پاسخنامه
پاسخنامه آزمون معارف اسلامی
پاسخنامه آزمون معارف اسلامی
با سمه تعالی
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است :
اگر علم در ثریا (آسمانها) باشد مردانی از فارس (سلمان) به آن دست می یابند .
موفقیت دانشمندان ایرانی را دردست یابی به چرخه کامل سوخت هسته ای تبریک می گوییم
با سمه تعالی
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است :
اگر علم در ثریا (آسمانها) باشد مردانی از فارس (سلمان) به آن دست می یابند .
موفقیت دانشمندان ایرانی را دردست یابی به چرخه کامل سوخت هسته ای تبریک می گوییم
قرآن و خوردن عسل
عسل غذای لذیذی است كه از زنبور عسل به دست میآید و قرآن نیز بدان پرداخته است:
«فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ»1 «خوردن عسل برای مردم شفاء است»
پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «لم یستشف المریض بمثل شربة العسل»2 «هیچ مریضی، به مانند نوشیدن عسل شفاء پیدا نمیكند.»
واژهی «شفاء» در قرآن، دربارهی خوردنیها به كار نرفته است، مگر برای عسل. و نام یك سورهای از قرآن، اختصاص به نحل (= زنبور عسل) داده شده است و قرآن دربارهی وحی به زنبور عسل میفرماید:
«پروردگار تو به زنبور عسل وحی (و الهام غریزی) نمود كه از كوهها و درختان و داربستهایی كه (مردم) میسازند، خانههایی برگزین و تمام ثمرات (و شیرهی گلها) بخور (خوردن در اینجا مجاز است منظور نوشیدن خاص است) و راههایی را كه پروردگارت برای تو تعیین كرده است براحتی بپیما.» و از شكمهایشان شرابی با رنگهای مختلف خارج میشود كه در آن برای مردم شفا است بیقین در این امر نشانهی روشنی است برای جمعیتی كه میاندیشیدند.»3
فواید عسل
دانشمندان با تحقیقات خود، فواید زیادی برای عسل ارائه دادهاند. ما در اینجا به طور خلاصه به آنها اشاره میكنیم:
مواد معدنی: پتاسیم، آهن، فسفر، ید، منیزیم، سرب، منگنز، آلومینیوم، مس، سولفور، كرومیوم، لیتیوم، نیكل، روی، اسمیوم، تینانیم، سدیم، و مواد آلی، مانیتها، ضمغ، پولن، اسید لاكتیك، اسید فرمیك (كه تركیب عسل با آن از فساد عسل جلوگیری میكند و ضد رماتیسم است)، اسید مالیك، اسید تارتاریم، اسید اگزالیك، اسید سیتریك، رنگها، روغنهای معطر، ازته.
مواد تخمیری: انورتاز، آمیلاز، كاتالاز كه در هضم غذا مفید است.
عناصر دیگر عسل: گلوكز، لولز، ساكارز، دكسترین، مواد البرمینوئید، سولفاتها، انورتین، آب...
عسل دارای ویتامینهای شش گانهی (A,B,C,D,K,E) و برخی هم گفتهاند كه ویتامین «PP» دارد.4
* آری «حدود 70 مواد معدنی5 تخمیری و ویتامینها در عسل وجود دارد، و برای درمان یا تقویت یا پیشگیری امراض پوستی، (دملها، جوشها ترمیم ضایعات بافتها و ...) گوارشی قلب و دندان، تقویت رشد طفل، سرطان، تنفس، كبد، صفرا، چشم و گوش، بینی، مرض زنان و برای تقویت نسل و بچه و ... مؤثر است.»6
* عسل از مهمترین مواد قندی طبیعی است و تاكنون 15 نوع قند در آن كشف شده است. مانند: فركتوز 40%، گلوكز 30%، نیشكر 40%.
یك كیلوگرم عسل، حاوی 3250 كالری حرارت است.
* عسل، پاد زهر افیون خوردگی و نیش حشرات است.
* عسل آبپز، برای ریزش بول تأثیر بسزائی دارد.»7
* عسل از جمله بیماریهای: اعصاب، بیخوابی، درد پهلو، سیاتیك، دیفتری، مرض كم خونی، امراض كبد، بیماریهای استخوان، ریه، ایجاد رشد و نیرو، كمی و زیادی فشار خون را علاج میكند، و همچنین فوائد زیادی برای درمان «یرقان» دارد.
* خوردن عسل، در حال ناشتا، برای زخم معده و اثنیعشر و كاهش ترش كردن معده مفید است. برای تنظیم قند خون موثر است. ضدعفونی كننده مجاری ادرار است هم چنین در پیشگیری از زكام مفید است.8
* نوشتهاند كه در مصر، عسل چندین هزار ساله پیدا شد و فاسد نشده است،9 چون دارای اسید فرمیك است و عسل را فاسد نمیكند.
* عسل دارای عوامل قوی ضد میكروب است. و میكروبهایی كه عامل بیماری انسانها هستند قادر به ادامه حیات در عسل نیستند، از جمله وجود آب اكسیژنه در عسل، موجب از بین رفتن میكروب است و هیچ گونه قارچی در آن رشد نمیكند.
* برای رشد كودكان و نیز برای درآمدن دندان، جلوگیری از اسهال و سوء تغذیه و ... مفید است.
* تحقیقات نشان داده است كه زنبور داران كمتر به سرطان مبتلا میشوند.
* عسل برای زخم معده و التهاب معده مفید است، و نقش موثری در تنظیم اسیدهای معده دارد.
* عسل برای بیماریهای چشم مانند: التهاب پلكها، التهابات قرنیه (سل چشم، سیفلیس، تراخم) زخم قرنیه، سوزش چشم، موثر است.
نكته:
با توجه به موارد فوق، عسل غذائیت كه مردمان قبل از اسلام و ادیان گذشته بر آن تأكید داشتند و بیان قرآن به مسئله شفا بودن عسل، یك شگفتی علمی است نه اعجاز علمی، به سبب اینكه قبل از اسلام اهمیت و فوائد آن را یافته بودند و در طب جالینوسی و بقراطی یونانی فوائد آن آمده است.
یادآوری:
لازم به ذكر است كه عسل زمینهساز آثار فوق است نه علت تامه. یعنی ممكن است به خاطر وجود موانعی، اثر نكند، یا برای بیماری خاصی اثر منفی داشته باشد. در نتیجه شفا بخشی عسل غالبی است نه در همهی موارد.
برای مطالعه بیشتر به كتابهای زیر مراجعه فرمایید:
1. اسلام پزشك بیدارو، احمد امین شیرازی، انتشارات اسلامی، ص 117.
2. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دكتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، ص 406 ـ 417.
3. دكتر عبدالحمید دیاب و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغی، انتشارات حفظی، ص 25.
1 . نحل / 69.
2 . بحارالانوار، علامه مجلسی، موسسه الرضا، بیروت، ج 66، ص 292.
3 . نحل / 69 ـ 68.
4 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دكتر پاكنژاد، كتابفروشی اسلامی، ج 5، ص 129.
5 . نفحات من اعجاز طبی قرآن، ص 60.
6 . دكترعبدالحمید دیاب و دكتر قرقوز، طب در قرآن، انتشارات حفظی، تهران، ترجمه چراغی، ص 25.
7 . قانون طب، بوعلی سینا، ص 269.
8 . اسلام پزشك بیدارو، احمد امین شیرازی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1373، ص 117به نقل از اسرار خوراكیها، ص 274.
9 . اسرار خوراكیها، جزایری، ص 281.
اشارات علمی قرآن:
قرآن كریم در بیش از هزار آیه به مباحث علوم مختلف اشاره كرده است.1
كه این آیات به سه بخش تقسیم میگردد.
الف: اشارات علمی اعجازآمیز قرآن:
معنای اعجاز علمی قرآن:
مقصود از اعجاز علمی قرآن آن است كه آیاتی در قرآن وجود دارد كه نوعی رازگویی علمی است یعنی مطلبی علمی را كه قبل از نزول آیه كسی از آن اطلاع نداشته، بیان میكند، بطوری كه مدتها بعد از نزول آیه آن مطلب علمی توسط دانشمندان علوم تجربی كشف میشود، و این مطلب علمی بطوری است كه با وسایل عادی كه در اختیار بشر عصر نزول بوده، قابل اكتساب نباشد.
پس اگر قرآن در مورد مطلبی علمی خبر دهد كه در كتابهای آسمانی گذشته بدان اشاره شده و یا در مراكز علمی یونان، ایران و... در لابلای كتابهای علمی و آراء دانشمندان آمده است و احتمال میرود كه از راهی به محیط حجاز عصر نزول راه یافته است و یا مطلبی بوده كه بطور طبیعی با وسایل آن زمان و یا بصورت غریزی قابل فهم بوده است، این امور معجزه علمی بشمار نمیآید.2
تاریخچه:
هر چند كه تفسیر علمی قرآن عمری دراز دارد و از قرن سوم و چهارم هجری قمری در آثار مكتوب بوعلی سینا ( 370 - 438 ق) دیده میشود.3 و با فراز و نشیبهایی تا قرن حاضر ادامه یافته است اما مبحث اعجاز علمی قرآن كه از دل تفسیر علمی متولد شد، عمری كوتاه دارد، یعنی در قرن اخیر (قرن بیستم میلادی، چهاردهم و پانزدهم هجری قمری) مورد توجه مسلمانان و غیر مسلمانان قرار گرفته است و بسیاری از دانشمندان مسلمان در این مورد كتابها نوشتهاند و ادعای اعجاز علمی كردهاند.4
در میان خاورشناسان، «دكتر موریس بوكای» در كتاب «مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم» از كسانی است كه رویكردی مثبت به اشارات علمی قرآن داشته است و در برخی موارد به صراحت اذعان داشته است: قرآن مطالب علمی را بیان كرده كه تا قرنها بعد، برای انسان ناشناخته بوده است.5
مواردی كه ادعای اعجاز علمی شده و قابل دفاع شمرده شده است:
1. نیروی جاذبه:
«اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (رعد / 2)
خدا كسی است كه آسمانها را بدون ستون دیدنی آفرید.
در دو آیه قرآن (رعد / 2 و لقمان / 10) بیان شده كه خدا آسمانها را بدون ستون دیدنی برافراشته و آفریده است.6
برخی دانشمندان و مفسران آیات فوق را اشاره به نیروی جاذبه و اعجاز علمی قرآن دانستهاند،7 چرا كه نیروی جاذبه توسط ابوریحان بیرونی (440 ق)8 و طبق مشهور توسط نیوتن (1643 - 727 م) در قرن هفدهم میلادی كشف شد9 پس اشاره قرآن به ستونهای نامرئی بین كرات آسمانی نوعی رازگوئی علمی قرآن است.
و برخی دانشمندان نیز آیات دیگر قرآن (مرسلات / 25 و فاطر / 41) را اشارهای به نیروی جاذبه دانستهاند.10
با توجه به اینكه واژه «عمد» جمع و به معنای «ستونها» است ممكن است نیروی جاذبه یكی از مصادیق آیه باشد یعنی احتمال دارد نیروها (= ستونها)ی متعددی بین كرات آسمانی وجود داشته باشد كه هنوز كشف نشده باشد.
البته پذیرش اینكه آیات (رعد / 2 و لقمان / 10) بر نیروی جاذبه دلالت كند متوقف بر آن است كه واژه «سماوات» به معنای كرات آسمانی باشد. چون این واژه در قرآن دارای معانی متعدد (مثل: جهت بالا، جوّ زمین، كرات آسمانی، آسمان معنوی و...)11 است، ولی در اینجا میتوان ادعا كرد كه كرات آسمانی میتواند از مصادیق آیات فوق باشد.
بنابراین میتوان گفت: آیات (رعد / 2 و لقمان / 10) به نیروی جاذبه اشاره دارد و با توجه به عدم آگاهی مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نیروی جاذبه، عظمت بیانات قرآن و رازگوئی و اعجاز علمی آن در این مورد روشن میشود.12
2. حركتهای خورشید:
«وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» (یس / 38)
و خورشید تا قرار گاهش روان است؛ این اندازهگیری (خدای) شكستناپذیر داناست.
قرآن در آیات متعددی (یس / 38 و انبیاء / 33 و رعد / 2 و فاطر / 13 و زمر / 5 و لقمان / 29 و ابراهیم / 33) به حركتهای خورشید اشاره كرده و برخی صاحبنظران این آیات را اعجاز علمی قرآن دانستهاند چرا كه به حركتهای مختلف خورشید اشاره دارد كه بر خلاف تصورات رایج در محافل علمی عصر نزول بوده است. آنان آیات فوق را اشاره به حركتهای زیر میدانند:
الف: حركت انتقالی مستقیم خورشید درون كهكشان راه شیری، یعنی حركت طولی خورشید به سمت معین یا ستارهای دور دست.13 البته در این تفسیر (الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا، یس / 38) «لام» به معنای «الی» (= به سوی) و «مستقر» اسم مكان میباشد.14
البته مفسران و صاحبنظران متعددی این حركت خورشید را از قرآن برداشت كردهاند15 و برخی دیگر آن را اعجاز علمی قرآن دانسته است. چرا كه اخترشناسان جدید همچون كوپر نیك (1544 م) و كپلر (1650 م) و گالیله بر آن بودند كه خورشید ثابت ایستاده است16 و حتی در ادعا نامهای كه علیه گالیله در دادگاه قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشید كردند. (كه بر خلاف گفته كتاب مقدس بود كه میگفت: (خورشید) مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی میكند.)17 و گالیله حاضر نشد حركت خورشید را بپذیرد.18
ولی در سالهای بعد كشف شد كه خورشید نیز دارای حركتهای واقعی متعدد (حركت انتقالی - وضعی - درونی) است.
چون كه «فلك» به معنای مجرای كرات آسمانی19 یا مسیر دورانی آنها اطلاق میشود،20 یعنی كرات آسمانی در مسیری دورانی شناورند.21
البته این مطلب قرآن (حركت خورشید بر مدار) بر خلاف دیدگاه هیئت بطلمیوسی22 است كه در عصر نزول در محافل علمی رایج بوده و تا هفده قرن بر فكر بشر سایه افكنده بود. بر اساس هیئت قدیم افلاك حركت میكنند و ستارگان در فلك ثابت هستند ولی از آیه استفاده میشود كه خورشید حركت دورانی دارد و مداری شناور است.
ب: حركت وضعی خورشید، یعنی خورشید به دور خود میچرخد و در قرارگاه خود جریان دارد. (الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا، یس / 38) البته این معنا بنابراین است كه «لام» به معنای «فی» (= در) باشد و «مستقر» به معنای اسم مكان باشد.
برخی صاحبنظران همین معنا را از آیات برداشت كردهاند23 و برخی دیگر24 این مطلب را اعجاز علمی قرآن شمرده است. چرا كه حركت وضعی خورشید از مطالبی است كه در عصر نزول كشف نشده بود.
ج: ادامه حیات خورشید تا زمان معین، یعنی خورشید بر اثر انفجارات هستهای و سوخت مواد درونی آن تا چند میلیارد سال دیگر عمرش به پایان میرسد.25
از این رو برخی مفسران (كُلٌّ یَجْرِی لاَِجَلٍ مُسَمّی، رعد / 2) را اشاره به همین مطلب علمی دانستهاند.26
د: حركات درونی خورشید، یعنی در خورشید دائماً انفجارات هستهای صورت میگیرد تا انرژی نور و گرما تولید كند، و همین انفجارات باعث زیر و رو شدن مواد مذاب داخل خورشید میشود كه گاهی تا كیلومترها پرتاب میشود.27
برخی محققان از تعبیر «تجری» به معنای جریان داشتن و تفاوت آن با «تحرك» از آیه 38 / یس استفاده كردهاند كه خورشید نه تنها حركت میكند بلكه جریان دارد یعنی همچون آب در حال حركت زیر و رو میشود و این نكتهای لطیف و علمی است كه قرآن بدان اشاره كرده و در عصر جدید كشف شده است و میتواند اعجاز علمی قرآن باشد. البته اگر «تجری» را كنایه از شناور بودن در فضا ندانیم.28
برخی از محققان با نقد موارد فوق به این نتیجه رسیدهاند كه اشارات قرآن به حركتهای خورشید نوعی رازگویی علمی است، اما در بخشی كه قبلاً توسط كتاب مقدس گزارش شده بود یعنی حركت انتقالی دورانی خورشید، اعجاز علمی نیست اما در بخشهایی كه بر خلاف هیئت بطلمیوسی رایج در زمان نزول بیان داشته است (مثل حركت انتقالی مستقیم، حركت وضعی و حركت تا زمان معین و حركت درونی خورشید) اگر به قطعیت برسد، اعجاز علمی قرآن است.29
3. زوجیّت:
«وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» (رعد / 3)
«و از تمام میوهها یك جفت آفرید»
در آیات متعددی از قرآن به زوجیت میوهها و گیاهان و انسانها اشاره شده است (رعد / 2 و شعراء / 7 و یس / 36 و همین مضمون در حج / 5 و لقمان / 10 و ق / 7 و طه / 53 و اعراف / 189) و در برخی آیات به زوجیت چیزهایی اشاره میكند كه انسان اطلاعی ندارد (یس / 36) و در برخی آیات سخن از زوجیّت همه موجودات است:
«وَمِن كُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّمْ تَذَكَّرُونَ» (ذاریات / 49).
«و از هر چیز جفت آفریدیم باشد كه متذكر شوید.»
واژه زوج در عالم حیوانات به نر و ماده گفته میشود و در غیر حیوانات به هر كدام از دو چیزی كه قرینه یكدیگر است گفته میشود و به چیزهای مقارن مشابه و متضاد نیز اطلاق میشود.30 از این رو برخی واژه زوج را در مورد ذرات درون اتم (الكترون و پروتون) و نیروهای مثبت و منفی به كار بردهاند.31
بسیاری از مفسران و صاحبنظران با شگفتی آیات فوق را از اشارات علمی قرآن به مسأله زوجیت گیاهان و زوجیّت عام موجودات دانستهاند32 و برخی دیگر این مطلب را اعجاز علمی قرآن دانسته است33 چرا كه انسانها از قدیم میدانستند كه برخی گیاهان مثل «نخل» زوج هستند و مسأله زوجیّت گیاهان توسط كارل لینه (1707 - 1787 م) گیاهشناس معروف سوئدی در سال 1731 م) ابراز شد.
بنابراین مردم عصر نزول قرآن از زوجیّت همه گیاهان اطلاع نداشتند. ولی قرآن نه تنها به این مطلب اشاره كرد. (رعد / 3، شعراء / 7 و...) بلكه به زوجیّت همه موجودات اشاره كرد (ذاریات / 49) كه تا قرن اخیر كسی از آن اطلاع نداشت.34
بنابراین اشاره علمی قرآن به زوجیت گیاهان و زوجیت عام موجودات نوعی رازگویی قرآن است كه حكایت از اعجاز علمی این كتاب مقدس دارد.
البته برخی از محققان برآنند كه هر چند اشارات علمی قرآن در این موارد میتواند اعجاز علمی بشمار آید اما تطبیق آیه (ذاریات / 49) با مواردی همچون الكترونها، پروتونها و كواركها قطعی نیست و حداكثر این موارد ممكن است از مصادیق آیه مذكور بشمار آید.35
4. لقاح (زایا كردن گیاهان و ابرها توسط بادها):
«وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً» (حجر / 22)
«و بادها را بارور كننده (ابرها و گیاهان) فرستادیم، و از آسمان آبی فرو فرستادیم.»
مفسران و صاحبنظران آیه فوق را به دو صورت تفسیر كردهاند:
الف: این آیه به لقاح گیاهان اشاره دارد یعنی ابرها فرستاده میشوند تا گردههای گیاهان نر را به گیاهان ماده برسانند و آنان را زایا كنند،36 و برخی صاحبنظران این مطلب را اعجاز قرآن دانسته است چرا كه بشریت در اواخر قرن هیجدهم یا اوایل قرن نوزدهم به مسأله تلقیح پی برد، درحالی كه قرآن قرنها قبل از آن تذكر داده بود.37
ب: برخی دیگر از صاحبنظران و مفسران آیه فوق را اشاره به لقاح ابرها و بارور شدن آنها دانستهاند38 چرا كه در ادامه آیه مسأله نزول باران را مطرح میكند كه نتیجه لقاح ابرهاست و احمد امین این آیه را یك معجزه جاودانی میداند كه حدود هزار و سیصد و نود سال پیش موضوعی را بیان كرده كه عصاره و نتیجه تحقیقات جدید است چرا كه منظور از آیه همان تأثیری است كه باد در اتحاد الكتریسته مثبت و الكتریسته منفی در دو قطعه ابر و آمیزش و لقاح آنها دارد.39
البته مانعی ندارد آیه فوق اشاره به لقاح ابرها و گیاهان مرده باشد40 چرا كه بخش اول آیه یك مطلب كلی را میگوید (زایاگری بادها) كه اعم از لقاح ابرها و گیاهان است ولی در ادامه آیه یكی از نتایج این لقاح را تذكر میدهد كه همان نزول باران از ابر است. همانطور كه لقاح گیاهان نیز یكی از مصادیق آنها است.41
البته اشاره علمی قرآن به لقاح ابرها اعجاز علمی قرآن است چرا كه این مطلب تا سالهای اخیر برای بشر كشف نشده بود اما اشاره قرآن به لقاح گیاهان مطلب شگفتانگیز علمی قرآن است اما اعجاز علمی قرآن بشمار نمیآید چرا كه انسانهای صدر اسلام بطور اجمالی از تأثیر گردهافشانی برخی گیاهان (همچون خرما) اطلاع داشتند.42
5. چینش مراحل آفرینش انسان:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مومنون / 12 - 14)
«و بیقین انسان را از چكیدهای از گِل آفریدیم؛ * سپس او را آب اندك سیّالی در جایگاه استوار [= رحم] قرار دادیم؛ * سپس آب اندك سیّال را بصورت [خون بسته] آویزان آفریدیم، و [خون بسته] آویزان را بصورت (چیزی شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم، و گوشت جویده شده را بصورت استخوانهایی آفریدیم؛ و بر استخوانها گوشتی پوشاندیم؛ سپس آن را بصورت آفرینش دیگری پدید آوردیم؛ و خجسته باد خدا، كه بهترین آفرینندگان است!»
قرآن كریم در آیات متعددی از آفرینش انسان و مراحل آن یاد كرده است (مؤمنون / 12 - 14 و حج / 5 و غافر / 67 و قیامت / 37 - 39 و علق / 2 و طارق / 6 و دهر / 2 و سجده / 6 - 9 و...) از این آیات میتوان استفاده كرد كه مراحل زندگی انسان پانزده مرحله است كه عبارتند از:
1. خاك (یعنی تراب وطین، حج / 5 و مؤمنون / 12 و غافر / 67)43
2. مرحله آب (یعنی ماء، ماء دافق، ماه مهین، طارق / 6، سجده / 6 - 9)44
3. مرحله منی (نطفة من منی، قیامت / 37 - 39)
4. مرحله نطفه مخلوط (نطفه امشاج، دهر / 2)
5. مرحله علقه (مؤمنون / 12 - 14، حج / 5، غافر / 67)
6. مرحله مضغه (مؤمنون / 12 - 14 و حج / 5)
7. مرحله تنظیم و تصویر و شكلگیری (سجده / 6 - 9)
8. مرحله شكلگیری استخوانها (مؤمنون 12 - 14)
9. مرحله پوشاندن گوشت بر استخوانها (همان)
10. مرحله آفرینش جنس جنین (قیامت / 37 - 39)
11. مرحله آفرینش روح یا دمیدن جان در انسان و پیدایش گوش و چشم (سجده / 6 - 9 و مؤمنون / 14)
12. مرحله تولد طفل (غافر / 67)
13. مرحله بلوغ (مؤمنون / 12 - 14، حج / 5 و غافر / 67)
14. مرحله كهنسالی (حج / 5 و غافر / 67)
15. مرحله مرگ (همانها)45
البته توضیح هر كدام از این مراحل بر اساس آیات قرآن و علوم پزشكی نیاز به شرح و توضیح دارد ولی این آیات اشارات علمی ارزندهای را در بردارد كه برخی پزشكان را به حیرت آورده و آنها را دلیل اعجاز علمی قرآن بلكه اعجاز بلاغی قرآن دانستهاند.46
و برخی دیگر صاحبنظران غربی همچون دكتر موریس بوكای معتقدند كه:
«باید همه بیانات قرآنی را با معلومات اثبات شده عصر جدید مقایسه كرد، موافق بودنشان با اینها واضح است لیكن همچنین بینهایت مهم است كه آنها را با عقاید عمومی كه در این خصوص در جریان دوره وحی قرآنی شایع بود مواجهه داد تا معلوم گردد انسانهای آن زمان تا چه اندازه از نظراتی شبیه آنچه در قرآن درباره این مسائل عرضه شده دور بودهاند.
فیالواقع این فقط در جریان قرن نوزدهم است كه دید تقریباً روشنی از این مسائل پیدا میكنیم. در تمام مدت قرون وسطی، اساطیر و نظارت صوری بیپایه، منشأ متنوعترین آراء و تا چندین قرن پس از آن ساری و جاری بود.
آیا میدانید كه مرحلهای اساسی در تاریخ جنینشناسی تصدیق «هاروی»47 در سال 1651 م بود مشعر به اینكه «هر چیزی كه میزاید در آغاز از تخمی میآید.» و اینكه جنین بتدریج بخشی پس از بخشی درست میشود؟ [...] این بیش از هزارهای پیش از آن عصر است، كه در آن عقایدی تخیلی شایع بود و انسانها قرآن را میشناختند. بیانات قرآن در باب تولید مثل انسان، حقایق اساسی را كه انسانها قرونی چند برای كشف آن گذراندند، با اصطلاحات ساده اشعار داشته است.»48
برخی از محققان نیز برآنند كه هر چند بیان هر كدام از این مراحل آفرینش انسان به تنهائی نمیتواند دلیل مستقلی بر اعجاز علمی قرآن باشد ولی با توجه به گواهی دانشمندان بر اینكه مردم عصر نزول قرآن، آگاهی از این نظم و چینش مراحل آفرینش انسان نداشتند، بیان این مراحل و چینش آن نوعی رازگویی علمی است كه میتواند اعجاز علمی قرآن بشمار آید.49
ب: اشارات علمی شگفتآور قرآن:
برخی آیات قرآن به مطالب علمی جهان و قوانین آنها اشاره میكند كه، شگفتی هر خوانندهای را بر میانگیزد. چون نوعی مخالفت با دیدگاهها و نظریههای مشهور در علوم آن عصر بشمار میآید كه شگفتآور است و دلالت بر عظمت علمی قرآن دارد.50
آری عرب صدر اسلام از مراكز علم و تمدن آن عصر در جندی شاپور ایران و یونان دور بودند و اطلاعات علمی قابل توجهی نداشتند بلكه در عصر جاهلیت به سر میبردند.
اما قرآن كریم در همان محیط به مباحث كیهانشناسی، زمینشناسی، علوم پزشكی و... اشاره كرده است، كه برخی از آن مطالب علمی تا صدها سال بعد مورد قبول عام مراكز علمی جهان نبود. برای مثال به موارد زیر توجه كنید:
1. آغاز جهان و چگونگی پیدایش آن جهان از تودهای به هم پیوسته و گازی شكل
«ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَهِیَ دُخَانٌ» (فصلت / 11)
«سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی كه بصورت دود بود.»
بسیاری از دانشمندان مطالب قرآن را در مورد آغاز جهان از اخبار غیبی و مطالب شگفتانگیز علمی قرآن میدانند،51 چرا كه با نظریه انفجار بزرگ (مهبانگ)52 و جدا شدن جهان آسمان و زمین از همدیگر و توده گازی شكل بودن (دخان) هماهنگ است.
البته ظاهر آیات قرآن با نظریه مشهور مهبانگ بطور شگفتانگیزی همخوان است و برخی مفسران بدان اذعان دارند.53 اما برخی محققان اعجاز علمی قرآن را در این مورد نمیپذیرند چرا كه نظریه مهبانگ قطعی نیست و نظریههای رقیب (همچون نظریه مهبانگ و جهان پلاسما و حالت پایدار) در این مورد وجود دارد.54 و در مورد آیات فوق تفسیرها و روایات دیگری نیز وجود دارد.55
2. حركت زمین:
«وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (نمل / 89)
«و كوهها را میبینی و آنها را ساكن و جامد میپنداری.»
برخی مفسران قرآن از آیه فوق حركت زمین را استفاده كردهاند و آن را از آیات علمی شگفتآمیز بلكه اعجازآمیز قرآن دانستهاند.56
و برخی از صاحبنظران از آیات دیگر قرآن (زخرف / 10، طه / 53، نبأ / 6) حركت زمین را برداشت كردهاند.57 و برخی دیگر از سوره شمس / 4 و نازعات / 30 حركتهای وضعی و انتقالی زمین را استفاده كردهاند.58
صرفنظر از اشكالاتی كه به برداشتهای فوق از آیات گرفته شده است،59 قرآن بر خلاف نظریه حاكم و مشهور عصر نزول، از حركت زمین خبر داده است چرا كه نظریه بطلمیوس مبنی بر سكون و مركزیت زمین در محافل علمی عصر نزول مشهور60 و حاكم بود61 و این عظمت قرآن را میرساند.
3. پیدایش حیات از آب:
«وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» (انبیاء / 30)
«و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم.»
برخی صاحبنظران با استناد به سوره نور / 45 كه منشأ پیدایش موجودات را آب معرفی میكند، آن را مطلب شگفتانگیز بلكه اعجازآمیز علمی قرآن میدانند.62 و برخی دیگر از مفسران و دانشوران نیز به انطباق یافتههای علوم تجربی با این آیات اعتراف كردهاند.63 مفسران در مورد این آیات معانی متعددی بیان كردهاند یعنی ممكن است مقصود از «آب» در این اینجا منی و نطفه یا ماده اصلی بدن موجودات زنده، یا مایع آب گونهای كه خلقت جهان از آن پدید آمده یا منشأ پیدایش نخستین موجود از آب باشد.64
البته قبل از اسلام برخی فلاسفه یونان (مثل تالس)65 یادآور شده بودند كه اصل هستی از آب است. پس مطالب آیات فوق شگفتانگیز بوده و عظمت قرآن را میرساند ولی اعجاز علمی آن را اثبات نمیكند.66
4. ممنوعیت شرابخواری و اعلام زیانها:
«یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهَا إِثْمٌ كَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا» (بقره / 219)
«درباره شراب و قمار از تو سوال میكنند، بگو در آنها گناه (و زیان) بزرگی است، و منافعی برای مردم در بردارد. و [لی] گناه آنها از نفعشان بیشتر است.»
در برخی آیات قرآن به صراحت ممنوعیت نوشیدن شراب اعلام شده است. (مائده / 91 - 90) و در برخی آیات به ضررهای آن اشاره شده است (بقره / 219) و در برخی آیات به اشاره از آن نهی شده است. (نحل / 67 و نساء / 43)
بسیاری از پزشكان صاحبنظران و مفسران در مورد زیانهای شراب و شرابخواری مطالب زیادی نوشتهاند و با شگفتی از این مطلب قرآن یاد كردهاند67 چرا كه قبل از اسلام شرابخواری یك عادت بشری بوده همانطور كه در عصر حاضر در بسیاری از كشورهای غیر مسلمان اینگونه است و حتی تورات و انجیل كنونی نیز به نوعی شرابخواری را تشویق كرده است.68 ولی اسلام با این پدیده زیانآور برخورد كرد و این یكی از خدمات اعجازآمیز قرآن به بشریت بود.
5. ممنوعیت آمیزش با زنان در حالت عادت ماهیانه:
«وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذی فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» (بقره / 222)
قرآن كریم در آیه فوق به مردان دستور میدهد كه در حالت عادت ماهیانه از نزدیكی با زنان دوری كنید و آن حالت را زیانبار معرفی میكند.
برخی از پزشكان، صاحبنظران و مفسران نیز زیانهای این كار را برشمرده و با دیده اعجاب به قرآن نگریستهاند.69
6. برخی موارد دیگر از آیات قرآن نیز اشاره علمی شگفتآمیزی در بردارد؛ از جمله: در مورد واژه «صمد» (توحید / 2) و ارتباط آن با فضای خالی داخل اتمها،70 و نیز نكته شگفتآمیز علمی قرآن در مورد صفت «لطیف» و خلق موجودات ریز كه با چشم درك نمیشوند71 و نیز نكته اعجازآمیز علمی قرآن در مورد آتش درون شاخههای سبز درختان (یس / 80)72 و نكته علمی قرآن در مورد اینكه آسمان دنیا محل كرات آسمانی است كه بر خلاف دیدگاه هیئت بطلمیوسی بوده است.73 و نكته علمی قرآن در مورد تشبیه شرح صدر به صعود در آسمان و تنگی نفس در اثر كمبود هوا (انعام / 125)74 و نكته علمی قرآن در مورد اینكه كوهها همچون میخ و زره محكم زمین را از لرزش حفظ میكنند.75 (نحل / 15)
یادآوری: موارد فوق مطالب و اشارات علمی شگفتآمیزی است كه در محیط عرب جاهلی صدر اسلام و توسط یك پیامبر درس ناخوانده بیان شده است، از این رو تعجب هر خوانندهای را بر میانگیزد و او را به تحسین قرآن وامیدارد.
ج: اشارات علمی اندیشهساز قرآن:
آیاتی كه اشاره به آسمان، زمین، انسان، حیوانات و طبیعت میكند و انسان را به تفكر در آنها دعوت میكند و گاهی آنها را نشانه خدا و معاد میشمرد. ولی مطلب شگفتآمیز یا اعجازآمیزی از ظاهر آیات قابل استفاده نیست، اینگونه آیات توجه انسان را به نمودهای آفرینش زیبای الهی جلب میكند و زمینهساز رشد علمی بشر را، بویژه در علوم تجربی، فراهم میسازد.
مثال: «أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ»76
«و آیا به شتر نظر نمیكنند كه چگونه آفریده شده است؟!»
و نیز در آیات 5 - 6 - 7 - 10 - 11 - 13 - 14 / سوره نحل به منافع حیوانات، نزول باران، رویش گیاهان رنگارنگ، دریاها و كشتیرانی در آنها و فواید غذایی و زیور آلاتی كه از آنها بدست میآید، به عنوان نشانههایی برای اندیشمندان اشاره میكند كه به آفرینشگر جهان پی میبرند و سپاسگزاری میكنند.77
1 . شمارگان این آیات را برخى نویسندگان 1322 آیه شمردهاند و آنها را در زمینه علوم مختلف لیست كردهاند. (نك: العلوم فى القرآن، مجهد جمیل الحبّال و مقداد مرعى الجوارى، ص 36 - 35)
2 . نك: پژوهشى در اعجاز قرآن، پیشین، ص 85.
3 . نك: رسائل ابن سینا، ص 128 - 129 و التفسیر و المفسرون، دكتر ذهبى، ج 2، ص 419 و درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، ص 293 به بعد.
4 . به مبحث پایانى نوشتار، منابع جهت مطالعه بیشتر مراجعه فرمایید.
5 . مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبیحاللَّه دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ سوم، سال 1365 ش، ص 7 - 226، (این كتاب به زبانهاى متعدد ترجمه و با چاپهاى گوناگون منتشر شده است.)
6 . البته این تفسیر بنابراین است كه جمله «ترونها» را صفت «عمد» بدانیم ولى اگر بغیر عمد متعلق به ترونها باشد معنا مىشود: (همانگونه كه) مىبینید آسمانها را بدون ستون آفرید.» بنابراین معناى دوم آسمانها اصلاً ستون ندارد تا دیده شود. ولى معناى اول با ظاهر آیه سازگارتر است چون تقدیم و تأخیر لازم نمىآید و توسط روایت امام رضا(ع) (ثم عمد و لكن لا ترونها - برهان، ج 2، ص 278) تقویت مىشود.
7 . همچون آیتاللَّه مكارم شیرازى (نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 110 - 111 و پیام قران، ج 8، ص 146 و آیتاللَّه حسین نورى (دانش عصر فضا، ص 55 - 56)
البته برخى صاحب نظران نیز آیات فوق را اشاره به نیروى جاذبه دانستهاند اما نسبت به اعجاز علمى آن سكوت كردهاند: نك: معارف قرآن، استاد مصباح یزدى، ص 247 - 248 و مطالب شگفتانگیز قرآن، گودرز نجفى، ص 41 - 46 و المعجزة القرآنیة، دكتر محمد حسن هیتو، ص 180 و التمهید فى علوم القران، آیةاللَّه معرفت، ج 6، ص 122 - 128 و نگرشى بر علوم طبیعى در قرآن، لطیف راشدى، ص 50.
8 . مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 41.
9 . تاریخ علوم، ص 264، (البته برخى نویسندگان در اینكه مبتكر نیروى جاذبه نیوتن باشد و درصحت داستان سیب تردید مىكنند، نك: دانش عصر فضا، ص 44.
10 . اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، یداللَّه نیازمند شیرازى، ص 88 - 99 و الفرقان فى تفسیر القران دكتر صادقى، ج 21، ص 341 و مطالب شگفتانگیز قرآن، گودرز نجفى، ص 43 و دانش عصر فضا، نورى، ص 55 و نمونه، ج 18، ص 187.
11 . نك: التحقیق فى كلمات القرآن الكریم، مصطفوى ماده سمو و نمونه، ج 1، ص 65 و پژوهش در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 126.
12 . نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 155.
13 . نام این ستاره را «وِگاه» (نمونه، ج 18، ص 382) یانس ثابت (المیزان، ج 17، ص 89 و مطالب شگفتانگیز قرآن، گودرز نجفى، ص 25 - 26) و یا مجموعه نجوم هركپل یا ستارهاى بر ران راست «جائى» (اسلام و هیئت، ص 181) بیان كردهاند.
14 . لام در آیه (لمستقر لها) ممكن است به معناى الى - فى - تأكید باشد و «مستقر» مىتواند مصدر میمى، اسم زمان یا اسم مكان باشد (نك: المیزان، ج 17، ص 79 و ص 89 و اسلام و هیئت ص 184 و نمونه، ج 18، ص 382.
15 . المیزان، نمونه، اسلام و هیئت، همانها و دانش عصر فضا، پیشین، ص 25 - 36 و الجواهر فى تفسیر القرآن، طنطاوى، ج 9، ص 172 و زنده جاوید و اعجاز قرآن، مهندس محمدعلى سادات، ص 28 - 39 و قرآن و آخرین پدیدههاى علمى، مهندس جعفر رضایىفر، ص 131 و القرآن الكریم و العلم الحدیث، دكتر منصور محمد حسب النبى، ص 264.
16 . نمونه، ج 18، ص 6 - 389 مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 24 و راه تكامل، احمد امین، ج 5، ص 9 و اسلام و هیئت، شهرستانى، ص 179. و نیز نك: مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، دكتر موریس بوكاى، ترجمه دبیر، ص 215 - 216 و دانش عصر فضا، حسین نورى، ص 26 و ص 35 - 36 و معارف قرآن، مصباح یزدى، ص 252.
17 . كتاب مقدس، مزامیر، زبور داود، مزمور 19 / 5.
18 . خوابگردها، آرتور كوستلر، ترجمه منوچهر روحانى، ص 590.
19 مفردات راغب، ماده فلك.
20 . نمونه، ج 18، ص 387.
21 . مفردات راغب، ماده سبح.
22 . بطلمیوس، از دانشمندان قرن دوم میلادى (فرهنگ دانستنیها، محمدنژاد، ج 1، ص 752) البته برخى یادآورد شدهاند كه در تاریخ سه دانشمند یونانى به نام بطلمیوس خوانده مىشدند كه عبارتند از: بطلمیوس غریب، بطلمیوس داس و بطلمیوس قلوذى كه این سومى همان است كه هیئت بطلمیوسى به نام اوست و متولد 140 قبل از میلاد است (اسلام و هیئت، گفتار سوم (كج) و ص 5.
23 . نمونه، ج 18، ص 382 و اسلام و هیئت، ص 186 و دانش عصر فضا، ص 26 و ص 5 - 36 و پیشگوئیهاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 34.
24 . القرآن و العلم، احمد محمد سلیمان، ص 6 - 35.
25 . عمر خورشید را كلاً ده میلیارد سال تخمین مىزنند كه پنج میلیارد سال آن سپرى شده است (نك: فیزیك نوین، دكتر اریك اوبلاتر، ص 21 - 20، ترجمه بیضاوى و...).
26 . دانش عصر فضا، پیشین، ص 35.
27 . در خورشید هستههاى اتمهاى هیدروژن به هلیوم تبدیل مىشود كه ذوب هستهاى با جوشش هستهاى نام دارد. خورشید در هر دو ساعت و چهل دقیقه سطح آن با سرعت شش كیلومتر به داخل و خارج مىرود و قطر آن ده كیلومتر تغییر مىكند و این تپش خورشید است و در اثر میدانهاى مغناطیسى اطراف لكهها بوجود مىآید و با سرعت 1600000 كیلومتر در ساعت از خورشید فوران مىكند و به سرعت خاموش مىشود. (نك: فیزیك نوین، پیشین، ص 20 و مجله اطلاعات علمى، ش 193).
28 . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ج 1، ص 168.
29 . همان، ص 169.
30 . نك: مفردات راغب اصفهانى، ماده زوج و نمونه، ج 18، ص 377 - 378.
31 . نك: نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطبائى، ص 15 ویراسته علیرضا میرزا محمد، رابطه علم و دین، عباسعلى سرفرازى، ص 35 - 36 و مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دیاب و دكتر قرقوز، ص 27 و 28 و زنده جاوید و اعجاز جاویدان، پیشین، ص 39 - 43 و نگرشى بر علوم طبیعى در قرآن، پیشین، ص 24.
32 . نك: نمونه، همان و اعجاز قرآن، علامه طباطبائى، ص 15 ویراسته علیرضا میرزا محمد، رابطه علم و دین، پیشین، ص 35 - 36 و مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 57 و 60 و القرآن و الطب، دكتر دیاب و دكتر قرقور، ص 27 و 28 و زنده جاوید و اعجاز جاویدان، پیشین، ص 39 - 43 و نگرشى بر علوم طبیعى در قرآن، پیشین، ص 24.
33 . تفسیر نوین، محمدتقى شریعتى، ص 11.
34 . وجود ذرات درون اتم با بار منفى و پروتون با بار مثبت، را ماكس پلانك فیزیكدان نامى قرن بیستم كشف كرد. (نك: ماكس پلانك، تصویر جهان در فیزیك جدید، ترجمه مرتضى صابر، ص 95)
35 . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 283.
36 . منهجالصادقین، ملا فتحاللَّه كاشانى، ج 5، ص 158 و رابطه علم و دین، پیشین، ص 36 و رهبران راستین، عبدالكریم هاشمىنژاد، ص 256 - 263 و فروغ دانش جدید در قرآن و حدیث، م، حقیقى، ج 2، ص 23 و مرزهاى اعجاز، سید ابوالقاسم خوئى، ترجمه جعفر سبحانى، ص 118 و الفرقان و القرآن، خالد عبدالرحمن العك، ص 511.
37 . القرآن و الطب، ص 24 - 26 و فیزیك: نمونه، ج 11، ص 61 و قرآن و آخرین پیامبر، ص 179.
38 . مجمعالبیان، ج 3، ص 334 و باد و باران در قرآن، مهندس بازرگان، ص 59 و 126 و نمونه، ج 11، ص 61 و التفسیر العلمى فى المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 461 - 463.
39 . راه تكامل، احمد امین، ص 57.
40 . مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 62 و پیشگوئىهاى علمى قرآن، مصطفى زمانى، ص 91 - 93.
41 . نك: زنده جاوید و اعجاز جاویدان، پیشین، ص 35 و 36.
42 . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 293، پیشین.
43 . در مورد آفرینش انسان از خاك، دو احتمال وجود دارد، یكى اینكه منظور آفرینش انسان اولى (= آدم) از خاك باشد یا تشكّل انسان از خاك یعنى عناصر خاك در بدن انسان وجود دارد. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ج 2، ص 434 به بعد و نیز تفسیر نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23)
44 . در مورد آفرینش انسان از آب، چند احتمال وجود دارد، یكى اینكه حیات همه موجودات زنده بستگى به آب دارد و یا اینكه قسمت عمده بدن انسان و بسیارى از حیوانات را آب تشكیل مىدهد و یا اینكه مقصود آفرینش انسان اولیه (آدم) از آب بوده است. (نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ص 438 به بعد و نیز تفسیر نمونه، ج 13، ص 396 و ج 15، ص 126 و معارف قرآن، مصباح یزدى، ص 329 و ص 330)
45 . این دستهبندى را از كتاب پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 432 آوردیم ولى برخى از مفسران و پزشكان آیات و مراحل فوق را به گونهاى دیگر دستهبندى كردهاند و مراحل خلقت انسان را هفت مرحله دانستهاند (نك: نمونه، ج 20، ص 165 و ج 14، ص 23 و الفرقان و القرآن، پیشین، ص 493 و التمهید فى علوم القرآن، محمدهادى معرفت، ج 6، ص 80.
46 . طب در قرآن، دكتر دیاب و دكتر قرقوز، ترجمه على چراغى، ص 84.
47 . Harvey پزشك انگلیسى (1576 - 1657 م).
48 . مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 276 - 277 با تلخیص.
49 . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 564.
50 . البته از آنجا كه این مطالب بصورت دیدگاههاى غیرمشهور در مراكز علمى توسط برخى دانشمندان مطرح شده بود، اعجاز علمى قرآن بشمار نمىآید.
51 . طنطاوى (الجواهر، ج 10، ص 99) عبدالرزاق نوفل (القرآن و العلم الحدیث، ص 2 - 163) و احمد محمد سلیمان (القرآن و العلم، ص 3 - 54) و محمد سامى محمد على (الاعجاز العلمى فى القرآن الكریم، ص 34) و محمد كامل عبدالصمد (الاعجاز العلمى فى الاسلام (القرآن الكریم) ص 47)
52 . براى اطلاع از نظریه مهبانگ و دیدگاه مقابل آن نك: تاریخچه زمان، استفن ویلیام هاولینگ، ترجمه دادفرما، ص 145 - 149، انتشارات كیهان، 1372 ش.
53 . نمونه، ج 20، ص 228 و ج 13، ص 394 - 395 و التمهید فى علوم القرآن، ج 6، ص 129 - 139.
54 . نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، نگارنده، ص 5 - 104.
55 . نك: المیزان، ج 14، ص 278 - 279 و صافى، ج 3، ص 347 و نمونه، 13، ص 396.
56 . نمونه، ج 15، ص 568 - 569.
57 . نك: مرزهاى اعجاز، پیشین، ص 119، مطالب شگفتانگیز قرآن، پیشین، ص 35 - 36، اعجاز قرآن، پیشین، ص 13، القرآن یتجلى من عصر العلم، شیخ نزیه القمیحا، ص 149 و...
58 . پرتوى از قرآن، سیدمحمود طالقانى، ج 2، ص 110.] و برخى دیگر از سوره مرسلات / 35 حركتهاى متعدد زمین را استفاده كردهاند. [اعجاز قرآن، از نظر علوم امروزى، پیشین، ص 80 به بعد.
59 . نك: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 170 به بعد.
60 . قبل از اسلام برخى دانشمندان همچون فیثاغورس، فلوتهخوس، ارشمیدس، استرخوس ساموسى و كلیانتوس آسوسى كه قبل از بطلمیوس زندگى مىكردهاند قائل به حركت زمین بودهاند. (اسلام و هیئت، سیدهبةالدین شهرستانى، ص 44.)
61 . تاریخ علوم، پىیر روسو، ص 193 به بعد و خوابگردها، آرتور كوستلر، ص 161 به بعد.
62 . التمهید فى علوم القرآن، پیشین، ج 6، ص 34، فروغ دانش جدید در قرآن و حدیث، پیشین، ج 1، ص 104.
63 . نك: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، پیشین، ج 1، ص 135 - 144 و فى ظلال القرآن، سید قطب، ج 6، ص 111.
64 . نك: نمونه، ج 13، ص 396 و ج 14، ص 508 - 509 و الكون و الانسان بن العلم و القرآن، بسام دفضع، ص 122 - 123، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 242.
65 . فلسفه یونان، محمد غلاب، ج 1، ص 8 و قرآن و علم امروز، عبدالغنى الخطیب، ترجمه مبشرى، ص 69 - 70.
66 . پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، پیشین، ص 243.
ملاك خليفه خدا بودن آدم«عليه السلام» در زمين چه بوده است؟
ملاك جانشين خدا بودنِ آدم«عليه السلام» در زمين، قابليّت انسان در يادگيري و تعلّم اسماء بود. بر خلاف ملايك كه چنين قابليّتي را ندارند و تكامل و ارتقاي علمي و معرفتي در آنان راه ندارد. به همين جهت، هنگامي كه اين سؤال براي ملايك پيش آمد كه اگر هدف از خلقت آدم، تقديس و تمجيد ذاتالهي است اين امر با وجود ملايك صورت ميپذيرد، پس چه حكمتي در خلقت موجودي جديد كه جانشين خدا بر روي زمين خواهد بود وجود دارد؟
خداوند به انسان تعليم اسماء نمود و ملايك در هنگام عجز از آگاهي از اسماء به سرّ خلقت آدم«عليه السلام» و جانشين خدا بودن او در زمين پيبردند.
بر اساس آيات قرآني و روايات، نفخ روح در آدم«عليه السلام» پس از كامل شدن خلقت بدنش صورت گرفته است. در سوره حجر خطاب به فرشتگان آمده است: «فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي فقعواله ساجدين؛(1) پس چون كار او به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم، همگي براي او سجده كنيد».
ولي به طور كلّي دميده شدن روح در انسان، براساس آيات (13 و 14) سوره مؤمنون، در رحم و پس از شكل گرفتن اعضاي جنين و روييدن گوشت بر استخوانها (در حدود 4 ماهگي) صورت ميگيرد.
پاسخ : شیعه امامیه معتقد است كه پس از ظهور حضرت مهدى (ع) وتشكیل حكومت عدل الهى در سرتاسر جهان، گروهى از اولیاى الهى ودوست داران خاندان رسالت، وبرخى از معاندان ودشمنان خاندان وحى كه از دنیا رفتهاند، به دنیا باز مىگردند. اولیاى الهى وصالحان با دیدن حاكمیت حقّ وعدل در گستره گیتى شادمان مىشوند. ونیز پرتویى از ثمرات ایمان واعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مىنمایند. معاندان ودشمنان اهل بیت: نیز بخشى از جزاى اعمال ناشایست خود را در این دنیا مشاهده كرده وبه كیفر آن خواهند رسید
پاسخ : اعتقاد به رجعت از مباحث ریشهدارى است كه اعتقاد به آن از خصوصیات مكتب اهل بیت: است. گر چه اصل این عقیده سرچشمهاى قرآنى داشته ودر احادیث رسول خدا (ص) نیز به آن اشاره شده است. لذا با مراجعه به كتابهاى تراجم اهل سنّت مشاهده مىنماییم كه از امامیه با این اعتقاد یاد مىكنند. در بین اصحاب امامان نیز مشاهده شده كه با مخالفان خود بر سر این عقیده مباحثات زیادى داشتهاند. كه از آن جمله به مباحثات مؤمن الطاق با ابوحنیفه مىتوان اشاره كرد.
به همین جهت در طول تاریخ اسلام، علماى شیعه سعى زیادى در راه تثبیت این عقیده داشتهاند به حدّى كه برخى در این باره كتاب تألیف كردهاند.
شیخ صدوق؛ مىفرماید: «قول صحیح آن است كه رجعت در میان امتهاى پیشین بوده است، وپیامبر (ص) فرمود: هر آنچه در بین امّتهاى پیشین اتفاق افتاده در این امّت نیز اتّفاق خواهد افتاد، پس واجب است كه در این امّت نیز رجعت باشد».
{پاورقی . اعتقادات صدوق، ص 42ù41. پاورقی}
شیخ مفید؛ مىفرماید: «خداوند متعال گروهى از امّت محمّد (ص) را بعد از وفاتشان وقبل از روز قیامت محشور خواهد نمود، واین عقیده مختصّ به آلمحمّد: است وقرآن نیز بر آن شاهد مىباشد».
{پاورقی . المسائل السرویة، ص 32 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 136. پاورقی}
سید مرتضى مىفرماید: «از اعتقادات شیعه آن است كه خداوند متعال هنگام ظهور امام مهدى (ع)، گروهى از شیعیان را كه از دنیا رفتهاند باز مىگرداند تا به ثواب یارى ونصرت آن حضرت نایل شده ودولت او را مشاهده نمایند. همچنین گروهى از دشمنان را باز مىگرداند تا انتقامش را از آنان بستاند».
{پاورقی . رسائل الشریف المرتضى، ج 1، ص 25. پاورقی}
پاسخ : در قرآن به رجعت به معناى رجوع كسى به این دنیا در موارد زیادى اشاره شده است. اینك به برخى از نمونههاى آن اشاره مىكنیم:
1 - خداوند متعال مىفرماید: {أَلَمْتَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ}؛ «آیا ندیدید كسانى را كه از ترس مرگ از دیار{پاورقی . سوره بقره، آیه 243. پاورقی}
خود بیرون رفتند كه هزاران تن بودند، خداوند فرمود: بمیرید، همه مردند سپس آنان را زنده كرد.»
آیه اشاره به زنده شدن هفتاد هزار خانوار دارد كه بر اثر طاعون از دنیا رفته بودند».
{پاورقی . درالمنثور، ج 1، ص 311 ؛ جامع البیان، ج 2، ص 797. پاورقی}
2 - خداوند مىفرماید: {فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ یُحْیِى اللَّهُ المَوْتى وَیُرِیكُمْآیاتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}؛ «پس دستور دادیم كه پارهاى از اعضاى آن گاورا بر بدن كشته بزنید تا{پاورقی . سوره بقره، آیه 73. پاورقی}
ببینید كه خداوند این گونه مردگان را زنده خواهد نمود وقدرت كامل خویش را آشكار خواهد ساخت، شاید شما به خرد درآیید.»
آیه مربوط به كشته بنىاسرائیل است كه به قدرت خداوند زنده شد.
{پاورقی . در المنثور، ج 1، ص 79 ؛ جامع البیان، ج 1، ص 509. پاورقی}
3 - خداوند مىفرماید: {وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ × ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}؛ «وبه{پاورقی . سوره بقره،آیات 56ù55. پاورقی}
یاد آرید وقتى را كه گفتید: اى موسى! ما به تو ایمان نمىآوریم مگر آنكه خدا را آشكارا ببینیم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد وآن را به چشم خود مشاهده كردید. سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم، باشد كه خدا را شكر گزارید.»
آیه مربوط به برخى از قوم حضرت موسى (ع) است كه تقاضاى رؤیت خدا به چشم را كردند كه این خواسته سبب نزول عذاب ومرگ آنان شد ولى خداوند بار دیگر آنها را زنده كرد.
{پاورقی . درّ المنثور، ج 1، ص 70 ؛ كشاف، ج 1، ص 27. پاورقی}
4 - ونیز مىفرماید: {أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَهِىَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى یُحْیِى هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ}؛ «یا به مانند آن كسى كه به{پاورقی . سوره بقره، آیه 259. پاورقی}
دهكدهاى گذر كرد كه خراب وویران شده بود، گفت: به حیرتم كه خداوند چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد كرد، پس خداوند او را صد سال میراند وسپس زندهاش كرد.»
آیه مربوط به یكى از انبیاى الهى است كه پس از صد سال دوباره زنده شد.
{پاورقی . كشاف، ج 1، ص 295 ؛ درالمنثور، ج 1، ص 331 ؛ جامع البیان، ج 3، ص 40. پاورقی}
5 - خداوند از حضرت عیسى (ع) حكایت كرده كه فرمود: {وَأُحْیِى المَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ}؛ «من مرده را به اذن خدا زنده مىكنم.»
{پاورقی . سوره آل عمران، آیه 49. پاورقی}
طبرى مىگوید: «حضرت عیسى (ع) مردگان را با دعایش زنده مىكرد». مطابق{پاورقی . جامع البیان، ج 3، ص 375. پاورقی}
روایات نبوى كه هر آنچه در امتهاى پیشین اتفاق افتاده در این امت نیز واقع خواهد شد، مسأله رجوع به دنیا بعد از مرگ در این امت نیز امرى واقع شدنى است.
پاسخ : شیعه امامیه معتقد است كه پس از ظهور حضرت مهدى (ع) وتشكیل حكومت عدل الهى در سرتاسر جهان، گروهى از اولیاى الهى ودوست داران خاندان رسالت، وبرخى از معاندان ودشمنان خاندان وحى كه از دنیا رفتهاند، به دنیا باز مىگردند. اولیاى الهى وصالحان با دیدن حاكمیت حقّ وعدل در گستره گیتى شادمان مىشوند. ونیز پرتویى از ثمرات ایمان واعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مىنمایند. معاندان ودشمنان اهل بیت: نیز بخشى از جزاى اعمال ناشایست خود را در این دنیا مشاهده كرده وبه كیفر آن خواهند رسید
پاسخ : اعتقاد به رجعت از مباحث ریشهدارى است كه اعتقاد به آن از خصوصیات مكتب اهل بیت: است. گر چه اصل این عقیده سرچشمهاى قرآنى داشته ودر احادیث رسول خدا (ص) نیز به آن اشاره شده است. لذا با مراجعه به كتابهاى تراجم اهل سنّت مشاهده مىنماییم كه از امامیه با این اعتقاد یاد مىكنند. در بین اصحاب امامان نیز مشاهده شده كه با مخالفان خود بر سر این عقیده مباحثات زیادى داشتهاند. كه از آن جمله به مباحثات مؤمن الطاق با ابوحنیفه مىتوان اشاره كرد.
به همین جهت در طول تاریخ اسلام، علماى شیعه سعى زیادى در راه تثبیت این عقیده داشتهاند به حدّى كه برخى در این باره كتاب تألیف كردهاند.
شیخ صدوق؛ مىفرماید: «قول صحیح آن است كه رجعت در میان امتهاى پیشین بوده است، وپیامبر (ص) فرمود: هر آنچه در بین امّتهاى پیشین اتفاق افتاده در این امّت نیز اتّفاق خواهد افتاد، پس واجب است كه در این امّت نیز رجعت باشد».
{پاورقی . اعتقادات صدوق، ص 42ù41. پاورقی}
شیخ مفید؛ مىفرماید: «خداوند متعال گروهى از امّت محمّد (ص) را بعد از وفاتشان وقبل از روز قیامت محشور خواهد نمود، واین عقیده مختصّ به آلمحمّد: است وقرآن نیز بر آن شاهد مىباشد».
{پاورقی . المسائل السرویة، ص 32 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 136. پاورقی}
سید مرتضى مىفرماید: «از اعتقادات شیعه آن است كه خداوند متعال هنگام ظهور امام مهدى (ع)، گروهى از شیعیان را كه از دنیا رفتهاند باز مىگرداند تا به ثواب یارى ونصرت آن حضرت نایل شده ودولت او را مشاهده نمایند. همچنین گروهى از دشمنان را باز مىگرداند تا انتقامش را از آنان بستاند».
{پاورقی . رسائل الشریف المرتضى، ج 1، ص 25. پاورقی}
پاسخ : در قرآن به رجعت به معناى رجوع كسى به این دنیا در موارد زیادى اشاره شده است. اینك به برخى از نمونههاى آن اشاره مىكنیم:
1 - خداوند متعال مىفرماید: {أَلَمْتَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ}؛ «آیا ندیدید كسانى را كه از ترس مرگ از دیار{پاورقی . سوره بقره، آیه 243. پاورقی}
خود بیرون رفتند كه هزاران تن بودند، خداوند فرمود: بمیرید، همه مردند سپس آنان را زنده كرد.»
آیه اشاره به زنده شدن هفتاد هزار خانوار دارد كه بر اثر طاعون از دنیا رفته بودند».
{پاورقی . درالمنثور، ج 1، ص 311 ؛ جامع البیان، ج 2، ص 797. پاورقی}
2 - خداوند مىفرماید: {فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ یُحْیِى اللَّهُ المَوْتى وَیُرِیكُمْآیاتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}؛ «پس دستور دادیم كه پارهاى از اعضاى آن گاورا بر بدن كشته بزنید تا{پاورقی . سوره بقره، آیه 73. پاورقی}
ببینید كه خداوند این گونه مردگان را زنده خواهد نمود وقدرت كامل خویش را آشكار خواهد ساخت، شاید شما به خرد درآیید.»
آیه مربوط به كشته بنىاسرائیل است كه به قدرت خداوند زنده شد.
{پاورقی . در المنثور، ج 1، ص 79 ؛ جامع البیان، ج 1، ص 509. پاورقی}
3 - خداوند مىفرماید: {وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ × ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}؛ «وبه{پاورقی . سوره بقره،آیات 56ù55. پاورقی}
یاد آرید وقتى را كه گفتید: اى موسى! ما به تو ایمان نمىآوریم مگر آنكه خدا را آشكارا ببینیم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد وآن را به چشم خود مشاهده كردید. سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم، باشد كه خدا را شكر گزارید.»
آیه مربوط به برخى از قوم حضرت موسى (ع) است كه تقاضاى رؤیت خدا به چشم را كردند كه این خواسته سبب نزول عذاب ومرگ آنان شد ولى خداوند بار دیگر آنها را زنده كرد.
{پاورقی . درّ المنثور، ج 1، ص 70 ؛ كشاف، ج 1، ص 27. پاورقی}
4 - ونیز مىفرماید: {أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَهِىَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى یُحْیِى هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ}؛ «یا به مانند آن كسى كه به{پاورقی . سوره بقره، آیه 259. پاورقی}
دهكدهاى گذر كرد كه خراب وویران شده بود، گفت: به حیرتم كه خداوند چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد كرد، پس خداوند او را صد سال میراند وسپس زندهاش كرد.»
آیه مربوط به یكى از انبیاى الهى است كه پس از صد سال دوباره زنده شد.
{پاورقی . كشاف، ج 1، ص 295 ؛ درالمنثور، ج 1، ص 331 ؛ جامع البیان، ج 3، ص 40. پاورقی}
5 - خداوند از حضرت عیسى (ع) حكایت كرده كه فرمود: {وَأُحْیِى المَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ}؛ «من مرده را به اذن خدا زنده مىكنم.»
{پاورقی . سوره آل عمران، آیه 49. پاورقی}
طبرى مىگوید: «حضرت عیسى (ع) مردگان را با دعایش زنده مىكرد». مطابق{پاورقی . جامع البیان، ج 3، ص 375. پاورقی}
روایات نبوى كه هر آنچه در امتهاى پیشین اتفاق افتاده در این امت نیز واقع خواهد شد، مسأله رجوع به دنیا بعد از مرگ در این امت نیز امرى واقع شدنى است.
میلاد با سعادت حضرت امام محمد باقر (ع) را به شیعیان جهان و رهروان آن حضرت تبریک می گوییم
پرسش:
مقصود از رزق در قرآن كریم چیست؟ و آیا مقصود فقط رزق مادی است؟
پاسخ:
«رزق» گاهی به معنای عطای جاری می باشد خواه آن «عطاء» دنیوی باشد یا اخروی. و گاهی به معنای نصیب میباشد؛ و گاهی به آنچه كه به شكم می رسد و با آن تغذیه میكنند نیز «رزق» میگویند.1 - 2
و برخی دیگر مینویسند: «رزق» به معنای انعام و بخشش مخصوصی است كه اولا بر اساس مقتضای حال طرف مقابل، و مطابق با آنچه كه برای ادامهی حیات به آن نیاز دارد باشد؛ و ثانیا به صورت پیوسته و جاری میباشد.3
رزق از نگاه قرآن
از موارد استعمال «رزق» به دست مىآید كه در معناى این كلمه نوعى بخشش و عطا هم نهفته است، مثلاً مىگویند: «پادشاه به لشگریان رزق مىدهد،» كه این جمله تنها شامل مواد غذائى لشگر مىشود … این معناى اصلى و لغوى «رزق» بود؛ ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذائى را كه به آدمى مىرسد، چه دهندهاش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گویا رزق بخششى است كه به اندازهی تلاش و كوشش انسان به او مىرسد هر چند كه عطا كننده آن معلوم نباشد؛ سپس توسعهی دیگرى در معناى آن داده شد و آنرا شامل هر سودى كه به انسان رسد نمودهاند هر چند كه غذا نباشد؛ و به این اعتبار همهی مزایاى زندگى اعم از مال، جاه، عشیره، یاران، جمال و علم و غیره را رزق خواندند.4
چنانچه بیان شد «رزق» به معناى چیزى است كه مورد انتفاع و بهرهبرداری شخصی قرار بگیرد. لذا از هر چیزی آن مقدار رزق است، كه مورد استفاده واقع شود. پس اگر كسى مال بسیارى جمع كرده، كه به غیر از اندكى از آن را استفاده نمیكند و یا نمیخورد ، در حقیقت رزقش همان مقدارى است كه استفاده میكند یا مىخورد، بقیهی آن رزق او نیست مگر از این جهت كه بخواهد به كسى بدهد، كه از این جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نیست.
پس وسعت روزى و تنگى آن به زیادى مال و اندك بودن آن ارتباطی ندارد، (چه بسیار افراد كه مال بسیار دارند، ولى كم مىخورند و چه بسیار افراد كه به عكس آنانند).5
واژهی «رزق» (به معناى مصدرىاش عبارت است از روزى دادن و به معناى اسم مصدریش) عبارت است از هر چیزى كه موجودى دیگر را در بقاى حیاتش كمك نماید، و در صورتى كه آن رزق ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود ، بقائش امتداد مىیابد، مانند غذایى كه حیات بشر و بقائش به وسیلهی آن امتداد پیدا مىكند كه غذا جزء بدن او مىگردد .
و نیز مانند همسر كه در ارضای غریزهی جنسى، آدمى را كمك نموده و مایهی بقاء نسل او مىگردد.
و به همین ترتیب هر چیزى كه دخالتى در بقای موجودى داشته باشد، رزق آن موجود شمرده مىشود.6
بخش دوم پرسش كه آیا منظور از «رزق» فقط «رزق مادی» است یا شامل چیزهای دیگر نیز میشود؟
پاسخ آن است كه در قرآن كریم 123 آیه آمده كه در آن كلمهی «رزق» و مشتقات آن بكار رفته است كه آن آیات را می توان به سه دسته تقسیم كرد:
1. دستهی اول آیاتی كه منظور از «رزق» در آنها «رزق مادی» است. مانند: آیهی 88 سورهی مائده كه میفرماید:
«وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلاً طَیِّباً»؛ «و از آنچه خدا «روزى» شما نموده، در حالى كه حلال و پاكیزه است، بخورید»
و همچنین آیهی 172 سورهی بقره كه میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ»؛ «اى كسانى كه ایمان آوردهاید! از (خوراكىهاى) پاكیزهاى كه روزى شما كردهایم بخورید»
لازم به تذكر است كه رزق مادی در این قبیل از آیات هم شامل خوراكیها و هم غیر خوراكیها میشود.
2. دسته دوم آیاتی كه مقصود از «رزق» در آنها «رزق معنوی» یعنی معارف الهی و علوم و لذتهای معنوی و جلوههای رحمانی میباشد. مثل آیهی 169 از سورهی آلعمران كه در مورد شهدای در راه حق میفرماید:
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ «(اى پیامبر) هرگز مپندار كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند، بلكه [آنان ]زندهاند، [و] در پیشگاه پروردگارشان روزى داده مىشوند!»
و همچنین آیهی 62 سورهی مریم كه در مورد اهل بهشت می فرماید:
«و لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُكْرَةً وَعَشِیّاً»؛ «و در آنجا صبحگاهان و عصرگاهان، «روزىِ» آنان، برایشان (آماده) است.»
و آیهی 40 و 41 سورهی صافات كه در مورد مخلصین می فرماید:
«إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ»؛ «جز بندگان خالص شده خدا؛ آنان برایشان «روزى» معیّنى است؛»
یادآوری: بعضی از این آیات هم ارزاق معنوی را شامل میشود و هم نعمتهای ظاهری بهشتی كه برای اهل بهشت قرار داده شده است.
3. دسته سوم آیاتی است كه شامل همهی انواع رزق میشود، چه مادی و چه معنوی و چه علمی مثل آیهی 58 سوره ذاریات كه میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ»؛ «[چرا] كه فقط خدا بسیار روزى دهنده [و] قدرتمند [و] استوار است.»
در این باره در تفسیر نمونه میخوانیم:
روزى تنها به معناى مواهب مادى نیست .روزى معناى وسیعى دارد كه روزیهاى معنوى را نیز در بر مىگیرد، بلكه رزق اصلى، همین رزق و روزی معنوى است؛ در دعاها تعبیر «رزق» در مورد روزیهاى معنوى بسیار به كار رفته است، در مورد حج مىگوییم: «اللهم ارزقنى حج بیتك الحرام.» در مورد توفیق اطاعت و دورى از معصیت آمده: «اللهم ارزقنى توفیق الطاعة و بعد المعصیة...» و در دعاى روز پانزدهم ماه رمضان مىخوانیم: «اللهم ارزقنى فیه طاعة الخاشعین» و همچنین در مواهب معنوى دیگر.7
نتیجه گیری:
رزق در قرآن محدود به رزق مادی نمیباشد و هر چیزی كه انسان از آن بهرهمند شود رزقی است كه از طرف خداوند به او رسیده و مقدر شده است؛ خواه مواهب مادی مثل مسكن و خوراك وپوشاك و... باشد؛ و خواه امور معنوی، مانند هدایت، امام، معارف و علم و لذات روحی و توفیق عبادات باشد.8
1 . مفردات راغب اصفهانی، ماده (رزق).
2 . و از كتاب «صحاح اللغه» نقل شده است كه:
رزق یعنی آنچه كه با آن نفعی حاصل شود . به نقل از التحقیق، ج 4، ماده (رزق) و همین معنا در كتاب لسان العرب و المنجد نیز آمده است.
و از كتاب «مقاییس اللغه» نقل شده است: رزق در اصل به معنای اعطای وقت است؛ ولی در عطای غیر وقت هم استعمال میشود. لذا رزق ]به طور كلی[ به معنی عطای خداوند آمده است. (التحقیق، ج 1، ماده رزق)
3 . التحقیق، ج 1، ص 115.
4 . ترجمة المیزان، ج 17، ص 418.
5 . ترجمة المیزان، ج 3، ص 220.
6 . ترجمة المیزان، ج 18، ص 565.
7 . تفسیر نمونه، ج 20، ص 374.
8 . «و الأَرزاقُ نوعانِ: ظاهرة للأَبدان كالأَقْوات، و باطنة للقلوب و النُّفوس كالمَعارِف و العلوم؛ قال الله تعالى: وما من دابّة فی الأَرض إِلا على الله رزقها. و الرِّزْقُ: ما یُنْتَفعُ به، و الجمع الأَرْزاق. و الرَّزق: العَطاء و هو مصدر قولك رَزَقه الله.» (لسان العرب، ج 10، ص 115)
قرآن را در مورد تئوری تكامل ـ دارونیسم ـ چه نظری دارد؟ آیا آنرا نفی میكند یا اثبات؟
پرسش: قرآن را در مورد تئوری تكامل ـ دارونیسم ـ چه نظری دارد؟ آیا آنرا نفی میكند یا اثبات؟ پاسخ: قبل از پاسخ به عنوان مقدمه به معرفی «تكامل انواع» و نظر مقابل آن تا زمینه برای پردازش مطلب اصلی آماده شود. یادآوری: از آنجا كه مادیگراها خواستهاند از این نظریه به نفع خود سوء استفاده كنند و آنرا دلیلی بر عدم نیاز طبیعت به خدا قلمداد كنند، یادآور میشویم: نه «تحول انواع» مخالفتی با اصول خداشناسی دارد و به «ثبات انواع» از دلایل خداشناسی است بلكه هر دو طرف نسبت به اثبات خدا یكسان است. زیرا آنچه اثبات خدا بر آن تكیه دارد برهان نظم است خواه این نظم به صورت «ثبات انواع» باشد یا «تكامل انواع».1 تعریف: الف. تكامل انواع (ترانسفورمیسم): انواع موجودات زنده در ابتدا به شكل كنونی نبودند، بلكه پس از آنكه نخستین سلولهای موجود زنده پیدا شد، به تدریج تكامل یافتند و از نوعی به نوع دیگر تغییر شكل دادند و انواع موجودات را بوجود آوردند كه كاملترین حلقهی آن انسان است. ب. ثبات انواع (فیكسیسم): انواع جانداران هر كدام جداگانه از آغاز به همین شكل كنونی ظاهر گشتند و هیچ نوع، به نوع دیگر تبدیل نشده است و طبعاً انسان هم دارای خلقت مستقلی بوده است.2 تاریخچه: اولین كسی كه این نظریه را با روش علمی تشریح كرد دانشمند معروف فرانسه، «لامارك»3 میباشد ولی جهان علم در آن زمان نتوانست آنرا هضم كند اما هنگامی كه پس از او «چارلز داروین»4 دانشمند انگلیسی آنرا مطرح كرد به خاطر تغییر شرایط پذیرفته شد و به همین خاطر وی به عنوان پایهگذار «تحول انواع» معرفی گردید.5 اصول چهارگانهی دارونیسم: 1. تنازع بقا: هر موجودی با صدها عامل نابود كننده روبروست، ولی میخواهد عوامل باقی ماندن خود را تحصیل كند از این رو همواره میان موجودات عالم، كشمكش است. 2. انتخاب اصلح: در میدان مبارزه، پیروزی با كسی است كه قویتر است و به شرایط قویتر مجهزتر. 3. قانون وراثت: هر اختلافی در پدر و مادر رخ دهد به عینه به فرزندان انتقال مییابد و در طول زمان به صورت یك تغییر كلی و نوعی درمیآید. 4. سازش با محیط: در صورتی كه محیط تغییر كند جانور تغییر متناسب با آن تغییر كرده، و به مرور زمان اعضایی كه نیاز دارد به وجود میآورد و اعضایی را كه نیاز ندارد از دست میدهد. * او شجرهی انسان را به میمون رسانده و آن هم به «سمور» میرسد كه قدر مشترك (واسطه) میان آن دو نیز، همان «پریماتها» هستند.6 دارونیسم در عصر حاضر یا فرضیهی موتاسیون: فرضیهی «تكامل انواع» همراه با انواع موافقتها و فی نفتها، گذشتهی پر فراز و نشیبی دارد. اما اكنون اگر چه دلایل دانشمندان گذشته ارزش خود را از دست داده است اما خود «تحول انواع» هنوز دارای ارزش است و دانشمندان میكوشند از راه دیگری آنرا اثبات كنند. این همان «جهش» یا «موتاسیون» است؛ كه البته بر خلاف نظر داروین تدریجی نیست، بلكه دفعی و ناگهانی است و چون در ژنها رخ میدهد قابل انتقال به نسل دیگر است؛ بر خلاف صفات اكتسابی، كه در این میان واسطهای میان موجود تغییر یافته و موجود قبلی وجود ندارد.7 قرآن كریم و نظریه تكامل: قرآن كریم به عنوان یگانه كتاب آسمانی موجود ـكه به اعتقاد همهی دانشمندان اسلامی از هر گونه تحریف مصون مانده است ـ در آیات متعددی، از خلقت انسان سخن به میان آورده و از همین رو پژوهشهایی كه پیرامون نظریهی تكامل صورت گرفته بیشتر به بررسی مساله خلقت انسان از دیدگاه قرآن معطوف گردیده است.8 ما در ابتدا دیدگاههای مختلف را در این باره بیان كرده و سپس به سراغ آیاتی میرویم كه بر اثبات یا نفی نظریه تكامل به آنها استناد جستهاند. دیدگاه دانشمندان: 1. رد نظریه تكامل و تمسك به ظاهر برخی از آیات خلقت:9 ظاهر برخی آیات دلالت بر خلقت مستقیم انسان از خاك دارد10 كه با تئوری كامل در تعارض است. البته این قبیل دانشمندان تعارض را وقتی مسلم میدانند كه این نظریه از تئوری بودن خارج و به قانون تبدیل شود، و برای آن موقع نیز راه را باز گذاشتهاند. آنها میگویند: ظواهر به گونهای نیست كه قابل تاویل نباشد11 ]و آنها آیات را به وسیله آیات دیگر، كه تا حدی تكامل انواع را میرسانند میتوان تفسیر كرد[. این نظریه پرطرفدارترین نظریه در بین دانشمندان اسلامی میباشد. حتی برخی گفتهاند: آیات در این زمینه صراحت دارند و اگر هم این نظریه اثبات شود آفرینش انسان ـ به خاطر وحی ـ از این قاعده مستثنی خواهد بود.12 2. پذیرش نظریه تكامل و تطبیق آن بر برخی از آیات: برخی افراد13 نظریهی تكامل را پذیرفته و آن را موافق قرآن دانستهاند، و آیات مخالف را تاویل كردهاند. نظریه تكامل در آیینه آیات آیات قرآن را در رابطه با رد یا اثبات این نظریه به سه دسته میتوان تقسیم كرد: آیاتی كه در اثبات نظریه تكامل مورد استناد واقع شدهاند. 1. آیاتی كه خلقت همه چیز را از آب میداند.14 2. آیاتی كه خلقت را به سه مرحله تقسیم میكند:15 2 ـ 1. بعد از خلقت و قبل از شكلگیری انسان؛ 2 ـ 2. بعد از شكلگیری انسان و قبل از انتخاب آدم؛ 2 ـ 3. انتخاب آدم از بین انسانها و بعد، امر كردن فرشتگان به سجدهی بر آدم.16 3. آیاتی كه به مرحلهی اول آفرینش انسان اشاره میكند: 3 ـ 1. آفرینش انسان از خاك؛17 3 ـ 2. آفرینش انسان از آب؛18 3 ـ 3. آفرینش انسان از نطفه.19 4. آیاتی كه به مرحلهی دوم آفرینش انسان اشاره دارد (بعد از شكلگیری و قبل از انتخاب آدم.)20 5. آیاتی كه به مرحلهی سوم آفرینش انسان اشاره دارد. (انتخاب آدم از بین انسانها).21 آیاتی كه در رابطه با اثبات نظریه «ثبات انواع» مورد استناد واقع شده است: 1. آنها كه خلقت همهی انسانها را از نفس واحد میدانند؛22 2. آنها كه خلقت آدم(ع) را از خاك میدانند.23 آیاتی كه قابل انطباق با هر دو نظریه «تكامل انواع» و «ثبات انواع» است.24 جمعبندی و بررسی نظریه تكامل و قرآن: آیات نامبرده در راستای استدلال بر نظریههای یاد شده، مورد رد و اثبات شدید صاحبنظران قرار گرفته است كه مجال ذكر آنها نیست. در این باره لازم است به دو نكته توجه داشت: اول آنكه این نظریه هر چند هنوز اثبات نشده است» ولی مورد قبول بیتشرجوامع علمی (علوم تجربی) قرار گرفته و نظریهی «ثبات انواع» تغییر به صورت یك احتمال در كنار آن مطرح است و از طرف دیگر آیات قرآن هم قابل انطباق بر هر دو نظریه است،و هم به گونهای اس تكه طرفدار یك تئوری میتواند با آوردن احتمالات متعدد آیات، استدلال دیگری را ابطال كند. بنابراین: 1. باید دقت نمود كه این مساله هنوز در حد یك نظریه است. 2. به صورت قطعی نمیتوان گفت كه قرآن در این زمینه چه نظری دارد، بله برای هر كدام میتوان شواهدی اقامه نمود، و محققین مختلف هم ممكن است در روند تحقیقات خود به یك سمت متمایل شوند ولی بهتر آن است كه تا اثبات یا رد قطعی این نظریه، برداشت از آیات به صورت احتمالی بیان شود. 3. در صورت اثبات این نظریه، آیات به گونهای نیست كه با آن تضاد داشته باشند.25 برای مطالعه بیشتر مراجعه فرمایید به: 1. تكامل زیستی و آیات آفرینش، ابراهیم كلانتری، ناشر موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1382. 2. تكامل در قرآن، علی مشكینی اردبیلی، ترجمه: ق. حسیننژاد، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 3. نظریه تكامل از دیدگاه قرآن، مسیح مهاجر، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1363، داروتیسم یا تكامل انواع، جعفر سبحانی، انتشارات توحید. 4. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، د. محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2، انتشارات كتاب مبین، چاپ چهارم، 1383. 5. خلقت انسان در قرآن، استاد محمدتقی مصباح یزدی. 6. آفرینش و انسان، محمدتقی جعفری. 7. خلقت انسان، یدالله سحابی. 8. قرآن، طبیعت و تكامل، مهدی بازرگان. 9. تفسیر نمونه، آیتالله مكارم شیرازی، ج 11. 1 . دارونیسم یا تكامل انواع، جعفر سبحانی، ص 18 و 19، انتشارات توحید. 2 . ر.ك: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، د. محمدعلی رضایی اصفهانی، ج 2، انتشارات كتاب مبین، چاپ چهارم، 1383. 3 . (1829 ـ 1744 م). 4 . (1882 ـ 1809 م). 5 . ر. ك: دارونیسیم یا تكامل انواع، استاد جعفر سبحانی، انتشارات توحید، ص 15 ـ 17. 6 . ر.ك: همان، ص 57، 63. 7 . ر.ك: همان، ص 120 و 121. 8 . تكامل زیستی و آیات آفرینش، ابراهیم كلانتری، ص 42 و 43، ناشر: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1382. 9 . نظریه تكامل از دیدگاه قرآن، مسیح مهاجری، ص 54. 10 . «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ» روم / 20. 11 . همان، ص 56 و 59. 12 . همان، ص 60 و 66. 13 . خلقت انسان، یدالله سحابی، ص 188، به نقل از نظریه تكامل از دیدگاه قرآن. 14 . انبیاء / 30، نور / 45. 15 . اعراف / 11، حجر / 26 ـ 29. 16 . پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، همان، ص 256 ـ 261. 17 . انعام / 2، ص / 71، سجده / 8، مومنون / 12، صافات / 11، حجر / 29. 18 . فرقان / 54، سجده / 8 ـ 9. 19 . دهر / 2. 20 . بقره / 213. 21 . آل عمران / 33 (همان، ص 262 ـ 269) 22 . انعام / 98. 23 . آل عمران / 59. 24 . نحل / 4، كهف / 37، انفطار / 87، علق / 21 (همان، ص 275 ـ 276) 25 . برگرفته از پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، همان،
به طور مسلّم برخي از خصوصيّات جسمي و رواني افراد از راه وراثت به آنها منتقل ميشود، ولي نميتوان گفت تمام اختلافات از راه وراثت پديد ميآيد؛ زيرا برخي از اختلافات در اثر اختلاف محيط، موقعيّت و در نتيجه اختلاف تجربيّات به وجود ميآيد. علاوه بر اين، بحث درباره اختلاف فردي و حكمت آن بحثي كلّي است و به اين امر كه خداوند اختلافات در آفرينش را از چه راهي به وجود ميآورد(از راه توارث يا راههاي ديگر)، مربوط نميشود.
منظور از اسماء در سورهی بقره آیه 31 چیست؟ فرق ملائكه با انسان ...؟
پرسش: منظور از اسماء در سورهی بقره آیه 31 چیست؟ فرق ملائكه با انسان در این خصوص چیست؟ در حالی كه انسان نیز فقط به آنچه خدا به او تعلیم داده آگاهی دارد و از این جهت شبهه ملائكه چگونه برطرف میشود؟ پاسخ: در مورد بخش اول پرسش، مفسران در مورد معنای اسماء در آیهی شریفه (وعلم آدم الاسماء كلها) ، نظرات متفاوتی مطرح كرده اند كه بشرح زیر می باشد: 1. منظور از نامها نام تمام نعتها و اصول و رموز كشاورزی ، درخت كاری و تمام كارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.1 2. برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبانها می باشد.2 3. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.3 4. عده ای از مفسران هم بر این باورند كه منظور فوائد ، امتیازات ، و نامهای حیوانات را خدا به آدم یاد داد و اینكه هر حیوانی به چه كاری میآید.4 5. از امام صادق(ع) نیز روایتی نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوهها، درهها، بیابانها، و حتی نام فرش زیر پای خود، میدانند.5 6. در تفسیر نمونه می خوانیم: خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آنها آگاه شود تمام موجودات را بشناسد و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد ...،استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام گذاری كند.6 7. عدهای از مفسرین با تاكید بر روایاتی كه نقل میكنند معتقدند: اسمائی كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار طیبهی حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم الصلاة والسلام ـ بوده است.7 حال كه ازنظرات مختلف آگاه شدیم توجه شما را به نظری آیت الله جوادی آملی ـ حفظه الله ـ كه در واقع شرحی بر نظر علامه طباطبائی(ره) می باشد ، جلب می نمایم تا معنای آیه شریفه واضحتر شود: مراد از اسماء همان حقائق غیبی عالم است كه به لحاظ «سمه» بودن و نشانهی خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، حقائقی كه با شعور و عاقل، و مستور به حجاب غیب، و مخزون عندالله، و در عین حال خزاین اشیای عالمند. موجودات عالیه ای كه همهی حقایق عالم شهود ، تنزل یافته و رقیقه ای از آنان است و همهی آنچه در آسمان و زمین مشاهده میشود از نور و بهای آنان مشتق شده است، و به خیر و بركت آنها نزول یافته... به هر حال آنچه به آدم تعلیم شد و به او ارائه گردید همان حقائق عالیه عالم، موسوم به «اسماء الله» است و احتمالاً عبارت از همان «مفاتح الغیب» در آیهی «وعنده مفاتح الغیب» (انعام / 59 ) و «خزائن» در آیهی «و ان من شیی الا عندنا خزائنه» (حجر / 21 ) است.8 اما در مورد ملائكه میتوان به دو صورت مطلب را بیان نمود: صورت اول: چرا خداوند با وجودی كه میداند این انسان اهل فساد در زمین و خونریزی می باشد، باز او را خلق كرد؟ برای پاسخ به این پرسش توجه شما را به كلام علامه طباطبائی(ره) جلب می نمایم: در این میان مصلحتی هست كه ملائكه قادر بر ایفای آن نیستند و نمی توانند آنرا تحمل كنند ولی این خلیفه زمینی قادر بر تحمل و ایفای آن هست . آری انسان از خدای سبحان كمالاتی را نشان می دهد و اسراری را تحمل می كند كه در وسع و طاقت ملائكه نیست . این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است و به طوریكه مفسده فساد و سفك دماء را جبران می كند.9 آری با دقت در آیات مورد بحث و روایات ذیل آن چنین به نظر می رسد كه گویا مقصود از «انی اعلم ما لاتعلمون» و جریان تعلیم اسماء به حضرت آدم، و وقایع بعد از آن، این است كه هر چند عدهای در نسل این آدم پیدا می شوند كه اهل فساد و خونریزی هستند اما در مقابل، در بین این افراد انسانهایی پیدا می شوند كه یا خلیفهی خدا و غیب آسمانها و زمین و مظهر اسماء جلال و جمال خدا می شوند و به مقام اسم اللهی میرسند، و یا بیش از ملائكه و بهتر از ملائكه قدرت و ظرفیت دارند كه اسماء خداوندی را به چشم دل شهود كنند. در حالی كه تا این اندازه معرفت، و شهود از دست شما (= ملائكه) بر نمیآید. صورت دوم : اگر خداوند همان طور كه به آدم اسماء را آموخت، به ملائكه هم میآموخت آنها نیز عالم به اسماء میشدند و در نتیجه، شایستهی خلیفة الله شدن می شدند .!!! برای یافتن جواب این پرسش باید توجه داشت كه: اولاً خداوند متعال همان حقائق اسماء را كه بر آدم عرضه كرد ـ و آدم با قدرت درك و ظرفیتی كه داشت توانست آن اسماء را درك و شهود كند ـ به ملائكه نیز عرضه كرد، و خود آنها نتوانستند درك كنند چنانچه در ادامهی همین آیه میخوانیم: «ثم عرضهم علی الملائكه» و آنها در جواب گفتند: «سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا.» ثانیاً تفاوت ملائكه و آدم، در آموزش دادن و ندادن خداوند نبود، بلكه تفاوت اساسی در ظرفیت و استعداد و سعهی وجودی بود كه حضرت آدم برای دریافت اسماء داشت و ملائكه آن ظرفیت را نداشتند. نتیجهگیری: 1. با بیانی كه از اسماء مطرح شد به خوبی معلوم می شود كه اكثر نظرات مفسران قابل جمع میباشد و میتوان گفت: وقتی حضرت آدم به اسمائی كه خزائن آنچه در آسمان و زمین است، و غیب آسمانها و زمین میباشند. آگاه می شود، پس در واقع به همهی اسرار آفرینش و لغات و اسماء كوهها و درهها و همهی مخلوقات و.... آگاه میشود. چنانچه میگویند: «چو صد آمد نود هم پیش ماست.» 2. و در مورد بخش دوم هم بیان شد كه تفاوت در نحوهی آموزش خداوند به آدم و ملائكه نبود بلكه تفاوت در استعداد و ظرفیت وجودی آدم و ملائكه بود. كه یكی توانست دریافت كند و دیگری نتوانست. معرفی كتاب: برای آگاهی بیشتر در این موضوع مراجعه فرمایید به: 1. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، آیات مربوطه . 2. تفسیر تسنیم، ج 3 . 3. تفسیر نمونه، ج 1. 4. تفسیر صافی، ج 1، ص 96. 5. تفسیر صدر المتالهین، ج2، ص 318. 1 . ابن عباس و سعید بن جبیر و بیشتر مفسران بنقل از مجمع البیان ج 1 ص 118. 2 . مجمع البیان ج 1 ص 118و التبیان ج 1 136. 3 . به نقل ازمجمع البیان ج 1 ص 118. 4 . به نقل از مجمع البیان ج 1 ص 118و تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 36. 5 . مجمع البیان، ج 1، 118. 6 . تفسیر نمونه ج 1، ص 121. 7 . تفسیر فرات، كوفی، ج 1، ص 56، و تفسیر امام حسن عسگری، ج 1، ص 217، و البرهان، ج 1، ص 163. و نور الثقلین، ج 1، ص 54. 8 . تسنیم، ج 3، ص 169. 9 . ترجمه المیزان، ج 1، ص 178.
آفرينش اوّلين انسان با آفرينش انسانهاي بعد، فرق دارد. نخستين انسان با كيفيّت خاصّي از خاك و گل و در ضمن مراحلي آفريده شد و انسانهاي بعد به همين كيفيّت فعلي به وجود آمدند؛ يعني از راه تناسل و تركيب نطفه پدر و مادر؛ پس به جز نخستين انسان، آفرينش انسانهاي ديگر به يك صورت انجام ميگيرد. البتّه تولّد حضرت عيسي«عليه السلام» كه بدون پدر به دنيا آمدهاست، استثنايي است
پرسش:
چرا برخی شهدا بدنشان بعد از چند سال میپوسد و برخی نمیپوسد و چگونه با آیه بقره / 154 سازگار است مگر خداوند نمیگوید آنها زندهاند.
پاسخ:
این پرسش مربوط به آیات شریفه 154 سورهی بقره و 169سورهی آلعمران میباشد كه در این آیات خداوند متعال میفرماید:
«وَلاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَكِن لاَ تَشْعُرُونَ»1
«و به آنها كه در راه خدا كشته می شوند، مرده نگویید؛ بلكه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید.»
و در سورهی آل عمران میفرماید:
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»2
«(ای پیامبر) هرگز گمان مبر كسانی كه در راه خدا كشته شدند مردگانند بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
خداوند متعال در این آیات كشته شدگان در راه خود ( شهدا) را زنده معرفی كرده است. اما همانطور كه مفسران ذكر كردهاند: منظور از زنده بودن شهدا این نیست كه جسم آنان زنده است و متلاشی نمیشود بلكه منظور حیات آنان در عالم برزخ و قیامت میباشد هر چند كه از عالم ماده و دنیا فاصله گرفتهاند. آری همانطور كه در روایات آمده است وقتی انسان از دنیا می رود روح او از بدنش جدا می شود و روح او ، در بدنی كه متناسب با عالم برزخ است و شبیه به همین بدن است داخل می شود.3 و در واقع، بودن یا نبودن جسم مادی تأثیری در مرده یا زنده بودن شهید در عالم برزخ ندارد. بلكه ملاك زنده بودن انسان، همان روح اوست كه در قالب جسم برزخی باقی می باشد. و در جوار رحمت الهی از انواع لذتها و كرامتهای الهی بهره میبرد.
اما در مورد اینكه چرا بدن بعضی از علما یا شهدا سالم میماند، نظر شما را به نكاتی جلب میكنیم:
1. جریان طبیعی خلقت بر این است كه بدن موجوداتی كه میمیرند، پوسیده شده و از بین برود.چرا كه با انتقال انسان به نشئهی آخرت نیازی به این بدن نیست.
2. هر چند همه شهدا، نزد خداوند هستند و بواسطه باقی بودن روحشان زندهاند و جزء مقربترین و بهترین بندگان خداوند هستند، اما عدالت خداوندی اقتضاء میكند كه همهی شهدا یا علما از نظر الطافی كه از طرف خداوند به انها میرسد مساوی نباشد. بلكه آن شهدایی كه عمل صالح بیشتر یا خالصانهتر انجام دادهاند جایگاه ویژهای نزد او دارند.
3. یكی از الطاف خداوند متعال به علما یا شهدا یا افرادی كه عمل صالح بیشتر و بهتری انجام دادهاند، این است كه اجازه نمیدهد بدنی كه مدتی، روح آنان با او در ارتباط بوده است ، پوسیده و متلاشی شود بلكه بدن آنان را سالم نگه می دارد و این خود نوعی اكرام و احترام ویژهای است كه شامل حال ایشان می شود. همچنانكه در مورد انبیاء و اوصیای الهی بخصوص اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نقل شده است كه خداوند گوشت و استخوان آنها را برای زمین و موجودات زمینی حرام كرده است و آنان نمی توانند ضرری به بدن آنها برسانند.4
4. و از طرفی در مورد بعضی از بزرگان و علمایی كه بدنشان بعد از مرگ سالم مانده است می توان احتمال داد كه این سالم بودن بدن نتیجه وضعی عملی خاص (مثل مداومت بر غسل جمعه) بوده است كه آنها انجام می داده اند یا نتیجه دعایی است كه مستجاب شده است.
چنانچه در مورد بدن «ابن بابویه» در شهر ری و بدن «علامه مجلسی» در چند سال قبل در اصفهان اتفاق افتاد.5
5. با توجه به بیانی كه گذشت می توان نتیجه گرفت چنانچه دیدیم شهید یا عالمی بدنش سالم مانده است نمیتوان نتیجه گرفت كه او بهتر و مقرب تر از دیگران است بلكه شاید دیگران بهتر از او باشند. و سالم بودن بدن او نتیجهی عمل صالح خاصی است كه انجام میداده است.
1 . بقره / 154.
2 . آل عمران / 169.
3 . اطیب البیان، ج 2، ص 251.
4 . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 191 و الكافی، ج 4، ص 567.
5 . طی بازسازی مرقد علامهی مجلسی بدن سالم و مطهر ایشان توسط افراد موثق دیده شده و افراد متعددی نقل كردهاند و این ماجرا را روزنامه جمهوری اسلامی به صورت ویژه نامه در همان موقع منتشر ساخت.
1. «يوم يَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ يَداه؛ روزي كه انسان به كارهاي از پيش فرستادهاش مينگرد(2)»؛
2. «يَوم تُبْلي السرائِر؛ روزي كه پردهها كنار ميرود و اسرار فاش ميشود(3)»؛
3. «يوم يكون الناسُ كالفَراش المَبْعوث؛ روزي كه مردم همانند پروانههاي پراكنده مبهوتند(4)»؛
4. «يَوم المَوعُود؛ روزه موعد(5)»؛
5. «يَوم يَفِرُّ المرء مِن اَخيه و اُمّهِ وَاَبيه؛ روزي كه انسان از برادر و مادر و پدرش ميگريزد(6)»؛
6. «يوم الفَصْل؛ روز جدايي(7)»؛
7. «يَوم لايَنْطِقون؛ روزي كه كس سخن نميگويد(8)»؛
8. «يوم عَسير علي الكافرين غير يسير؛ روز بسيار سخت و دردناك براي كافران نه آسان(9)»؛
9. «يوم يَخيرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزي كه مردم از گور شتابان بيرون ميآيند(10)»؛
10. «يَومُ التغابُن؛ روزي كه مردم در مييابند كه در دنيا باختهاند(11)»؛
11. «يَوم لاتملك نفسٌ لنفْس شَيئاً؛ روزي كه هيچ كس مالك چيزي نيست(12)»؛
12. «يوم لايُخْزي اللَّهُالنَّبي والذين آمنوا معه؛ روزي كه خداوند پيامبر و مؤمنان را خوار نميكند(13)»؛
13. «يَوم الجَمع؛ روزي كه مردمان گرد ميآيند(14)»؛
14. «يَوم تَري المؤمنين و المؤمنات يَسمي نورهم بين اَيْديهم؛ روزي كه زنان و مردان با ايمان براي اعمال شايستهشان با نور خويش كه در پيش آنان است، حركت ميكنند(15)»؛
15. «يوم معلوم؛ روزي كه قطعي و حتمي است(16)»؛
16. «يَوم يُدَعّون اِلي نارِجَهنّم دَعّا؛ روزي كه تكذيب كنندگان معاد با شدّت و عنف به دوزخ پرتاب ميشوند(17)»؛
17. «يَوم الخروج؛ روزي كه از گورها بيرون ميآيند قبر(18)»؛
18. «يَوم يسمعون الصحية؛ روزي كه فرياد رستاخيز را ميشنوند(19)»؛
19. «يَوم الخلود؛ روز جاودانگي(20)»؛
20. «يَوم الوعيد؛ روز تهديد(21)»؛
21. «يوم عظيم؛ روز بسيار بزرگ(22)»؛
22. «يوم اليم؛ روز بسيار دردناك(23)»؛
23. «يوم التَنّارِ؛ روزي كه مردم يكديگر را ميخوانند(24)»؛
24. «يوم الحساب؛ روزي كه به حسابها ميرسند(25)»؛
25. «يَوم التَّلاق؛ روز ملاقات(26)»؛
26. «يَوم الافة؛ روزي كه نزديك است(27)»؛
27. «يَوم الحَسَرة؛ روزي كه حسرتها دارد(28)»؛
28. «يوم يَقوم الاشهاد؛ روزي كه گواهان براي گواهي بر ميخيزند(29)»؛
29. «يوم لابيع فيه و لاخُلَّه؛ روزي كه داد و ستدها و روابط سودي ندارد(30)»؛
30. «يَوْمَ تبيضُّ وجوه و تَسودّ وجوه؛ روزي كه چهرههايي سپيد و چهرههايي سياه گردد(31)»؛
آنچه گذشت، دستهاي از نامهاي قيامت است كه با كلمه «يوم» آغاز ميشود.(32)
پرسش:
نظر قرآن راجع به قضیه (فرضیه) مهبانگ Big-Bang چیست و آیا آن را اثبات میكند یا نفی؟
پاسخ:
چگونگی پیدایش جهان از اندیشههایی بوده كه همیشه فكر بشر را مشغول كرده است. قرآن كریم در آیات متعددی اشاراتی به این مسأله كرده است و دانشمندان كیهان شناس نیز در این مورد نظریاتی ابراز كردهاند و حتی بعضی صاحبنظران خواستهاند با انطباق آیات قرآن با برخی از این نظریات علمی، اعجاز علمی قرآن را اثبات كنند كه این مطالب قابل نقد و بررسی است.
مفسران و صاحبنظران در این مورد به این آیات توجه كردهاند:
«ثم استوی الی السماء و هی دخان»1
«سپس آهنگ [آفرینش] آسمان كرد، و آن دودی بود.»
«او لم یر الذین كفروا ان السموات و الارض كانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء كل شی حی افلا یؤمنون»2
«آیا كسانی كه كفر ورزیدند ندانستند كه آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [ باز هم] ایمان نمیآورند؟»
نكات:
1. «دخان» در لغت به معنی چیزی است كه به دنبال شعله و لهیب آتش بر میخیزد.3
2. «سماء» در لغت به معنی طرف بالا است و در قرآن در معانی و مصادیق متعددی به كار رفته است از جمله: جهت بالا (ابراهیم/ 24) - جوّ زمین (ق /9) - محل كرات بالا (فصلت/ 12)، آسمان معنوی (سجده/ 5) و...4
3. «رتق» چیز بهم پیوسته را گویند و «فتق» جدا كردن دو چیز متصل بهم را گویند.5
نظریههای علمی درباره پیدایش جهان:
در مورد پیدایش جهان چند دیدگاه عمده، در بین كیهانشناسان جدید وجود دارد كه عبارتند از:
الف: نظریه مهبانگ (انفجار بزرگ):
این نظریه از سال 1900 م پیشنهاد شد و هم اكنون از سوی اكثر اخترشناسان به عنوان بهترین نظریه موجود تلقی میشود. خلاصه این نظریه آن است كه حدود 20 بیلیون سال پیش تمام ماده و انرژی موجود در جهان، در نقطهای بسیار كوچك و فشرده متمركز بوده است. این نقطه كوچك و بی نهایت چگال و مركب از ماده - انرژی منفجر شد و به فاصله چند ثانیه پس از انفجار این آتشگوی، ماده - انرژی با سرعتی نزدیك به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت كمی، احتمالاً چند ثانیه تا چند سال، ماده و انرژی از هم تفكیك شدند. و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.
هواداران این نظریه ادعا میكنند تمامی كهكشانها، ستارگان و سیارات هنوز تحت تأثیر شتاب ناشی از انفجار، با سرعت زیادی از همدیگر دور میشوند و این مطلب بوسیله مشاهدات «ادوین هابل» (1919 م) تأیید شد.
«استفن ویلیام هاولینگ» كیهان شناس معروف معاصر پس از تشریح انفجار اولیه و مراحل اولیه آن تا تشكیل گازهای داغ و سوزان، این نظریه را به دانشمند روسی «ژرژگاموف» نسبت میدهد.
«با گذشت زمان، گازهای ئیدروژن و هلیوم موجود در كهكشان به پارههای ابر مانند تقسیم میشدند كه تحت أثر گرانش خود در هم فرو مینشستند... سپس در اثر درجه حرارت بالا واكنشهای هستهای شروع شد. و ستارگانی مانند خورشید ما تشكیل شد.
خورشید ستاره نسل دوم یا سومی است كه حدود پنج هزار میلیون سال قبل از ابر متشكله از گاز چرخانی كه محتوی سوپر نوواهای پیشین بوده است بوجود آمده است ...»6
دكتر «اریك اوبلا» مراحل پیدایش جهان را به هشت مرحله تقسیم میكند و مینویسد:
در مرحله اول (صفر تا 43 - 10 ثانیه) چیزی منفجر شد و تبدیل به گلوله آتشین شد.
در مرحله دوم (43 - 10 ثانیه تا 32 - 10 ثانیه) اولین سنگ بناهای ماده مثلا كواركها و الكترونها از برخورد پرتوها با یكدیگر به وجود آمد.
در مرحله سوم (از 32 - 10 ثانیه تا 6 - 10 ثانیه) كیهان از مخلوطی از كواركها، لپتونها فوتونها و سایر ذرات دیگر تشكیل شده و خیلی سریع در حال از دست دادن حرارت بودند.
در مرحله چهارم (از 10 - 6 ثانیه تا 10 - 3 ثانیه) تقریباً تمام كواركها و ضد كواركها به صورت پرتو ذرّها به انرژی تبدیل میشوند.
در مرحله پنجم (از 10 - 3 ثانیه تا100 ثانیه) الكترونها و ضد الكترونها (پوزیترونها) در برخورد با یكدیگر به أشعه تبدیل میشوند.
در مرحله ششم (از 100 ثانیه تا 30 دقیقه) در درجه حرارت بسیار بالا اولین هستههای اتمهای سبك و پایدار مثل، هیدروژن و هلیوم ساخته میشوند.
در مرحله هفتم (از 30 دقیقه تا یك میلیون سال) گوی آتشین حرارت خود را از دست میدهد (به حدود 3000 درجه میرسد) و هسته اتمها و الكترونها پیوند میخورد و آن مخلوط ذرهای قابل دیدن میشود.
در مرحله هشتم (از یك میلیون سال پس از خلقت تا امروز) از ابرهای هیدروژنی دستگاههای راه شیری، ستارگان و سیارات به وجود میآیند این سیر تحّول را در ایجاد ستارگان امروزه هم میتوان هنوز مشاهده كرد.
ابرهای گازی كه قرار است از آنها ستاره بوجود آید به سوی همدیگر كشیده شده متراكم میشوند سپس به شكل گلوله در میآیند و اگر واكنشهای هستهای پدید آید یك خورشید جدید متولد میشود.7
ب: نظریه حالت پایدار:
در سال 1940 این نظریه توسط (فردهویل)، اخترفیزیكدان انگلیسی پیشنهاد شد.
خلاصه این نظریه این است كه جهان نه تنها از نظر فضایی یكنواخت است (اصل كیهان شناختی) بلكه در طول زمان تغییر ناپذیر نیز هست.
این نظریه به حادثه خاصی نظیر انفجار بزرگ وابسته نیست. در نظریه حالت پایدار ستارگان و كهكشانها ممكن است تغییر كنند اما در هر زمان تصویر كلی جهان با تصویر امروزین آن، تفاوتی ندارد.
بر طبق این نظریه حالت انبساط جهان پذیرفته میشود امّا معتقدند كه به تدریج ماده جدیدی در بین كهكشانهای دور شونده، ظاهر میشود این ماده جدید به تدریج اتمهای هیدروژن را میسازد و آنها به نوبه خود ستارگان جدیدی را شكل میدهد.
تذكر: خلق پیوسته ماده از فضای خالی اشكالاتی را برای این نظریه پدید آورده است. و این نظریه بعد از كشف تفاوت سن ستارگان رد شد.
ج. جهان پلاسما:
تعداد كمی از اخترشناسان خلقت جهان را با مدل «هانس آلفون» دانشمند سوئدی میبینند.
خلاصه این نظریه آنست كه 99% جهان قابل مشاهده (عمدتاً ستارگان) از پلاسما ساخته شده است.
پلاسما گاز یونیدهای است كه بارهای الكتریكی آن از هم جدا شدهاند. پلاسما، گاهی حالت چهارم ماده خوانده میشود. صاحبان این نظریه معتقد هستند كه انفجار بزرگ هیچگاه رخ نداده و جهان آكنده است از جریانهای الكتریكی غول آسا و میدانهای عظیم مغناطیسی. از این دیدگاه جهان ازلی است و به وسیله نیروی برقاطیس اداره میشود. بنابر این جهان آغازی معین و انجامی قابل پیشبینی ندارد. و كهكشانها حدود 100 بیلیون سال پیش شكل گرفتهاند.
د: جهان انفجارهای كوچك (كهبانگ):
گروهی دیگر از اخترشناسان نظریه حالت پایدار دیگری را كه با رصدهای اخترشناسی انطباق خوبی دارد پیشنهاد میكنند. بر طبق این نظریه جهان بدون آغاز و انجام است. ماده بطور پیوسته در خلال انفجارهای كوچك (كهبانگها) و احتمالاً با همكاری اختروشهای اسرار آمیز خلق میشود در این نظریه جدید جهان بتدریج انبساط مییابد و كهكشانها شكل میگیرند.8
نكات تفسیری و اسرار علمی آیات:
1. در مورد آیه اول (فصلت/ 11) برخی از مفسران مینویسند:
«جمله (هی دخان - آسمانها در آغاز به صورت دود بود.) نشان میدهد كه آغاز آفرینش آسمانها از توده گازهای گسترده و عظیمی بوده است و این با آخرین تحقیقات علمی در مورد آغاز آفرینش كاملاً هماهنگ است. هم اكنون نیز بسیاری از ستارگان آسمان به صورت توده فشردهای از گازها و دخان هستند.»9
2. در مورد معنای «رتق» و «فتق» (پیوستگی و جدائی) آسمانها و زمین كه در آیه دوم (انبیاء /30) آمده مفسران سه احتمال را مطرح كردهاند:
الف: به هم پیوستگی آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمی از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات درونی و حركت، تدریجاً تجزیه شد و كواكب و ستارهها از جمله منظومه شمسی و كره زمین بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
برخی از روایات اهل بیت(ع) اشاره به این تفسیر دارد.10
ب: منظور از پیوستگی، یكنواخت بودن مواد جهان است به طوری كه همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدی خودنمایی میكرد امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و تركیبات جدید پیدا كردند و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند.11
ج: منظور از به هم پیوستگی آسمان این است كه در آغاز بارانی نمیبارید و مقصود از به هم پیوستگی زمین آن است كه در آن زمان گیاهی نمیروئید امّا خدا این هر دو را گشود از آسمان باران نازل كرد و از زمین انواع گیاهان را رویاند.
روایات متعددی از اهل بیت(ع) اشاره به معنای اخیر دارد.12
تفسیر سوم (ج) با چشم قابل رؤیت است و با جمله «او لم یرَ الذین كفروا...» «آیا كسانی كه كافر شدند ندیدند...» سازگار است و با جمله ذیل آیه « و جعلنا من الماء كل شیء حی » نیز هماهنگی دارد.
ولی تفسیراول و دوم (الف، ب) نیز با معنای وسیع این جملهها مخالف نیست چرا كه گاهی رؤیت به معنی «علم» میآید. و از اینجاست كه برخی مفسران معتقدند كه مانعی ندارد آیه فوق دارای هر سه تفسیر باشد.13
3. استاد آیت اللّه معرفت بحث مفصلی در مورد آیه 30 سوره أنبیاء دارند. و معنای سوم (عدم بارش باران) را مخالف تعبیر آیه و تحقیق میدانند و روایاتی14 را كه در این زمینه حكایت شده ضعیف دانستهاند.
و امّا معنای دوم (پیدایش انواع و اقسام موجودات از یك چیز بهم چسبیده) را از قتاده، سعید بن جبیر، عكرمه از ابن عباس، فخر رازی15 نقل میكند و آن را نظری معروف در عصر قدیم و جدید میداند.
آنگاه معنای دیگری را از ابو مسلم اصفهانی نقل میكند كه «فتق» به معنای ایجاد و اظهار باشد. و این معنا را موافق كلام علی(ع) در نهج البلاغه (فتق الاجواء... ثم فتق بین السموات العُلی)16 میدانند.
و این معنا را موافق آیات 11 - 12 سوره فصلت « ثم استوی الی السماء و هی دخان » معرفی میكنند. كه دخان همان ماده اولیه خلقت آسمانها و زمین است و از آن آسمان بوجود آمد. و واژه «ائتیا» در آیات سوره فصلت را به معنای امر تكوینی و ایجادی میدانند و از آیه استفاده میكنند كه ماده آسمانها قبل از وجودشان موجود بوده است و خدا صورتهای آنها را ایجاد كرد.
آنگاه متذكر میشود كه پیدایش موجودات از یك اصل واحد در تورات به آن اشاره شده است. كه خدا جوهری را خلق كرد سپس با نظر هیبت به آن نگاه كرد به صورت آب در آمد و سپس آسمانها و زمین را از آنها خلق كرد و آنها را از همدیگر جدا ساخت.17 و آنگاه از طنطاوی نقل میكند كه مضمون این آیات معجزه علمی است.18
سپس ایشان مطالبی علمی در مورد پیدایش جهان از لاپلاس و دیگران نقل میكند و نتیجه میگیرد كه هدف قرآن بیان مطالب علمی نبوده است امّا اشاراتی به فتق آسمانها داشته است ولی حقیقت آن برای ما روشن نیست هر چند كه نظریههای علمی هم با آن موافق است. امّا ما به تطبیق این نظریات با قرآن نمیپردازیم.19
4. برخی صاحبنظران تحت عنوان پیدایش نخستین جهان با مطرح كردن آیه 11 سوره فصلت مطالبی را از دانشمندان مختلف در مورد انفجار اولیه نقل میكند و سپس از قول «ادوارد لوتركپل» مینویسد:
«علم نه تنها حدوث عالم را ثابت میكند بلكه روشن میسازد كه دنیا از حالت گازی در یك (لحظه معینی) در نتیجه یك انفجار بزرگ بوجود آمده است و این لحظه تقریباً پنج بیلیون سال پیش بوده و هنوز هم در حال توسعه است.»20
5. برخی از نویسندگان معاصر نیز آیات (سوره فصلت/ 11 و انبیاء/ 30) را مطرح میكند و با توجه به هماهنگی این آیات با اكتشافات دانشمندان آنرا دلیل معجزه بودن قرآن میداند.
ایشان مینویسد: «علم هیئت ثابت كرده است كه در ابتدای خلقت، كرات آسمانی به صورت گاز به هم چسبیده و متصل بودند و بعدها به مرور زمان بر اثر فشردگی و تراكم شدید گازها تبدیل به جسم شدند. این واقعیت علمی اولین بار توسط «لاپلاس» ریاضیدان و منجم مشهور فرانسوی، در حدود دو قرن پیش اظهار گردید و امروز نجوم جدید با دستاوردهای جدید خود صحت فرضیه علمی لاپلاس را ثابت كرده است.»21
سپس از ژرژگاموف نقل میكند كه: «زمین و خورشید از گازهای بسیار سوزانی كه در چندین میلیارد سال پیش بودهاند به وجود آمدهاند.»22
6. دكتر «موریس بوكای» با طرح آیات (سوره فصلت/ 11 و انبیاء/ 30) بحث «روش اساسی ایجاد جهان در نظر قرآن» را مطرح میكند و میگوید قرآن وجود تودهای گازی با بخشچههای ریز را تأیید میكند و یك روند جدائی (فتق) مادهای ابتدائی یگانهای كه عناصر آن نخست به هم ملصق (رتق) بودند را تذكر میدهد.
سپس به نظریه تكوین عالم در دانش نو میپردازد كه: «جهان از جرم گازی با دوران كند تشكیل شد» و سپس چگونگی تشكیل ستارگان و زمین را توضیح میدهد. و قدمت كهكشانها را ده میلیارد سال و قدمت زمین و خورشید را 5/4 میلیارد سال تخمین میزند. سپس مینویسد:
«دانش به ما میآموزد چنانچه به عنوان مثال (و تنها مثال) تكوین خورشید و محصول فرعی آن یعنی زمین را در نظر گیریم، جریان امر توسط تراكم سحابی نخستین و تفكیك آن رخ داده است. این دقیقاً همان است كه قرآن به طریق كاملاً صریح با ذكر ماجراهائی كه «دود» آسمانی ابتدا یك نوع الصاق سپس یك نوع انفكاك را بوجود آورده بیان نموده است.»23
7. یك پرسش و پاسخ علمی
1 . فصلت/ 11.
2 . انبیاء/ 30.
3 . راغب اصفهانى، مفردات، ماده دخن.
4 . ر.ك: حسن مصطفوى، التحقیق فى كلمات القرآن الكریم، ماده سمو، و نیز تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 به بعد و نیز بحث «هفت آسمان» كه بدنبال مىآید.
5 . راغب اصفهانى، مفردات، ماده رتق، فتق.
6 . استفن ویلیام هاوكینگ، تاریخچه زمان، ترجمه دادفرما، ص 145 - 149، سازمان انتشارات كیهان، 1372 ش.
7 . اریك اوبلاتر، فیزیك نوین، ترجمه بهروز بیضاوى، ص 51 - 52.
8 . ر.ك: رى ویلار و دیگران، كیهان و راه كهكشان، ترجمه سید محمد امین محمدى، ص 34 - 50.
9 . تفسیر نمونه، ج 20، ص 228.
10 . همان، ج 13، ص 394 و ص 395 و تفسیر نور الثقلین ذیل آیه سىام انبیاء.
11 . المیزان، ج 14، ص 278 - 279.
12 . تفسیر صافى، ج 3، ص 347.
13 . ر.ك: نمونه، ج 13، ص 396.
14 . الكافى، ج 8، ص 95 و ص 120 و تفسیر قمى، ج 2، ص 70.
15 . تفسیر كبیر، ج 22، ص 163.
16 . نهج البلاغه، خطبه/ 1.
17 . ایشان آن عبارت را از تفسیر كبیر فخر رازى، ج 22، ص 162 نقل مىكند و مىگوید: از اول تورات فعلى حذف كردهاند.
18 . الجواهر، ج 10، ص 199.
19 . ر.ك: التمهید فى علوم القرآن، ج 6، ص 129 - 139.
20 . مهندس جعفر رضائىفر، قرآن و آخرین پدیدههاى علمى (اعجازهاى علمى قرآن)، انتشارات فوژان، 1375 ش.
21 . گودرز، نجفى، مطالب شگفتانگیز قرآن، ص 17 - 19، از جواد افتخاریان، قرآن و علوم روز، ص 235، نقل مىكند.
22 . مطالب شگفتانگیز، ص 18، از سر گذشت زمین، ژرژگاموف، ترجمه دكتر محمود بهزاد، ص 43، نقل مىكند.
23 . دكتر بوكاى، مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبیح الله دبیر، ص 189 - 201.
ابليس نام شيطاني است كه وقتي از طرف خداوند همراه فرشتگان مأمور سجده به آدم شد، از فرمان خدا تخلّف كرد و رانده درگاه الهي شد و به وسوسه انسانها پرداخت.
شيطان به نيروهاي گمراه كننده و وسوسهگر و متجاوز نيز اطلاق ميشود؛ چنانكه در قرآن مجيد آمده است: «...شياطين الانس و الجن...»(3).
شيطان و به طور كلّي جنيان موجوداتي داراي اختيار و مكلّف ميباشند؛ از همين رو وي برخلاف فرمان خداوند نسبت به سجده حضرت آدم«عليه السلام» عمل كرد و خداوند او را طرد كرد و مورد استحقاق لعن و نفرين و كيفر الهي قرار گرفت؛ بنابراين استحقاق عقوبت او به خاطر داشتن اختيار و در نتيجه معصيّت و استكبار ورزيدن او است.
همان گونه كه از آيات قرآن استفاده ميشود، دو گروه شياطين وجود دارند:
يك گروه شياطين جنّي ميباشند كه از جنود ابليس بوده از رهگذر وسوسه، انسانها را منحرف ميسازند.
ديگر شياطين انسي، يعني انسانهاي طغيانگر و گمراه كننده كه با القاي شبهات و طرح برنامههاي انحرافي، موجبات گمراهي انسانها را فراهم ميسازند.
چرا خداوند متعال حتى يكى از زنان را به مقام نبوت و امامت نرساند؟
پاسخ: از ديدگاه قرآن، افراد انسان (چه مرد و چه زن) از نظر حقيقت انسانيت و مسائل ارزشى يكسانند و هيچ يك بر ديگرى جز به تقوا و عمل صالح بيشتر، برترى ندارد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيـكُمْ» (حجرات، 13); «مَنْ عَمِلَ صَــلِحًا مِّن ذَكَر أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ; (نحل، 97) هر كس، مرد يا زن، كار شايسته كند و مؤمن باشد; قطعاً او را با زندگى پاكيزه [و نيكو]يى و حيات [واقعى] مى بخشيم و يقيناً بهتر از آن چه انجام داده اند به آنان پاداش مى دهيم.»
قرآن، اگر در جايى از مردان شايسته اى همچون لقمان حكيم سخن مى گويد، در جاى ديگر نيز از زنان شايسته نام مى برد; مانند: حضرت مريم(عليها السلام) (آل عمران، 42) و همسر فرعون (تحريم، 11) و...
همان گونه كه مردان، داراى انديشه، اراده و اختيارند و براى رسيدن به تكامل و قرب الهى، وظايف و تكاليفى بر عهده آن هاست، زن ها هم همين گونه هستند و در اين جهت، هيچ امتيازى بين زن و مرد وجود ندارد; ولى در بعضى احكام و وظايف با يكديگر متفاوتند. وظايفى، به عهده مردان است و بر عهده زنان نيست و بالعكس; و اين تفاوت به خاطر اين است كه طبيعت و آفرينش زن و مرد متفاوت است.
خداى متعال، به مقتضاى حكمت بالغه خود و مصالح و مفاسدى كه پشتوانه احكام اوست، وظايفى براى مرد و وظايفى براى زن معين كرده است; همان طور كه مرد نمى تواند فرزندى به دنيا بياورد، زن هم نمى تواند برخى از كارهاى طاقت فرسا، چون: امامت، رهبرى، سياست و كشوردارى را به عهده بگيرد. (هر كسى را بهر كارى ساختند.) در علم فيزيولوژى هم گفته شده كه زنان از نظر مغز، قلب، شريان ها، اعصاب و عضلات بدنى، با مردان تفاوت دارند. در زندگى زنان، «احساس» و در حيات مردان تعقّل غلبه دارد (البته متوسط زنان و مردان اين گونه هستند)، و به خاطر همين تفاوتى كه در آفرينش زن و مرد وجود دارد، قوانين اسلام هم با آفرينش انسان سازگار است; به همين جهت، در اسلام، وظايف و تكاليف عمومى در اجتماعى كه به تعقل و صلابت بيشترى نياز دارد، مانند: حكومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدايى و... به عهده مردان قرار داده شده است و وظايفى را كه ارتباطش با احساس، بيشتر از تعقّل است و زن، بهتر از مرد مى تواند از عهده آن برآيد; مانند: پرورش و تربيت اولاد و آشنا كردن آن ها به وظايف اجتماعى، تدبير منزل و... مخصوص زنان قرار داده است.
از جهت ديگر، به خاطر اين كه عفت و عصمت زن اهميت زيادى دارد، خداوند متعال، بعضى از كارهاى اجرايى، مانند: امامت، قضاوت و... را ـ كه سركار انسان با نامحرمان زياد است ـ به عهده مردان گذاشته; به هر حال، اين طور مسائل و تفاوت در وظايف، دليل برترى مرد بر زن نيست; زيرا از نظر اسلام كمال هر انسان در چهره وظايف محوّله به او ظهور مى نمايد و خوبى و برترى هر يك از زن و مرد، در گرو اين است كه در قبال مسئوليتى كه دارد، متعهد و پرهيزگارتر باشد و خلاصه، معيار برترى، ايمان، عمل صالح، اخلاص و... كوشا بودن در عمل و تقوا و پرهيزگارى است، و فضيلت و مقامى كه زن بوسيله گرم نگه داشتن محيط خانواده و تربيت فرزندان و خوب شوهردارى مى تواند به دست آورد، كمتر از فضيلت جهاد در راه خدا نيست.
علاوه بر آن، زن مى تواند مسؤوليت انجام دادن بعضى از كارهاى اجتماعى و هنرى از قبيل: امور تربيتى، پزشكى، خياطى و ديگر امور هنرى را به عهده بگيرد.(1)
تا اين جا روشن شد كه در اسلام هيچ كمالى از كمالات معنوى، مشروط به مرد بودن يا ممنوع بودن زن نيست; نه مذكر بودن شرط كمال و نه مؤنث بودن مانعى براى آن است.
راه كمال براى هر دو گروه باز است و هر كسى به اندازه استعداد خاص خود اين راه را طى مى كند و آن چه مورد تمايز است، كارهاى اجرايى است كه مربوط به ساختمان بدن انسان است و بر اساس ويژگى هاى جسمى طرفين توزيع شده است.
در آن چه مايه كمال است، تفاوتى بين زن و مرد نيست و آن چه موجب تفاوت است، نقشى در كمال ندارد.