مرحله فعليت نمي رسند و بديهي است تا اين شايستگي ها به مرحله ظهور نرسند هرگز تكامل و فضيلت و بدنبال آن پاداش و ثواب وجود خارجي نخواهد يافت.

يك چنين آزمايش به منظور تربيت انسانها و پرورش صفات عالي انساني در كانون وجود آنها انجام ميگيرد، و اگر اين تكليف و آزمايش ها نبود هرگز اين شايستگيها در كانون وجود انسان ظاهر و آشكار نميگشت و كسي مستحق پاداش و تقدير نمي گرديد.

اين حقيقت را امير المؤمنين علي عليه السلام در نهج البلاغه در يك جمله كوتاه و پرمعنا بيان كرده و ميفرمايد: هرگز نگوئيد خدايا از امتحان و آزمايش به تو پناه مي بريم زيرا در جهان كسي نيست كه آزمايش نشود بلكه به هنگام دعا بگوئيد خدايا از آزمايش گمراه كننده به تو پناه مي بريم (يعني از آن آزمايشهايي كه نتوانيم به وسيله آنها خود را كامل سازيم).

سپس امام عليه السلام چنين توضيح مي دهد كه مقصود از امتحان و آزمايش كسب اطلاع و آگاهي نيست زيرا چيزي در جهان بر خدا مخفي نمي باشد بلكه : لِتُبَيِّنَ السّاخَطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِي بِقِسْمِهِ وَ لِتَظْهَر الافعالِ الَّتي بِهَا يَسْتَحِقَّ الثَّوابَ وَ العقابَ 

« هدف اين است ،‌ كه آن صفات دروني مانند رضا و خوشنودي و يا غضب و خشم از بهره هاي خداداد، آشكار گردد و اين صفات باطني به صورت فعل و عمل خارجي تجلي كند تا استحقاق ثواب و عقاب و كيفر و پاداش صورت گيرد. »

چنانكه ملاحظه مي فرمائيد ، امام عليه السلام هدف از امتحان را اين مي داند كه در سايه امتحان آن صفات دروني و استعدادهاي باطني به صورت فعل خارجي جلوه كنند و افراد بر اثر تجسم صفات دروني بصورت عمل و فعل خارجي شايسته پاداش و كيفر گردند و گرنه تنها با صفات دروني (بدون عمل خارجي) نه پاداش مي توان داد و نه كيفر نمود و در حقيقت تكاملي صورت نمي گيرد.

معرفی نرم افزار

 
در حريم کعبه
 

كتاب - اسلامي

ناشر: مشعر
قيمت 75000 ريال
نويسنده: باقر حجتي قطع: رقعي نوبت چاپ: 3
تحويل دو روز
 
  بازگشت
 
 

قرآن

وَ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

شهادت امام باقر(ع)

 

حج

در زيارت مدينه منوره
 

تأليفمحيي لاري

در وفاي حال حاج و مشرَّف شدن به روضه مطهره

پا ز سر دغدغه بشناخته

اي قدم از سر به رهش ساخته

 

ره به حريم حرمش يافتي

بي سر و بي پا شده بشتافتي

 

عاقبت كار تو محمود بود

كوكب اقبال تو مسعود بود

 

سود به نعلين تو رخ ماه و مهر

بخت تو زد تخت بر اوج سپهر

 

بر تو چه درها كه ز دولت گشود

شاهد مقصود ترا ره نمود

 

وقت طلب آمد و گاهِ سؤال

اي شده محرم به حريم وصال

 

هست درين وقت دعا مستجاب

لب بگشا بهر دعاي ثواب

 

از صدقات سر آن سرو رست

هرچه به غيب و به شهادت درست

 

جز به حريم حرمش ره مپوي

باش ز گرد سر او صدقه جوي

 

بي خبر و واله و بي خود شوي

وجه نبي را چو مواجه شوي

 


توجه به جانب قرة العين رسول يعني بتول (سلام الله عليها)

بانگ برآور به صلات و سلام

بار دگر ز آن سوي حجره خرام

 

زهر گردونِ نبوت بتول

ميوه دل قرة عينِ رسول

 

مانده، در پاي نبي سر به خشت

سيده جمله زنانِ بهشت

 

هست در اين وقت دعا مستجاب

لب بگشا بهر دعا و ثواب

 

يك به يك از تربت او حاصل است

لب بگشا كآنچه ترا در دل است

 


در توجه نمودن به جانب بقيع كه مرقد ارباب قبول است

عرش برين بين و مقام رفيع

شو متوجه به زمين بقيع

 

همچو نجوم از فلك هفتمين

هر طرفي نور دهد زان زمين

 

رفته ز خورشيد همه در نقاب

اين همه چون انجم و او آفتاب

 

ورد زبان ساز صلات و سلام

چونكه نهي بر در دروازه گام

 

سر به گريبان عدم برده اند

زنده دلان بين كه ز خود مرده اند

 

تيره نمايند مه و آفتاب

گر بگشايند ز عارض نقاب

 

مقبره عمّه پيغمبر است

بر در دروازه كه دين را در است

 

قبه اي از نور، به عالم عيانست

گنبد عباس كه خلد آشيانست

 

بحر سخا كان مروت در آن

چادر دُر از دُرج نبوت درآن

 

كرده قران چار ستاره به هم

از فلك جود سخا و كرم

 

صادق و باقر علي ست و حسن ـ ع ـ

پرده گشاييم ز جمال سخن

 

زاده معني و نبي و علي

خفته در آغوش هم از يكدلي

 

مرقد اين چار تو گويي يكيست

چون به ميان فاصله شان اندكيست

 

دور از ايشانست بقدر دو گام

مشهد عباس عليه السلام

 

مشكل اگر يابي ازين پنج گنج

طي كني از جمله سراي سپنج

 

كرد بنا فاطمه بيت الحزن

در عقب منزل اين پنج تن

 

كرده در آن خانه نشيمن بتول

چونكه گذر كرد ز عالم رسول

 

دوده از آن دود گرفتي قلم

دود دلش چونكه كشيدي علم

 

مرثيه گفتي و نوشتي به خون

خون دل از ديده فشاندي برون

 

هست سياهيش از آن دود آه

آن حُجَر چند كه مانده سياه

 

ز آتش آن لوح و قلم سوختي

سوز دلش چون علم افروختي

 

در ره معني حجر الاسودي

هر يك از آن سنگ به چشم بدي

 

مردمك ديده ازو منفعل

سرمه آن سنگ دهد نور دل

 

حجره ازواج رسول خداست

بر سر آن ره كه طريق هُداست

 

حور به گيسو كندش رفت ورود

ساحتِ آن گنبدِ فردوس بود

 

كاخ صفا بنگر و كان شرف

باز بنه گام دگر زان طرف

 

خفته در آن گوهر صلب نبي

نيست مجال قدم اجنبي

 

جاي بهر گوشه طيور بهشت

كرده در آن مخزن عنبر سرشت

 

بيش از آن است كه بتوان شمرد

خيل صحابه چه بزرگ و چه خُرد

 

آن نه بدن هاست كه كان ها دروست

در ته آن خاك كه كان ها دروست

 

مقبره مادر شير خداست

مقبره اي كز همه اينها جداست

 

خفته در آن بيشه يكي شير شير

پاي خسارت منه آنجا دلير

 

وز طرفي مالك امام خليل

يك طرفش ظل ظليل عقيل

 

زينت مه زيور خور هر يكي

كان گهر معدن زر هر يكي

 

رفته به خلوتگه عزت به خواب

اين همه در سايه آن آفتاب

 

اين همه خيزند در استار نور

روز قيامت كه بود نفخ صور

 

از شرف اينها زد و سر بر سماك

خلق جهان مانده همه در مغاك

 

چشم گشايند به ديدار يار

سر چو برآرند ز جيب غبار

 

خاك شوم بر سر كوي حبيب

بخت اگر يار شود عن قريب

حج درقرآن

حج در قرآن و روايات
 


 

حج از مال حرام

21

اهميت‏ حج

1

آداب حج

22

حج توجه بسوى خدا

2

معافيت‏هاى بانوان در مناسك حج

23

لبيك و قربانى

3

توزيع و رحمت در اطراف كعبه

24

حج اكبر و اصغر

4

حجر اسماعيل

25

آثار حج

5

360 طواف

26

مرگ در راه حج

6

دست كشيدن بر ركن حجر الاسود

27

حرمت مهمانان خدا

7

نماز در مسجد الحرام

28

آمادگى براى احرام

8

 آب زمزم

29

نظر به كعبه

9

دعا در عرفات

30

نيت‏ حج

10

اهميت عرفات

31

روزه ايام تشريق در منى

11

ثواب رمى شيطان

32

حج‏يا جهاد

12

فلسفه رمى

33

ثواب طواف

13

قرباى حج

34

حج و تجديد ميثاق

14

دفن مو در منى

35

اهميت‏ حج

15

زيارت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم

36

فلسفه نام كعبه

16

وداع كعبه

37

مثلث مقدس

17

حج و رهبرى

38

نذر كعبه

18

استقبال و مصافحه حاجيان

39

امنيت‏حرم

19

وليمه حج

40

چهار شهر برگزيده

20

 

قال الله تعالى:  ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين. (1)

براستى نخستين خانه‏اى كه براى عبادت مردم خلق شده آن است كه در مكه واقع شده و مايه بركت و هدايت جهانيان است.

انسان در باطلاق روزمرگى‏ها غرق مى‏شود؛ نيازهاى كاذب و صادق، گرفتارى‏هاى ادارى و شغلى و اخبار و اطلاعات محدود محلى و منطقه‏اى، انسان را از آرمان‏هاى بلند و وظايف الهى و اساسى بازمى‏دارد. او را از هويت اصيل و وطن راستين غافل مى‏سازد، و حج هجرتى است مقدس از وابستگى‏ها و عادت‏ها به سوى خدا و به سوى فطرت الهى خويش.

«حج» ‏حضور در مجمع عمومى سالانه مسلمين است و ديدارى الهى همراه با همه آنها كه به يك دين معتقدند و به يك آرمان مى‏انديشند و خداى يگانه را مى‏پرستند.

حضور در ميقات و لبيك و طواف، نماز و سعى تقصير همراه با وقوف در عرفات مشعر و منى، قربانى و سر تراشيدن هزاران راز و رمز نهفته دارد كه بيان آن در ضمن چهل حديث كوتاه ميسر نيست. اما يادآورى گوشه‏اى از اسرار اين عبادت سياسى، الهى، مى‏تواند راهگشاى پژوهشى بيشتر و مايه شور و شوقى افروخته‏تر گردد.

انديشه‏هاى خرد و آرمان‏هاى كوچك در اجتماع بزرگ و سراسرى مسلمين رنگ مى‏بازد و بينش و خواسته‏هاى عمومى و بزرگ سراسرى جاى آن را مى‏گيرد.

حاجى با شركت در اردوى ابراهيمى حج‏با تاريخ پيامبران پيوند مى‏خورد و هويت تاريخى خويش را باز مى‏يابد. فرياد مقدس لبيك اللهم لبيك عهد ديرين و ميثاق فطرت را يادآورى مى‏شود و انسان با پوشيدن جامه‏هاى سپيد احرام از لمت‏خودخواهى‏ها، خودنمائى‏ها و لذت‏گرايى‏ها و عادات و رفتار زيانبار مى‏گريزد و ستايش و نعمت و قدرت را ويژه خدا مى‏بيند.

آداب حرم، اخلاق شايسته حيم قدس ربوبى را مى‏آموزد. در مانور بزرگ حج، وحدت، عبادت و سياست، ايمان و اتحاد و آزادى و مبارزه با كفر و شرك و شيطان يكجا جلوه مى‏كند.

انسان با طواف در كوى دوست‏با فرشتگان آسمان هماهنگ مى‏شود. و در مقام ابراهيم مى‏ايستد و نماز مى‏گزارد.

و با سعى بين صفا و مروه، موهاى زايد از سر مى‏زدايد و با طوافى ديگر بنام نساء دوباره پروانه‏وار گرد خانه يار مى‏چرخد و در نزد جايگاه خليل الله عليه السلام نماز مى‏خواند.

با استلام حجر الاسود و بوسيدن آن عهد الست را با مقام ربوبى تجديد مى‏كند و با نوشيدن آب خوشگوار، زمزم زمزمه زندگى را دوباره در اعماق روحش مى‏شنود.

وقوف‏ها و حركت ها به فرمان خدا و با ياد خدا راه و رسم زندگى ابراهيمى را به انسان مى‏آموزد و انسان با انجام قربانى حنجره آزمندى‏ها و زفتى را مى‏بُرد و با تراشيدن سر، آماده حضور دوباره در مسجدالحرام و خانه دوست مى‏شود و با رمى جمرات با شيطان‏هاى بزرگ و ميانه و كوچك درگير مى‏گردد و از هرچه شيطان و شرك است اعلام برائت مى‏كند.

آنچه در اينجا گردآمده چهل حديث‏برگزيده در باره اين فريضه بزرگ - حج - است كه آداب و اهداف حج، قداست و امنيت اماكن مقدسه حج و نقش سازنده آن را در زندگى مسلمين مطرح مى‏سازد. پيشوايان معصوم عليهم السلام در اين احاديث كوتاه روزنه‏هايى به دنياى زيباى حج گشوده‏اند كه براى زائران بيت الله الحرام و ديگر مشتاقان ديار يار، مطالعه آن آموزنده و چشم‏نواز است.

حجكم مقبول و سعيكم مشكور

 

1- اهميت‏حج

قال على عليه السلام:  

الله الله فى بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا.

على(ع) فرمود:  خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشيد تا هستيد، آن را خالى نگذاريد. زيرا اگر حج متروك شود نظر رحمت‏خدا از شما قطع خواهد شد. (بحارالانوار ج 1696)

 

2 - حج و توجه به سوى خدا

عن ابى جعفر الباقر عليه السلام فى قول الله تبارك و تعالى:

«ففروا الى الله انى لكم منه نذير مبين‏» (2)

قال: حجوا الى الله.

امام باقر(ع) درباره آيه شريفه «ففروا الى الله انى لكم منه نذير مبين‏» فرموده است: منظور از فرار به سوى خدا آن است كه آهنگ حج كنيد. (معانى الاخبار ص 222 )

 

3- لبيك و قربانى

عن على عليه السلام قال:

نزل جبرئيل عى النبى صلى الله عليه و آله و سلم فقال: يا محمد مر اصحابك بالحج و الثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبية و الثلج نحر البدن.

امام على عليه السلام فرمود:  جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمد يارانت را به عج و ثج فرمان ده. عج ‏يعنى فرياد و لبيك برآوردن و ثج ‏يعنى قربانى كردن شتران. (معانى الاخبار ص 224)

 

4- حج اكبر و اصغر

عن معاوية بن عمار، قال:

سئلت ابا عبدالله عليه السلام عن يوم الحج الاكبر فقال: هو يوم النحر و الاصغر العمرة.

معاوية بن عمار گويد:  از امام صادق عليه السلام پرسيدم روز حج اكبر چه روزى است؟ حضرت فرمود: روز حج اكبر روز عيد قربان است و حج اصغر عمره است. (معانى الاخبار ص 295 )

 

5- آثار حج

عن الرضا عليه السلام قال:

ما رايت‏شيئا اسرع غنا و لا انفى للفقر من ادمان الحج

از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود:  هيچ چيزى را بيشتر از حج مداوم، در بى‏نيازى و فقر زدائى مؤثر نديدم. (بحار الانوار، ج 74، ص 318 )

 

6- مرگ در راه حج

عن ابى عبدالله عليه السلام قال:

من مات فى طريق مكة ذاهبا اوجائيا امن من الفزغ الاكبر يوم القيامة.

امام صادق عليه السلام فرمود:  هركس در راه رفت و برگشت مكه بميرد از اندوه بزرگ روز قيامت ايمن خواهد بود.

(ملاذ الاخيار ج 2237)

 

7- حرمت مهمانان خدا

عن ابى عبدالله عليه السلام قال:

الحاج و المعتمر وفدالله ان سالوه اعطاهم و ان دعؤه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سكتوا ابتداهم و يعوضون بالدرهم الف الف درهم

امام صادق عليه السلام فرمود:  حاجى و عمره‏گزار مهمان خدايند. اگر چيزى بخواهند به ايشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ مى‏گويد. اگر شفاعت كنند. شفاعت ايشان را مى‏پذيرد، اگر سكوت كنند، با آنان آغاز سخن مى‏كند و در برابر هر درهمى كه خرج كرده‏اند، يك ميليون درهم به آنان مى‏پردازد. (ملاذ الاخبار ج 2267)

 

8- آمادگى براى احرام

عن حماد بن عيسى قال:

سئلت ابا عبدالله عليه السلام عن التهيؤء اللاحرام، فقال تقليم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة.

حماد بن عيسى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم. براى احرام چگونه بايد آماده شد؟

فرمود: با گرفتن ناخن‏ها، كوتاه كردن شارب و تراشيدن موى بالاى شرمگاه. (ملاذ الاخيار، ج 3087)

 

9- نظر به كعبه

عن الباقر عليه السلام من نظر الى الكعبة لم يزل يكتب له حسنة و يمحى عنه سيئة حتى يصرف بصره عنها.

امام باقر -عليه السلام- فرمود:  هر كس به كعبه نگاه كند. تا وقتى به آن مى‏نگرد مدام كار نيك برايش نوشته مى‏شود و گناهش پاك مى‏شود تا وقتى ديده از آن برگرداند. (بحار الانوار ج 6596)

 

10- نيت‏حج

عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:

الحج‏حجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله كان ثوابه على الله و الجنه و من حج للناس كان ثوابه على الناس يوم القيامة.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

حج دوگونه است: حجى براى خدا و حجى براى خلق، هر كس براى خدا حج گزارد، پاداشش آنست كه خدا كه وى را به بهشت درآورد و هر كس براى مردم حج گزارد، پاداش وى روز قيامت‏برعهده مردم خواهد بود. (بحار الانوار ج 96 24 )

 

11- روزه ايام تشريق در منى

سئل الصادق عليه السلام لم كره الصيام فى ايام التشريق؟ فقال:

لان القوم زوار الله و هم فى ضيافته و لا ينبغى للضيف ان يصوم عند من زاره و اضافه.

از امام صادق -عليه السلام- سئوال شد:

چرا روزه ايام تشريق «11 - 12 - 13 ذى حجة‏» نامطلوب است. حضرت فرمود: زيرا مردم، زائران خدا و مهمان وى هستند. و شايسته نيست كه مهمان در نزد ميزبان و كسى كه به ديدارش رفته روزه بگيرد. (بحار الانوار ج 96 34 )

 

12- حج‏ يا جهاد

عن الصادق -عليه السلام- انه قال:

ما سبيل من سبيل الله افضل من الحج الا رجل يخرج بسيفه فيجاهد فى سبيل الله حتى يستشهد.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

هيچ راهى از راههاى خدا برتر از حج نيست مگر اينكه مردى شمشير بردارد و در راه خدا جهاد كند تا شهيد گردد.

(بحار الانوار ج 96 49 )

 

13- ثواب طواف

عن النبى صلى الله عليه و اله و سلم انه قال:

من طاف بهذا البيت اسبوعا و احسن صلاة ركعتيه غفرله.

پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:

هركس هفت‏بار به دور اين خانه طواف كند و دو ركعت نماز طواف را بخوبى انجام دهد. گناهش آمرزيده شود.

(بحارالانوار ج 96 49 )

 

14- حج و تجديد ميثاق

قال ابو جعفر عليه السلام والحجر كالميثاق و استلامه كالبيعة و كان اذا استلمه قال:

اللهم امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته ليشهدلى عندك بالبلاغ.

امام باقر -عليه السلام- فرمود:

حجرالاسود مثل يك پيمان است و دست كشيدن بر آن چون بيعت [با خدا] است وقتى حضرت دست‏بر حجرالاسود مى‏كشيد مى‏فرمود: خدايا! امانتم را ادا كردم. ميثاق خود را تجديد كردم، تو گواه باش كه من وظيفه‏ام را بپايان رساند.

(بحار الانوار ج‏96 48 )

 

15- اهميت‏حج

عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:

لايزال الدين قائما ما قامت الكعبة.

اما صادق -عليه السلام- فرمود:

تا كعبه برپاست، دين برپاست. (بحار الانوار ج 96 57 )

 

16- فلسفه نام كعبه

عن ابى جعفر -عليه السلام- قال:

قلت له: لم سمى البيت العتيق؟ قال: لانه حر عتيق من الناس و لم يملكه، احد.

از امام باقر -عليه السلام- سؤال شد، چرا كعبه را بيت العتيق ناميده‏اند؟

فرمود: زيرا اين خانه آزاد است و رها شده و در ملكيت هيچ كس درنيامده است. (بحارالانوار ج 96 59 )

 

17- مثلث مقدس

عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:

ان الله عزوجل حرمات ثلاث ليس مثلهن شى‏ء  كتابه و هو حكمه و نوره

و بيته الذى جعله قبلة للناس لايقبل من احد توجها الى غيره و عترة نبيكم.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

خداى عزوجل سه ناموس محترم و مقدس دارد كه هيچ چيز به حرمت آن نرسد.

كتابش كه فرمان او و نور اوست و خانه‏اش كه آنرا قبله مردم قرار داده و توجه به جايى غير آن از هيچ‏كس پذيرفته نيست و عترت پيامبر شما. (بحار الانوار ج‏96 60 )

 

18- نذر كعبه

عن على -عليه السلام- قال:

لو كان لى واديان يسيلان ذهبا و فضة ما اهديت الى الكعبة شيئا لانه يصير الى الحجبة دون المساكين.

امام على -عليه السلام- فرمود:

اگر دو رودخانه مواج از طلا و نقره داشته باشم هيچ چيز به كعبه اهدا نخواهم كرد، زيرا به پرده‏داران «ناشايست‏» مى‏رسد نه به مساكين و مستمندان. (بحارالانوار ج 96 67 )

 

19- امنيت‏حرم

عن عبدالله بن سنان، عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال قلت:

ارايت قوله «و من دخله كان امنا» (3) البيت عنى اوالحرم؟ قال:

من دخل الحرم من الناس مستجيرا به فهو امن و من دخل البيت من المؤمنين مستجيرا به فهو امن من سخط الله و من دخل الحرم من الوحش و السباع و الطير فهو امن من ان يهاج او يؤذى حتى يخرج من الحرم.

عبدالله بن سنان گويد به امام صادق -عليه السلام- گفتم:

بفرماييد منظور از آيه «و من دخله كان امنا» چيست؟ كعبه مورد نظر است‏يا حرم؟ فرمود: هر كس از مردم به حرم پناه آورد در امان است. هركس از مؤمنين بر حرم پناه آورد از خشم خدا در امان است و هر حيوان وحشى و درنده و پرنده‏اى كه داخل حرم شود. در امان است از ارعاب و اذيت تا از آن بيرون رود. (بحار الانوار ج 96 74 )

 

20-  چهار شهر برگزيده

قال رسول الله صلى الله عليه و آله ان الله اختار من البلدان اربعة فقال عزوجل: و التين والزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين. و التين المدينة و الزيتون بيت المقدس و طور سينين الكوفة و هذا البلد الامين مكة.

رسول خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:

خداوند از شهرهاى چهار شهر برگزيده است و فرموده: والتين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين. منظور از تين مدينه و منظور از زيتون بيت المقدس است و مقصود از طور سينين كوفه و مقصود از اين شهر امن، مكه معظمه است.

(بحار الانوار ج 96 77 )

 

21- حج از مال حرام

قال ابو جعفر عليه السلام لايقبل الله عزوجل حجا و لاعمرة من مال حرام

امام باقر -عليه السلام- فرمود:  خداوند عزوجل، حج و عمره از مال حرام را قبول نمى‏كند. (بحارالانوار ج 96 120 )

 

22- آداب حج

عن ابى جعفر قال:

ما يعبؤ بمن يؤم هذا البيت اذا لم‏يكن فيه ثلاث خصال:

ورع يحجزه عن معاصى الله و حلم يملك به غضبه و حسن الصحابة لمن صحبه.

امام باقر -عليه السلام- فرمود:

كسى كه قصد اين خانه مى‏كند اگر سه خصلت نداشته باشد، مورد اعتنا قرار نخواهد گرفت:

1- ورعى كه او را از گناهان بازدارد.

2-  بردبارى كه جلو خشمش را بگيرد.

3- حسن معاشرت با همراهان.

(خصال ج 1 97 و بحار الانوار ج 96 121 )

 

23- معافيت‏بانوان در مناسك حج

عن ابى جعفر عليه السلام قال:

ليس على النساء اجهار التلبية و لاالهرولة بين الصفا و المروة ولااستلام الحجر الاسود و لادخول الكعبة و لاالحلق انما يقصرون من شعورهن...

امام باقر -عليه السلام- فرمود:

براى زنان در حج اين امور لازم نيست:

1-  بلند گفتن لبيك

2- هَروَله بين صفا و مروه [كه نوعى دويدن است)

3-  دست كشيدن بر حجرالاسود

 4- ورود به كعبه 5

5- سرتراشيدن، تنها بايد قدرى از موى خود را كوتاه كنند.

(بحارالانوار ج 96 189 )

 

24- توزيع و رحمت در اطراف كعبه

عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:

لله تبارك و تعالى حول الكعبة عشرون و مائة رحمة منها ستون للطائفين و اربعون للمصلين و عشرون للناظرين.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

خداوند تبارك و تعالى در پيرامون كعبه صد و بيست ‏بخش رحمت دارد؛ شصت قسمت آن براى طواف كنندگان، چهل قسمت ‏براى نمازگزاران، و بيست قسمت ‏براى ناظران كعبه است. (بحارالانوار ج 96 202 )

 

25- حجر اسماعيل

 قال ابوعبدالله عليه السلام ان اسماعيل دفن امه فى الحجر و جعل له حائطا لئلا يوطا قبرها.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

اسماعيل -عليه السلام- مادرش را در حجر دفن كرد و براى آن ديوارى قرار داد تا قبرش زير گامها قرار نگيرد.

(بحار الانوار ج 96 204 )

 

26- 360 طواف

عن ابى عبدالله -عليه السلام- قال:

يستحب ان تطوف ثلاث مائة و ستين اسبوعا عدد ايام السنة فان لم تستطع فما قدرت عليه من الطواف.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

مستحب است كه 360 طواف به تعداد روزهاى ايام سال به جاى آورى، اگر نتوانستى هر قدر كه ممكن شد طواف كن.

(بحار الانوار ج 96 204 )

 

27- دست كشيدن بر ركن حجرالاسود

قال رسول الله صلى الله عليه و آله طوفوا بالبيت واستلموا الركن فانه يمين الله ارضه يصافح بها خلقه.

پيامبر خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:

دور خانه خدا طواف كنيد، ركن «حجر الاسود» را دست ‏بسائيد، زيرا به منزله دست است ‏خدا در زمين است كه با بندگانش دست مى‏دهد. (بحار الانوار ج‏96 202 )

 

28- نماز در مسجد الحرام

عن الباقر -عليه السلام- قال:

صلاة فى المسجد الحرام افضل من مائة الف صلاة فى غيره من المساجد.

امام باقر -عليه السلام- فرمود:

يك نماز در مسجد الحرام از صد هزار نماز در مساجد ديگر برتر است. (بحار الانوار ج‏96 241 )

 

29- آب زمزم

قال رسول الله صلى الله عليه و آله ماء زمزم شفاء لما شرب له

 پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:

آب زمزم به هر قصدى بنوشد براى آن شفاست. (بحار الانوار ج‏96 245 )

 

30- دعا در عرفات

عن الرضا -عليه السلام- قال: كان ابو جعفر يقول:

ما من بر و لا فاجر يقف بجبال عرفات فيدعو الله الا استجاب الله له.

اما البر ففى حوائج الدنيا و الاخرة و اما الفاجر ففى امر الدنيا.

امام رضا-عليه السلام- فرمود:

هيچ نيكوكا و بدكارى در كوههاى عرفات دعا نمى‏كند مگر اينكه خدا دعايش را مى‏پذيرد. دعاى نيكوكاران را در حوائج دنيا و آخرت و دعاى بدكاران را در كار دنيا مى‏پذيرد. (بحار الانوار ج‏96 251 )

 

31- اهميت عرفات

عن النبى -صلى الله عليه و آله- قال:

اعظم اهل عرفات جرما من انصرف و هو يظن انه لن يغفرله.

پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:

گناه كسى از همه بزرگتر است كه از عرفات برگردد و خيال كند آمرزيده نخواهد شد. (بحار الانوار ج 96 248 )

 

32- ثواب رمى شيطان

عن ابى عبدلله -عليه السلام- فى رمى الجمار قال:

له بكل حصاة يرمى بها تحط عنه كبيرة موبقة.

امام صادق -عليه السلام- درباره رمى جمرات فرمود:

با هر سنگريزه‏اى كه حاجى مى‏زند يك گناه كبيره هلاكت‏بار از وى فرو مى‏ريزد. (بحار الانوار ج 96 273 )

 

33- فلسفه رمى

عن على بن جعفر عن اخيه موسى -عليه السلام- قال:

سئلته عن رمى الجمار لم جعل قال:

لان ابليس اللعين كان يتراءى لابراهيم -عليه السلام- فى موضع الجمار. فرجمه ابراهيم -عليه السلام- فجرت السنة بذلك.

على بن جعفر مى‏گويد: از امام كاظم -عليه السلام- پرسيدم: چرا رمى جمرات واجب شده است؟

فرمود: چون ابليس لعين در جايگاه اين سنگها براى ابراهيم -عليه السلام- ظاهر شد و آن حضرت او را سنگسار كرد، اين كار در حج ‏سنت ‏شد. (بحار الانوار ج 96 273 )

 

34- قربانى حج

قال على بن الحسين -عليه السلام- فى حديث له:

اذا ذبح الحاج كان فداه من النار.

امام سجاد -عليه السلام- در ضمن يك حديث فرمود:

وقتى حاجى قربانى را ذبح كند در برابر آتش جهنم فديه او خواهد بود. (بحار الانوار ج 96 288 )

 

35- دفن مو در منى

عن جعفر عن ابيه -عليه السلام- قال:

ان الحسن و الحسين كانا يامران بدفن شعورهما بمنى.

امام باقر -عليه السلام- از پدرش نقل كرده است كه حضرت فرمود:

امام حسن و امام حسين عليهم السلام دستور مى‏دادند موهايشان در منى دفن گردد. (بحار الانوار ج 96 302 )

 

36- زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله

عن النبى -صلى الله عليه و آله- انه قال:

من راى [زار] قبرى حلت له شفاعتى و من زارنى ميتا فكانما زارنى حيا.

پيامبر اكرم -صلى الله عليه و آله- فرمود:

هر كس قبر مرا زيارت كند شفاعت من براى او روا گردد. و هر كس پس از مرگ به زيارت من بيايد گويا در زندگى مرا ديدار كرده است. (بحار الانوار ج 96 334 )

 

37- وداع كعبه

عن ابراهيم بن محمود قال:

رايت الرضا -عليه السلام- ودع البيت فلما اراد ان يخرج من باب المسجد خر ساجدا ثم قام فاستقبل الكعبة و قال:

اللهم انى انقلب على ان لا اله الا الله.

ابراهيم بن محمود گويد:

امام رضا -عليه السلام- را در حال وداع كعبه ديدم. وقتى مى‏خواست از در مسجد بيرون رود. به سجده افتاد سپس برخاست و رو به كعبه كرد و گفت: خدايا! من با عقيده توحيد «لا اله الا الله‏» بازمى‏گردم.  (بحار الانوار ج 96 370)

 

38- حج و رهبرى

عن ابى جعفر -عليه السلام- قال:

انما امر الناس ان ياتوا هذه الاحجار فيطوفو بها ثم ياتونا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم.

امام باقر -عليه السلام- فرمود:

مردم مامور شده‏اند بيايند دور اين سنگها طواف كنند سپس نزد ما بيايند و اعلام وابستگى و حمايت و يارى نمايند.

(بحار الانوار ج 96 374 )

 

39- استقبال و مصافحه حاجيان

عن ابى عبدالله عليه السلام من لقى حاجا فصافحه كان كمن استلم الحجر.

امام صادق -عليه السلام- فرمود:

هر كس با حاجى ديدار كند و با او مصافحه نمايد گويا بر حجرالاسود دست كشيده است. (بحار الانوار ج 96 384 )

 

40- وليمه حج

قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

لا وليمة الا فى خمس فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز فاما العرس فالتزويج، و الخرس النفاس بالولد و العذار الختان و الوكار الرجل يشترى الدار و الركاز الذى يقدم من مكة.

رسول خدا -صلى الله عليه و آله- فرمود:

وليمه‏اى نيست مگر در پنج مورد:

1-  در عروسى  2- در تولد كودك   3- در ختنه سوران   4- در خريد منزل  5- در بازگشت از سفر مكه (بحار الانوار ج 96 384 )

 

پى‏نوشت‏ها:

1- آل عمران 97

2- سورة الذاريات آيه 51

3- سورة آل عمران آية 97

كتاب: چهل حديث

تهيه و تنظيم: محمود مهدى‏پور

 

احاديث حج

روايات حج

آموزش مناسك حج

 

مسابقه

ششمين دوره مسابقه بزرگ سنجش معلومات قرآني (نورالمبين6)

«سازمان دارالقرآن الکريم» با هدف ترويج فرهنگ انسان ساز قرآن کريم و ايجاد آشنايي عموم مردم با مفاهيم حياتبخش کتاب خدا، از طريق سنجش و تقويت معلومات قرآني اقشار مختلف، مرحله ششم مسابقه سنجش معلومات قرآني را با عنوان «نورالمبين 6» برگزار مي کند. مسابقات نورالمبين با استمداد از عنايت بي پايان الهي از آغاز تا پايان قرآن کريم طي يک برنامه پنجساله به صورت متناوب برگزار خواهد شد. ششمين مرحله «نورالمبين» به اجزاي شانزدهم، هفدهم و هجدهم اختصاص داشته و عموم برادران و خواهران مي توانند با مراجعه به قرآن کريم به سئوال هاي اين مسابقه پاسخ دهند و فرم «پاسخنامه» را پس از تکميل به نشاني: تهران، ميدان امام حسين(عليه السلام)، خيابان خواجه نصير الدين طوسي، شماره 85- سازمان دارالقرآن الکريم و يا به صندوق پستي 159-16195 ارسال نمايند.

تذکرات مهم:

1) شرط سني براي شرکت در اين مسابقه حداقل (10) سال تمام است. متولدين تاريخ (30/9/74) و قبل از آن مي توانند در مسابقه شرکت نمايند.

2) آخرين مهلت ارسال پاسخنامه (15/10/1384) مي باشد. بديهي است به پاسخنامه هايي که پس از اين تاريخ ارسال شده باشند ترتيب اثر داده نخواهد شد. ضمناً ارسال کپي شناسنامه به همراه پاسخنامه الزامي است.

3) براي راهيابي به قرعه کشي مسابقه پاسخ صحيح به همه سئوالات ضروري است.

4) نتايج قرعه کشي همزمان با عيد سعيد غدير خم در روزنامه جمهوري اسلامي مورخ (28/10/84) اعلام خواهد شد.

5) شماره تلفن (77606241) پاسخگوي سئوالهاي شما در زمينه اين مسابقات مي باشد. لطفاً از ساير شماره هاي سازمان دارالقرآن استفاده نفرماييد (جوابگوي شما نمي باشند).

جوايز مسابقه: 114 جلد قرآن نفيس به يکصد و چهارده نفر به قيد قرعه

114 سکه نيم بهار آزادي به يکصد و چهارده نفر به قيد قرعه

 

سؤالات ششمين دورة مسابقة بزرگ سنجش معلومات قرآني (نورالمبين6)

جزء شانزدهم

1- بر اساس آيات پاياني سورة مباركة كهف « زيانكارترين مردم» چه كساني هستند؟
الف) آنانكه بر چشم دلشان پردة غفلت است و گوشهايشان ناشنواست.
ب ) آنانكه بندگان الهي را به جاي خدا به دوستي مي‌گيرند .
ج ) آنانكه سعي‌شان در راه زندگي دنيا تباه شده و حال آنكه كارشان را نيكو مي‌پندارند.
د ) آنانكه ملاقات خداي رحمان را فراموش كرده و پيامبران الهي را كشتند .


2- در آيات (51) تا (58)‌ سورة مباركة مريم، برخي از ويژگيهاي اخلاقي پيامبران الهي ذكر گرديده ؛ كدام گزينه اين ويژگيها را برشمرده است ؟
الف ) راستي در وعده – سفارش اهل خود به نماز و زكات – راستي در گفتار – خشوع در برابر آيات الهي .
ب ) راستي در وعده – سفارش به نماز و زكات – راستي در گفتار – توبه .
ج ) استغفار – راستي در وعده – سفارش به نماز و زكات – راستگويي .
د ) راستي در وعده – سفارش اهل خود به نماز – راستي در گفتار – عمل صالح و تقوا .


3- مهمترين شرط نيل به نعمتهاي اخروي و نجات از عذاب الهي «تقوا و پرهيزكاري » است؛ اين مفهوم در كدام گزينه بيان شده است ؟
الف ) آية (60 ) سورة مباركة مريم .
ب) آية (63) سورة مباركة مريم .
ج )‌ آية (72 ) سورة مباركة مريم .
د ) گزينه هاي (ب) و(ج)‌ صحيح است .


4- كدام گزينه صحيح نمي‌باشد؟
الف ) اعمال صالح ابدي و ماندگار ، عاقبتي نيكو و ثوابي نيك نزد پروردگار دارند. ( آية 76 سورة مباركة مريم )
ب ) قرآن بشارتي است براي همة انسانها و موجب ترس و تنذير معاندان. ( آية 97 سورة مباركة مريم )
ج ) ايمان و عمل صالح موجب محبوبيت در نظر خدا و مردم مي‌شود. (آية 96 سورة مباركة مريم )
د) هر آنچه در آسمان و زمين است، ‌بنده‌وار فرمانبردار خداوند است. (آية 93 سورة مباركة مريم )


5- براساس آيات نخستين سورة مباركة طه ، خداي مهربان چگونه توصيف شده است ؟
الف) بر عرش عالم وجود احاطه دارد و همه چيز از آن اوست و او خداي يكتايي است كه هيچ آشكار و نهاني از او پوشيده نيست.
ب ) او آفرينندة زمين و آسمان است و بر عرش عالم وجود احاطه دارد و همة عالم به ستايش او مشغولند و هيچ آشكار و نهاني از او پوشيده نيست .
ج ) خداوندي جز او وجود ندارد، كه خالق آسمانها و زمين است و همه چيز از آن اوست و بر آشكار و نهان عالم احاطه دارد و قدرت او بر همة چيز غالب است .
د ) خداي مهرباني كه بر همة موجودات زمين احاطه دارد و آواز بلند و آهسته را مي‌شنود ، خدايي جز او نيست وبازگشت همه به سوي اوست.


6- مهمترين سفارش الهي به حضرت موسي(ع) بر اساس آيات (12) تا (17) سورة مباركة طه چه بود؟
الف) توحيد در عبادت خدا و برپاداشتن نماز
ب ) توجه به روز رستاخيز و نتيجه اعمال كافران
ج ) تواضع در برابر مؤمنان
د ) پيروي نكردن از معاندان و كافران


7- كدام گزينه صحيح مي‌باشد ؟
الف) اولين درخواست حضرت موسي(ع) براي امر رسالت«شرح صدر» بود. (طه / 25)
ب ) پيامبران الهي زير نظر خدا پرورش يافته و به رشد و آمادگي مي‌رسند. (طه /36)
ج ) همواره بايد در برابر معاندان سركش ، آرام بود و به نرمي سخن گفت. (طه / 44)
د ) فراموش كردن خدا موجب تحريم طيّبات و نعمات الهي خواهد بود. (طه / 88)


8- از آيات (83) تا (97) سورة مباركة طه چه نتيجه‌اي مي‌گيريم ؟
الف) خطر گمراهي در اصول اعتقادي مهمترين خطر براي جامعة ديني است .
ب ) در بحران‌ هاي اجتماعي بايد ريشة بحران را مورد حمله قرار داد .
ج ) اندك بودن تعداد مؤمنان راستين موجب سلب وظيفة امر به معروف و نهي از منكر از آنان مي‌شود.
د ) گزينه‌هاي (الف) و (ب) صحيح است .


9- كدام گزينه به احوالات روز رستاخيز اشاره دارد؟ (با توجه به آيات 100 تا 112 سورة مباركة طه )
الف ) صداها در پيشگاه الهي خاموش و خاشع مي‌شوند و جز صداي آهسته شنيده نمي‌شود.
ب ) كوهها از جاي كنده مي‌شوند و پستي و بلنديهاي زمين هموار مي‌شوند.
ج ) آنانكه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام مي‌دادنداز هيچ ستم و آسيبي بيمناك نخواهند بود .
د ) هر سه گزينه صحيح مي‌باشد.


10- با توجه به آيات (120) تا (127) سورة مباركة طه روي گرداندن از ياد خدا چه نتيجه‌اي دارد ؟
الف) رانده شدن از درگاه الهي .
ب ) گمراهي و بدبختي .
ج ) تنگي معيشت و نابينايي در قيامت .
د ) گرفتار شدن در دام شيطان .

جزء هفدهم

11- با توجه به آيات (1) تا (7) سوره مباركه انبياء چه چيزي موجب رويگرداني مردمان از موعظه‌هاي الهي مي‌شود؟
الف) ناداني و جهالت
ب ) غفلت دلها و سرگرم شدن به دنيا
ج ) ناسپاسي و كفران نعمت
د ) دوري از پيامبران


12- كدام گزينه دلالت بر هدفمندي نظام آفرينش و آزمايش انسانها در زندگي دنيا دارد؟
الف) آية (6) سورة مباركة انبياء
ب ) آيات (16) و(31) سورة مباركة انبياء
ج ) آيات (16) ، (17) و (35)‌ سورة مباركة انبياء
د ) آيات (16) و (22) سورة مباركة انبياء


13- كدام گزينه صحيح نمي‌باشد؟
الف) آدمي طبيعتاً عجول و شتابگر است. ( آية 37 سورة مباركة انبياء)
ب ) چون عذاب الهي كافران را فرا ‌گيرد، نالة حسرت و پشيماني سر خواهند داد. (آية 41 سورة مباركة انبياء )
ج ) هيچ موجودي را ياراي مقابله با خواست و ارادة الهي نيست. (آيات 42 تا 44 سورة مباركة انبيا‌ء )
د ) همة اعمال نيك و بد انسان، ولو به اندازة دانة خردلي باشد در روز جزا مورد محاسبه قرار مي‌گيرد. (آية47 سورة مباركة انبيا‌ء )


14- با توجه به آيات (52) تا (56) سورة مباركة انبياء علت گمراهي بت پرستان چه بود ؟
الف) عدم استقلال فكري و پيروي از آداب و رسوم غلط پيشينيان.
ب ) پيروي از هوي و هوس و غفلت از آيات الهي.
ج )‌كبر و غرور در برابر پيامبران الهي.
د ) خودخواهي و عصيان در برابر خدا.


15- وعدة نجات مؤمنان از گرفتاريها، با اشاره به دعاي كدام پيامبر الهي و در كدام آيات از سورة مباركة انبياء ذكر شده است ؟
الف )‌ دعاي ايوب (ع)‌ كه خدا را مهربانتر از همة مهربانان عالم خواند. – آيات 83 و 84
ب ) دعاي اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل (عليهم السلام) كه همگي از صابران بودند. – آيات 85 و 86
ج )‌ دعاي يونس (ع)‌ كه بيانگر ذكر توحيد و تسبيح و اعتراف به كوتاهي بود. -آيات 87 و 88
د ) دعاي زكريا(ع) كه خداوند را بهترين وارث اهل عالم برشمرد. – آيات 89 و 90


16- بر اساس آيات پاياني سورة مبا ركة انبياء ،‌ پيامبر اسلام(ص) به چه صفتي وصف شده است ؟
الف) عابد و خداپرست.
ب ) شايسته و نيكوكار.
ج )‌ ماية رحمت براي اهل عالم.
د ) هر سه گزينه صحيح است.


17- با توجه به آيات اولية سورة مباركة حج ، كدام نتيجه‌گيري صحيح است ؟
الف) آنانكه از انسانهاي جاهل و معاند پيروي كنند در دنيا و آخرت به عذاب الهي دچار مي‌شوند.
ب ) آب موجب حيات همة موجودات عالم است .
ج ) در روز رستاخيز، نسبهاي دنيوي از بين مي‌رود و هيچ ياوري جز خدا وجود نخواهد داشت.
د ) روز رستاخيز روزي هولناك است و در آن روز تنها تقوا و پرهيزكاري نجات بخش انسان از عذاب سخت خدا خواهدبود .


18- « سرنوشت انسان در گروِ اعمالي است كه با دست خود پيش مي‌فرستد»؛ اين مفهوم در كدام آيه بيان شده است؟
الف) آية (10) سورة مباركة حج.
ب ) آية (11) سورة مباركة حج.
ج ) آية (13) سورة مباركة حج.
د )آية (15) سورة مباركة حج.


19- كدام گزينه صحيح نمي‌باشد ؟
الف) از مهمترين اهداف برپايي آيين حج، حفظ منافع مسلمين و بزرگداشت نام خداست.( آية 28 سورة مباركة حج )
ب ) آنچه از اعمال انسان مقبول پيشگاه خدا قرار مي‌گيرد، پرهيزكاري و تقواست، ( آية 34 سورة مباركة حج )
ج )اولين اقدام مؤمنان در زمان اقتدار، بر پايي نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر است. ( آية 41 سورة مباركة حج )
د ) بينايي حقيقي به چشم ظاهر نيست؛ بلكه به بينايي دل و باطن است. (آية 46 سورة مباركة حج )


20- آيات (67) تا(72) سورة مباركة حج، مبنا و پاية اصلي پرستش و اعتقاد را چه چيزي مي‌داند؟
الف) هدايت به راه راست.
ب ) برهان و علم.
ج )‌ نياز و درماندگي.
د ) پيروي از پيشينيان.

جزء هيجدهم

21- مطابق آيات اولية سورة مباركة مؤمنون،«وارثان بهشت فردوس» چه كساني هستند؟
الف)مؤمناني كه درنمازشان خاشع و از سخن باطل بدورند.
ب)مؤمناني كه زكات مالشان را مي پردازند و خود را از اعمال زشت و فحشا نگاه مي‌دارند.
ج)مؤمناني كه به عهد و امانات وفادار و بر اوقات و شرايط نمازشان مراقبند.
د) هر سه گزينه صحيح است.


22- با توجه به آيات(11) تا (17)سورة مباركة مؤمنون،خداوند بخاطر آفرينشِ چه چيزي خود را مورد تحسين و تبريك قرارمي دهد؟
الف)آسمانهاي هفتگانه
ب)انسان
ج)جهان هستي
د)بهشت فردوس


23- در كدام آيات ازسورة مباركة مؤمنون ، به ترتيب اين مفاهيم ذكر شده اند : «سپاس از نعمات الهي» ، «انديشيدن در سخنان خدا» و «پرهيزكاري وترس از قدرت الهي».
الف)آيات (87)-(80)-(70)
ب) آيات (85)-(78)- (87)
ج) آيات (78)-(80)- (85)
د) آيات (78)-(68)- (87)


24- آيات (99)تا(110) سورة مباركة مؤمنون،دوزخيان را چگونه توصيف مي كند؟
الف)در زمان مرگ و به هنگام عذاب دوزخ،باز به تكذيب آيات الهي مي پردازند و درخواست خروج ازآتش مي نمايند،اما با خطاب سخت الهي روبه رو مي شوند.
ب)در حالي كه آتش دوزخ صورتهاي آنان را مي‌سوزاند ،درخواست خروج از آتش مي كنند،اما از سوي خدا به آنها خطاب مي شود كه دور شويد وبا من سخن نگوييد.
ج) به هنگام مرگ، درخواست بازگشت به دنيا را مي كنند،اما خطاب مي رسد: آيا شما نبوديد كه آيات الهي را تكذيب مي كرديد،اكنون عذاب بي پايان الهي را بچشيد.
د)آتش صورتهايشان را مي سوزاند ودر دوزخ با منظري زشت مي مانندو هنگامي كه از تشنگي فرياد بر مي آورند با آب سوزان سيراب مي شوند.


25- با توجه به آيات پاياني سورة مباركة مؤمنون،كدام رابطه صحيح است؟
الف)نتيجة ظلم وستم ؛ عذاب در دنيا وخواري درآخرت
ب)ثمرة ايمان به روز رستاخيز ؛ همنشيني با صالحان
ج)عاقبت ايمان وصبر در برابر آزار و تمسخر معاندان ؛ رستگاري و سعادت ابدي
د)عاقبت تكذيب پيامبران الهي ؛ عذاب دنيوي وآتش اخروي


26- وظيفة مؤمنان در مواجهه با نقل شايعات،طبق آيات(11)تا(19) سورة مباركة نور چيست؟
الف) به محض شنيدن شايعه ، عاملان فحشا را به سزاي عمل خود برسانند.
ب)نقل كنندگان را مورد اندرز قرار داده و آن شايعه را تهمتي بزرگ شمارند.
ج)حسن ظنّشان نسبت به هم بيشتر شده واز نقل شايعه خودداري كنند وآن را تهمتي بزرگ شمرند.
د) نسبت به شايعه بي‌تفاوت بوده و از نقل آن نيز خودداري كنند.


27- از جمع بندي آيات (67)و(71)سورة مباركة «توبه»مي توان گفت:«مردان وزنان منافق متفق و طرفدار يكديگرند ومردان وزنان مؤمن يار و دوستدار همديگر».اين مفاهيم با كدام گزينه تناسب دارد؟
الف) آية(3)سورة مباركة نور.
ب) آية(6)سورة مباركة نور.
ج)آية(26)سورة مباركة نور.
د) گزينه هاي (الف) و (ج) صحيح است.


28- كدام گزينه صحيح نمي باشد؟
الف)آيات(27)تا(29)سورة مباركة نور،حاوي توصيه‌هاي مهمي درمورد نحوة معاشرت ويكي ازآداب اجتماعي است.
ب)طبق آيات (30)و(31) سورة مباركة نور، زنان ومردان مؤمن بايددر نگاه و رفتار خود مراعات حدود و حريم شرعي را بنمايند تا به پاكيزگي جسم وجان ورستگاري نايل شوند.
ج) طبق آيات (32) تا (34) سورة مباركة نور،اولين شرط قدم گذاشتن در راه ازدواج بي نيازي مادي و مهيا كردن امكانات براي زندگي است.
د) آيات (36) تا (39) سورة مباركة نور، بيانگر احوال مؤمناني است كه در فراز و نشيبهاي زندگي از ياد خدا و وظايف ديني خود غفلت نمي ورزند.


29- وعدة تخلف ناپذير الهي به مؤمنان صالح چيست و دركدام آيه از سورة مباركة نور بيان شده است؟
الف)خلافت و حكومت،برپايي نماز و زكات،رحمت ابدي،نابودي كامل دشمنان اسلام (آيات55و56)
ب)خلافت درروي زمين،غلبة آيين اسلام بر همة اديان،بهشت رضوان،بخشش گناهان(آيات38و55)
ج)حكومت آخرين حجت خدا در روي زمين،پيروزي نهايي اسلام،ايمني از شر دشمنان، نابودي شيطان(آية55)
د) حكومت آخرين حجت خدا در روي زمين، پيروزي نهايي دين اسلام،ايمن شدن از شر دشمنان، بندگي خالصانة خدا(آية55)


30- طبق آيات پاياني جزء هيجدهم،بهشت ابدي به چه كساني وعده داده شده است؟
الف)پرهيزكاران
ب)ياران پيامبر
ج)صالحان
د)نيكوكاران
 

انجیل

اِنجيل يا اناجيل


انجيل كلمه اي است يونانى و معنيش مژده است. مسيحيان از اين جهت آنرا مژده ميدانند كه به اعتقاد آنها حضرت عيسى(ع) خود را فداى مردم كرد تا همه مردم را از آتش دوزخ بخرد، و اين كتب اناجيل آنها مژده بهشت است، كتاب آسمانى كه به حضرت عيسى(ع) نازل شده است.

نام اين كتاب دوازده بار در قرآن مجيد ذكر شده است. قرآن، انجيل را كتاب خدا ميداند: (و انزل التوراة و الانجيل من قبل هدى للناس و انزل الفرقان)ولى آن انجيل را كتاب آسمانى ميداند كه مشتمل بر احكام و تكاليف بشر باشد و زندگى او را تنظيم كند و سر و سامان بخشد ـ چنانكه شأن اديان الهى است ـ (و ليحكم اهل الانجيل بما انزل الله)و (و آتيناه الانجيل فيه هدى و نور)، انجيلى كه به آمدن پيغمبر بعد و كتاب بعد از خود مژده دهد و پيامبر و كتاب پيش از خود را تصديق نمايد: (و مصدقا لما بين يديه من التوراة) و (الذين يتبعون الرسول النبى الامي الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل)، و قرآن يك انجيل را مي شناسد نه اناجيل را، انجيلى كه مشتمل بر كلام خدا باشد نه گفتار خود حضرت عيسى (ع) و رسولان، و نه انجيلى كه پس از ارتحال حضرت عيسى (ع) تدوين شده باشد.

فريد وجدى مي نويسد: اناجيل اكنون نزد مسيحيان چهار است:

انجيل متى كه از همه اناجيل قديمتر و به سى سال بعد از عيسى در اورشليم به زبان عبرى نوشته شده است .

انجيل مرقس پس از متى به زبان يونانى نوشته شد و حدود 66 م منتشر گشت.

انجيل لوقا سوّمين انجيل است كه پس از آن دو انجيل نوشته شده است .

انجيل يوحنا شصت سال پس از مسيح يعنى سال 93 م نوشته شده است .

اين چهار انجيل را مسيحيان معتبر مي دانند و مي گويند روح الامين جبرئيل اينها را به نويسندگانش به وحى آورده و اناجيل زيادى (كه تا صد انجيل گفته اند) بعداً پديد آمد و كليسا آنها را نامعتبر شمرد، از آن جمله است انجيل «ميلاد مريم و طفوليت مسيح» كه آنرا به متى نسبت دهند و گويند نسخه هاى آن مفقود شده بوده و دانشمند «نهيلو» كه آن را منتشر نموده خود به نسخه هايى كه بدان اطمينان حاصل كند كه آن از متى است، دست نيافته است .

و ديگر انجيل «توما اسرائيلى» است كه دانشمند «كوتليه» نسخه هايى از آن را در كتابخانه ملك بجست كه به زبان يونانى و در قرن 15 نسخه بردارى شده بود، وى در اروپا آن را منتشر ساخت.

و ديگر انجيل «ژاك اصغر» كه «گيوم بوستل» آن را در سفرهاى توريستى خود به دست آورد و به سال 1552 در شهر بال به چاپ رساند و سپس در «استراسبورگ» آلمان چاپ شد و مسيحيان عليه گيوم شورش نمودند كه وى آن را جهت لكه دار ساختن دين مسيح منتشر نموده و پس از آن دانشمند «نياندر» با تغييراتى آن را مجدداً به چاپ رساند.

و ديگر انجيل «نيكوديم» كه در قرون وسطى پديد آمد و منتشر گشت.

و ديگر انجيل «طفوله ـ كودكى» كه در اصل به زبان يونانى بوده و دانشمند «هنرى سيك» در قرن 17 به نسخه ها يي از آن به زبان عبرى دست يافت و در اروپا آن را به چاپ رساند و آن منسوب است به حوارى بطرس و ديگر «مرسيون» كه طايفه «مرسيونى» آن را معتبر شمارند . (دائرة المعارف فريد وجدى)

سه انجيل متى و مرقس و لوقا هريك شرح مختصرى از زندگانى و تعليمات و مرگ و قيام مسيح را دارند ولى انجيل يوحنا مختصرى از اتفاقات مهم مربوط به زندگى مسيح را دارد به اضافه تعليمات روحانى و اوامر او كه در ساير اناجيل بدان توجهى نشده است .

انجيل يوحنا بيش از ديگر اناجيل به الوهيت مسيح متعرض شده و مقاومت فريسيان در برابر مسيح و گفته هاى او در هفته پيش از واقعه صليب و ماجراى احياى ايل عاذر را به تفصيل ذكر ميكند ولى برخى مطالب را چون داستان ميلاد و صعود مسيح و عشاء ربّانى و از اين قبيل عجايب كه سه انجيل ديگر آورده اند متعرض نشده و از اين رو محققان گفته اند كه يوحنا از آن سه متاخرتر است و معلوم ميشود نويسندگان يوحنا به مطالب آن سه آگاه بوده اند و نخواسته اند تكرار كنند. به هر حال هيچ يك از چهار انجيل معروف در زمان حضرت مسيح نوشته نشده ولى خود مسيحيان مدعيند كه لوقا و مرقس از شاگردان وى بوده اند. (منجد و دهخدا)

و يكى از اناجيل انجيل «برنابا» است كه پاپ جلاسيوس كه به سال 492 ميلادى بر تخت پاپى نشست آن را تحريم نمود بدين جهت كه آن با ديگر اناجيل مخالف بود زيرا آن انجيل كشته شدن مسيح و غفران ذنوب محض درآمدن به دين مسيح را رد مي كرد، و به آمدن پيغمر اسلام تصريح داشت. اين انجيل قرنها ناپديد بود تا در قرن 16 ميلادى اسقفى به نام «فراموينو» يك نسخه آن را به زبان ايتاليائى در كتابخانه «اسكوتز» پنجم بدست آورد و در آستين خود پنهان كرد و در فرصت هاى مناسب آن را به دقت مطالعه كرد و در پرتو آن به اسلام هدايت يافت و در اوائل قرن 18 نيز نسخه اى از آن به زبان اسپانيائى به دست آمد و پس از آن توسط دكتور «منكهوس» به زبان انگليسى ترجمه شد و به سال 1908 دكتر خليل سعادت آن را به زبان عربى ترجمه كرد و اخيراً دانشمند ارجمند حيدر قلى خان سردار كابلى آن را به فارسى ترجمه نمود و در كرمانشاه به چاپ رسيد. (قاموس قرآن)

از امام صادق (ع) روايت شده كه انجيل در شب دوازدهم ماه رمضان نازل شده است.

حضرت رضا (ع) در آن جلسه بحث و مناظره كه مأمون ترتيب داده بود به جاثليق گفت: هيچ مي دانى اين اختلاف كه در انجيل ديده مي شود از كى شروع شده؟ گفت: نميدانم، فرمود: همان روزى كه انجيل (به دست يهود) ناپديد شد، ملت نصارى نزد علماى خود آمدند و گفتند: حال كه عيسى كشته شد و انجيل را هم از دست داديم و شما علماى ما هستيد از انجيل چه داريد؟ لوقا و مرقابوس گفتند: هيچ واهمه نداشته باشيد كه انجيل در سينه ما است و تمامي اسفار آن را به شما خواهيم رساند و شما كليساها را خالى مگذاريد. سپس لوقا و مرقابوس و يوحنّا و متّى دور هم نشستند و اين انجيل را ساختند و در اختيار شما گذاشتند در صورتى كه اين چهار نفر شاگردان ِ شاگردان اول (مسيح) بودند...

نقل است كه در انجيل آمده كه خداوند فرمود: چرا به دين عمل نمي نمائيد و همواره خطا مي كنيد، مگر نمي دانيد كه عذاب من در انتظار شما است؟ حكم به جور و ستم مكنيد كه از جانب من به عذاب شما حكم خواهد شد، به همين پيمان هايي كه به مردم مي دهيد برايتان پيمانه داده شود و طبق همين قضاوت خودتان عليه شما قضاوت خواهد شد. (بحار: 14 و 77 و 98)

لينکهاي مربوط

منظور قرآن از تورات و انجيل کدام است؟

اوصاف حضرت مريم (ع) در قرآن مجيد

حضرت عيسي (ع) در قرآن

چرا عيسي کلمه ناميده شد؟!

معجزه اعجاز ( قسمت اول )

معجزه اعجاز (قسمت 2)

کتاب: معارف و معاريف، ج 2، ص 569

حضرت عیسی (ع)

حضرت عيسي (ع) در قرآن


قرآن كريم حضرت عيسى را بشري مى‏داند كه از طريق اعجاز و بدون پدر از مريم به وجود آمده و به عنوان پيامبر و براى ارشاد مردم مبعوث شده است و مانند ساير پيامبران با خداوند جهان در ارتباط بوده، حقايقي دريافت مى‏كرده و به مردم ابلاغ مى‏نموده است. نه خدا بوده نه پسر خدا، بلكه بنده خدا بوده است و اگر در انجيل گاهى به عنوان پسر معرفى شده بايد به صورت تشريفات توجيه‏شود. و اگر كلمه به او اطلاق شده، بدين جهت است كه بدون وجود پدر و به وسيله كلمه (كـُن) تكوينى به وجود آمده است. قرآن عقيده به تثليث را شرك و كفر مى‏داند و خود عيسى نيز از آن تبرّى مى‏جسته است.

لقد كفر الذين قالوا إن الله هو المسيح ابن مريم و قال المسيح يا بنى إسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم إنه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنة و مأواه النار و ما للظالمين من أنصار*لقد كفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة و ما من إله إلا اله واحد (1) ؛

كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است كافر شدند.» مسيح مى‏گفت: «اى بنى اسرائيل، خدا را كه پروردگار من و شماست بپرستيد. هر كس كه به خدا شرك آورد بهشت بر او حرام است و جايگاهش دوزخ است، و ستمكاران ياورى ندارند.» كسانى كه گفتند خدا سومين شخص تثليث است كافر شدند. خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد.

و إذ قال الله يا عيسى ابن مريم أأنت قلت للناس اتخذونى و أمى إلهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لى أن أقول ما ليس لى بحق إن كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا أعلم ما فى نفسك إنك أنت علام الغيوب*ما قلت لهم إلا ما أمرتنى به أن اعبدو الله ربى و ربكم (2) ؛

ياد كن هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى پسر مريم! آيا تو به مردم گفتى: «من و مادرم را، به جاى خدا، خدا بگيريد ؟» عيسى گفت: «خدايا تو منزه هستى. مرا نرسد كه در باره خودم چيزى بگويم كه حقم نيست. اگر آن را گفته بودم تو مى‏دانستى. آنچه را در دل دارم تو مى‏دانى ولى آنچه را در ذات توست من نمى‏دانم. همانا كه تو داناى رازهاى نهانى. جز آنچه را تو به من‏ امر كردى چيزى به آنان نگفتم. به آنان گفتم: خدا را كه پروردگار من و شما است پرستش كنيد.»

عيسى خود را بنده خدا و پيامبر معرفى مى‏كرد:

قال إنى عبد الله اتانى الكتاب و جعلنى نبيا؛

عيسى گفت: «من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.»

لن يستنكف المسيح أن يكون عبدا لله (3) ؛

مسيح از بنده خدا بودن خود امتناع نداشت.

إن هو إلا عبد أنعمنا عليه و جعلناه مثلا لبنى إسرائيل (4) ؛

عيسى جز بنده‏اى كه بر او منت نهاده. و وى را براى فرزندان اسرائيل نمونه‏اى قرار داديم نبود.

و إذ قال عيسى ابن مريم يا بنى إسرائيل إنى رسول الله إليكم (5) ؛

ياد كن زمانى را كه عيسى پسر مريم به بنى اسرائيل گفت: «من رسول خدا به سوى شما هستم .»

و يعلمه الكتاب و الحكمة و التوراة و الإنجيل و رسولا إلى بنى إسرائيل (6) ؛

به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‏آموزد و او را به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل مى‏فرستد.

و مصدقا لما بين يدى من التوراة و لأحل لكم بعض الذى حرم عليكم (7) ؛

آمدم تا تورات را كه پيش از من نازل شده تصديق كنم و برخى از چيزها را كه برشما حرام شده حلال نمايم.

عيسى خود را مانند ساير بندگان مى‏دانست كه ولادت و مرگ و زنده شدن بعد از مرگ دارد .

و السلام على يوم ولدت و يوم أموت و يوم أبعث حيا (8) ؛

سلام بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‏ميرم و روزى كه دوباره زنده مى‏شوم.

قرآن عيسى را با اذن خدا، داراى معجزه و كارهاى خارق العاده مى‏داند.

و أبرئ الأكمه و الأبرص و أحى الموتى بإذن الله و أنبئكم بما تأكلون و ما تدخرون فى بيوتكم (9) ؛

نابيناى مادرزاد و مبتلا به پيسى را به اذن خدا شفا مى‏دهم. و از آنچه مى‏خوريد و در خانه ذخيره مى‏كنيد خبر مى‏دهم.

در عين حال او را كلمه خدا مى‏داند كه بدون پدر آفريده شده و از آفرينش ويژه‏اى برخوردار است.

إن مثل عيسى عند الله كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون (10) ؛

مثل عيسى نزد خدا مانند آدم است كه او را از خاك آفريده و به او گفت: «وجود پيدا كن، پس به وجود آمد.»

إن الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم (11) ؛

فرشتگان به مريم گفتند: «خدا تو را به كلمه‏اى از جانب خود كه مسيح، عيسى نام دارد بشارت مى‏دهد.»

پى‏نوشت‏ها:

1.مائده (5) آيات 72 ـ .73

2.مائده (5) آيات 116 ـ .117

3.مريم (19) آيه .30

4.نساء (4) آيه .172

5.زخرف (43) آيه .59

6.آل عمران (3) آيه .50

7.صف (61) آيه .6

8.آل عمران (3) آيات 48 ـ .49

9.مريم (19) آيه .33

10.آل عمران (3) آيه .49

11.آل عمران (3) آيه .45

كتاب: وحى در اديان آسمانى، ص 172

درختانی به شکل کلمه لا اله الا الله

درختاني به شكل جمله لا اله الا الله (واقعي...)

کلام بزرگان

گنجینه های ارزنده
از جمله گنجینه های ارزنده چهار چیز است: پوشیدن حاجت از دیگران و پنهانی صدقه دادن و درد را آشکار نکردن و پرده از روی گرفتاری برنداشتن.


كار خوب
خوب تر از خوب، انجام دهنده خوبی است.


كار از روي ناداني
هر کس ندانسته به کاری دست زند بیش از آنکه اصلاح کند تباه می کند.


پیوند با مردم
پیوند با دیگران نعمت است و بزرگی فروشی، خودخواهی.


پایان زندگی
اگر پایان زندگی معلوم می شد، آرزوها رسوا می شدند.


ملاقات و دوستي
به دیدار یکدیگر بروید تا دوستی شما استوار بماند.


موانع تعالي انسان
سه چیز شخص را از رسیدن به ارزشهای عالی باز می دارد، دون همتی و ناتوانی در چاره جويي و سستی اراده.


مجلس نیکان
مجلس نیکان، انسان را به اصلاح خویشتن وا می دارد.


هم نشینی با بدان
هم نشینی با افراد لاابالی موجب بدگمانی است.


نيت پاك
نیت های باطنی زودتر از اعمال بدنی به پیشگاه خداوند می رسند.


نزدیکي به انسان
آن کس به تو نزدیک است که از راه دوستی با تو نزدیک باشد اگرچه خویشتن تو نباشد.


لذت خوردن
گرسنگی لذت خوراک را افزایش می دهد.


قناعت و فقر
بهترین نوع توانگري قناعت و پست ترین شکل فقر چاپلوسی و سرسپردن است.


قناعت
قناعت سبب آسایش تن است.


تنبلي
از تنبلی و تنگ حوصلگی دوری کن، چه این دو حالت سرآغاز هر بدی است.


ترک گناه
ترک گناه آسان تر از توبه است.


سکوت و دانش
سکوت و کم حرفی یکی از راههای دریافت علم و دانش است.


سخن گفتن درباره ديگران
بکوشید بهتر از آنچه میل دارید مردم درباره شما بگویند شما درباره مردم بگویید.


سازگاري
هرکه از سازگاری دست بردارد ناراحتی به سراغش آید.


زنده دل بودن
اندیشه کنید زیرا اندیشه مایه زنده دل بودن مردم بیناست.

اطلاعات قرآنی

 ترجمه قرآن
ایرانیان نخستین قوم از مسلمانان بودند که قرآن را به زبان مادری و رسمی خود ترجمه کردند.

ترجمه ترکی قرآن
نسخه ای از ترجمه ترکی قرآن به تاریخ سال 734 هجری قمری در موزه های هنری ترکی-اسلامی شهر استانبول نگهداری می شود که قدیمی ترین ترجمه ترکی موجود قرآن است.


حامدات
سوره های فاتحه، انعام، کهف، سبا و فاطر پنج سوره در قرآن است که با الحمدلله آغاز می شوند. به مجموع این سوره ها حامدات می گویند.


سوره کهف
سوره کهف به طور دقیق در وسط قرآن قرار گرفته و در آن چند داستان شامل اصحاب کهف، حضرت خضر و حضرت موسی و داستان ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج آمده است.


سوره مائده
بسیاری از احکام فقهی و دستورات شرعی مربوط به صید و سایر اعمال مربوط به افراد در حال انجام مراسم حج در سوره مائده آمده است.


سوره نساء
بسیاری از احکام فقهی مربوط به زنان، یتیمان و قوانین ارث در سوره نساء آمده است. نام دیگر این سوره نساء الکبری می باشد. نساء الصغری نیز نام دیگر سوره طلاق است.


سوره توبه
سوره توبه تنها سوره قرآن است که بدون بسم الله الرحمن الرحیم بر پیامبر گرامی اسلام نازل شده است. زیرا در آغاز آن به بیزاری پروردگار و حضرت رسول(ص) از مشرکان و اعمال آنان اشاره شده و حکم قطع رابطه با آنها را خداوند در این سوره بیان فرموده است.


سوره حمد
سوره حمد یا فاتحه الکتاب، یک بار در مکه و یک بار نیز در مدینه بر پیامبر گرامی اسلام نازل شده است. البته این سوره به صورت رسمی جزو سوره های مکی قرآن محسوب می شود.


زهراوان
به مجموع سوره های بقره و آل عمران ، زهراوان می گویند.


علوم و فنون قرآنی
به مجموعه معارف، دانش ها و مهارت هایی مانند تجوید، ترتیل و قرائت که برای شناخت و شناساندن و فهمیدن و فهماندن هرچه بهتر و عمیق تر قرآن کریم پدید آمده و هدف از آن قرآن شناسی است، علوم و فنون قرآنی گفته می شود.

اطلاعات قرآنی

مکی و مدنی بودن آیات و سوره های قرآنی
مکی و مدنی بودن آیات و سوره های قرآنی بیش از آنکه جغرافیایی باشد، تاریخی است. وحی مکی متعلق به عصر بعثت و پیش از هجرت است. وحی مدنی نیز متعلق به عصر هجرت و سپس باز گشت حضرت محمد(ص) به مکه می باشد.


مفصل ترین ترجیع بند قرآن
مفصل ترین ترجیع بند قرآن در سوره الرحمن است. در این سوره 31 بار آیه « فبای الاء ربکما تکذبان » به معنای « پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار می کنید؟ » تکرار شده است.


مهمترین منبع علم کلام اسلامی
قرآن کریم نخستین و مهمترین منبع و منشاء علم کلام اسلامی است.


مهمترین تفسیر قرآن کریم
مهمترین تفسیر قرآن کریم شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری، تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی است. این تفسیر در 20 جلد به زبان عربی نوشته شده و ترجمه فارسی آن هم موجود است.


مهمترین تفسیر قدیم جهان اسلام
مهمترین تفسیر قدیم جهان اسلام تفسیر طبری، متعلق به مورخ و محدث بزرگ ایرانی است که به «جامع البیان» معروف می باشد. این اثر ارزشمند در 30 جلد به چاپ رسیده است.


ماه رمضان
در میان ماههای سال، رمضان تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده است. از نام نهمین ماه سال قمری در آیه 181 سوره بقره یاد شده است. این ماه از آن جهت اهمیت دارد که قرآن در آن نازل شده و شب قدر نیز در این ماه قرار دارد.


نخستین چاپ قرآن
نخستین بار قرآن کریم توسط پاگانینی در ونیز در فاصله سالهای 1503 تا 1523 میلادی چاپ شده است.


نخستین ترجمه های آیات وحی
یکی از نخستین ترجمه های آیات وحی به زبان فارسی توسط سلمان فارسی صورت گرفته است. در آن روزگار عده ای از ایرانیان از وی خواسته بودند تا سوره حمد و برخی از آیات قرآنی را برای آنان ترجمه کند و او نیز چنین کرده بود. از جمله این موارد می توان به عبارت « به نام یزدان بخشنده » اشاره کرد که سلمان آن را به جای معنای « بسم الله الرحمن الرحیم » ارائه داده بود.


قصه های انبیا و پیامبران
قصه های انبیا و پیامبران بیشتر در سوره های مکی آمده و فقه یا احکام بیشتر در سوره های مدنی مطرح شده است.


قدیمی ترین ترجمه قرآن
قدیمی ترین ترجمه قرآن در دوران حضرت رسول(ص) انجام شده است. زیرا در نامه های ایشان به پادشاهان آن روزگار مانند نجاشی و خسرو پرویز، آیات قرآنی هم بود که با ترجمه نامه، آیات هم به اطلاع آنها می رسید.


واژه ابلیس و پناه بردن به خدا
واژه ابلیس 11 مرتبه و پناه بردن به خدا از دست او نیز 11 بار در قرآن آمده است.


واژه دنیا و واژه آخرت
در قرآن کریم 115 بار واژه دنیا و به همین تعداد واژه آخرت آمده است.


تعداد کلمه یوم
کلمه یوم به معنای روز (به صورت مفرد) 365 با ربه تعداد روزهای سال شمسی در قرآن بکار رفته است. همچنین این کلمه به صورت جمع و اشاره به دو روز به تعداد روزهای ماه در قرآن قابل شمارش است.


تعداد کلمه جلاله « الله »
کلمه جلاله « الله » در قرآن کریم 2699 بار بکار رفته است.


تعداد کلمه شهر
کلمه شهر در زبان عربی به معنای ماه است. در قرآن این واژه 12 مرتبه به تعداد ماههای سال آمده است.


تعداد کلمه «سجد»
واژه « سجد » و مشتقات مربوط به آن 34 مرتبه در قرآن کریم بکار رفته است که این تعداد برابر با مجموع سجده های 17 رکعت نماز در شبانه روز می باشد. در هر رکعت 2 سجده انجام می شود که در مجموع شامل 34 سجده است.


تعداد کلمه «ساعت»
در قرآن واژه ساعه یا همان ساعت 24 مرتبه آمده است. این تعداد برابر با تعداد ساعات در یک شبانه روز می باشد.


تعداد كلمات قرآن
در قرآن کریم 77807 کلمه وجود دارد.


ترتیب نزول
قرآن کریم دو ترتیب نزول دارد. یک بار در شب قدر به طور کامل بر پیامبرگرامی اسلام نازل گردید. نزول دیگر قرآن کریم که به آن نزول تاریخی و تدریجی هم می گویند در مدت 23 سال بر پیامبر اسلام نازل شد.


ترجمه کامل انگلیسی قرآن
قرآن کریم به زبان انگلیسی بیش از هر زبان اروپایی دیگر ترجمه شده است و امروز بیش از 40 ترجمه کامل و 120 ترجمه برگزیده از قرآن کریم به انگلیسی موجود است. نخستین ترجمه کامل انگلیسی به قلم الکساندر راس است که از روی ترجمه فرانسوی در سال 1648 میلادی به عمل آمده است.